بسیار شنیده ایم که می گویند : چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است...این ضرب المثل چند وقتی ست که حتی مورد سوء استفاده های سیاسی نیز قرار می گیرد ، ضرب المثلی که در بین مردم مسلمان ایران جا افتاده اما در عین حال با مبانی دینی همین مردم در تضاد کامل است.
سال 88 عده ای معدود که از جای معدود نیز تغذیه می شدند ، شعارهایی سر دادند که مستقیما مبانی دینی را هدف گرفته بود :
مرگ بر اصل ولایت فقیه ، استقلال آزادی جمهوری ایرانی(به حذف عبارت اسلامی توجه کنید) ، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران ، شعار ملت ما، دین از سیاست جدا و دیگر شعارهایی که مورد بحث ما نیست.
در این چند شعاری که اشاره کردم ، مستقیما یا غیر مستقیم آموزه های اسلامی مورد حمله قرار گرفته ، در این یادداشت بنده فقط با یکی از این ها کار دارم آن هم شعار نه غزه نه لبنان هست.
در اون روزها اگر با یکی از سبزها در فضای سایبر یا مستقیما به بحث می نشستی که چرا این شعار رو سر دادی ، اولین جمله ای که از دهانش خارج می شد این بود : چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ، ما وقتی خودمون مشکل داریم چرا باید به بقیه کمک کنیم؟
حتی بعضی از این سبز ها میگفتند که این جمله که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است در قرآن آمده و یا برخی می گفتند حدیث پیامبر است!
حال اینکه این عبارت نه در قرآن آمده ، نه حدیث پیامبر اسلام(ع) است و نه با مبانی اسلامی سازگار است بلکه با آموزه های شریعت نبوی در تضاد کامل و صد در صدی ست.
سبزها در سال 88 گاف های اساسی دادند که ثابت کرد خیلی از آنها نه تنها با آموزه های اسلام آشنایی ندارند بلکه برخی شان حتی با این آموزه ها دشمنی نیز می کنند ، یک مورد این دشمنی ها ماجرای تلخ عاشورای سال 88 بود.
بنده می خواهم ضرب المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است رو مقایسه کنم با کلام خداوند ، کلام اهل بیت و نیز سیره اهل بیت(ع) ، نتیجه گیری با خودتان.
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ? وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (آل عمران 134)
کسانی که در تنگدستی و توانگری انفاق می کنند ، و خشم خود را فرو میبرند؛ و از خطای مردم درمیگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد
(انفاق در تنگدستی از صفات بارز نیکوکاران است ، در سوره یونس آیه 26 پاداش نیکوکاران آمده است ، حال بگویید حرام بودن چراغی که به خانه رواست با این آیه چگونه قابل جمع است؟ )
وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَ?ذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا (نساء آیه 75)
چرا در راه خدا، و مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (مظلومی) که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما.
(سفارش به جهاد در راه خدا و به قصد رهانیدن مظلومان از ستم ظالمان ، از آیات صریح قرآن است)
قال رسول الله (ص):
مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلمینَ فَلَیسَ مِنهُم ، و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی : یا لَلمسلمینَ ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ .( میزان الحکمة ج5 ص 377)
هـر که صبح کند در حالى که به امور مسلمانان اهتمام ندارد ، از آنان نیست وهر که فریاد کمک خواهى شخصی را بشنود و به کمکش نشتابد ، مسلمان نیست.
و نیز رسول الله فرمودند : « همه مسلمانان برادر یکدیگرند، به همدیگر ظلم نمی کنند و در مقابل دشمنان یکدیگر را رها نمی کنند و به خود وا نمی گذارند» (فتح الباری، ج 12، ص 323)
و نیز حضرت فرمودند : هر کس نزد او مؤمنی خوار شود ولی او را یاری نکند، در حالی که قادر بر نصرت او باشد، خداوند عزو جل، روز قیامت نزد تمام خلایق او را خوار خواهد نمود (مسند احمدبن حنبل، ج 3، ص 487)
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمودند : کُونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً .
همواره دشمن ظالم و یار و یاور مظلوم باشید .(نامه 47 نهج البلاغه)
سوالی که از سبز ها دارم این است که امیرالمومنین علی(ع) برای چه در نهج البلاغه فرمودند : اگر مردی از شنیدن این خبر که خلخال از پای یک پیرزن یهودی کندند بمیرد مرگ بر او رواست؟ مگر در زمان امیرالمومنین تمام مشکلات مسلمین حل و فصل شده بود که حضرت اینگونه در مورد مشکل یک پیرزن یهودی سخن گفتند؟ شاید بگویید چون آن پیرزن در حیطه سرزمین های اسلامی تحت فرمان امیرالمومنین بود ، خیلی خوب اگر امروز یک پیرزن مسلمان در کشوری مانند فرانسه مورد ظلم قرار بگیرد واکنش امام زمان(عج) چگونه خواهد بود؟ آیا ایشان خواهند فرمود که چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است و ما تا امور مسلمین خودمان را حل و فصل نکنیم کاری به کار دیگر مسلمانان نداریم؟!
اینها را بیان کردم تا وجدان ها را بیدار کنم تا دوباره برخی را به فکر وا دارم که آیا شعر نه غزه نه لبنان شعار اسلامی بود ؟ و آیا ممکن است که موضع ائمه(ع) در قبال چنین مسائلی همان موضع شما یعنی بی تفاوتی باشد؟
در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، بهره گیری از آموزه های فاطمی و ذکر مصائب آن حضرت می تواند بخشی از عمق انحرافات موجود در جامع? آن زمان در ولایت ستیزی را پس از رحلت پیامبر(ص) بازگو نماید، لذا در این نگاشته با بهره گیری از اندیشه های ناب آیت الله جوادی آملی، پاره ای از جنبه های مختلف علمی و عملی آن حضرت مورد بازخوانی قرار گرفته است.
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) همتای قرآن کریم
وجود مبارک صدیقه کبرا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سیره و سنتی دارد که معرف هویت اوست؛ چون این ذات پر برکت همانند سایر ذوات قدسی همتای قرآن کریماند و قرآن کریم عباراتی دارد، اشاراتی دارد، لطایفی دارد، و حقایقی؛ چه اینکه از امام حسین (علیهالسلام) و امام صادق (سلاماللهعلیه) رسیده است که قرآن به چهار بخش تقسیم میشود، چهار درجه دارد: یک درجهاش برای توده مردم است به نام عبارات قرآن؛ برتر از آن اشارات قرآن است و والاتر از آن لطایف قرآن است و قله قرآن حقایق قرآن است که مخصوص انبیاست.[1]
صدیقه کبرا هم که از ذوات قدسی عترت (علیهمالصلاة و علیهمالسلام)اند، سیره و سنتی دارد که بخشی جزء عبارات آن سیره است، توده مردم از آن بهره میبرند؛ بخشی مربوط به اشارات سیره آن حضرت است که خواص استفاده میکنند و بخشی مربوط به لطایف سیره و سنت آن حضرت است که أخص بهره میبرند و بخشی مربوط به حقایق فاطمیه است که أنبیا استفاده میکنند و دیگران طرفی نمیبندند؛ بحث درباره آن حضرت در حقیقت همانند بحث درباره قرآن کریم است.
صدیقه طاهره و اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) ریسمان آویخته الهی
قرآن کریم که حبل خداست، طناب ناگسستنی الهی است[2]؛ این حبل و طناب را خدا نازل کرده است، لکن انزال قرآن همانند انزال باران نیست. این حبل را خدای سبحان نازل کرد یعنی آویخت؛ نه انداخت. آن طوری که قرآن نازل شده است باران نازل نمیشود و آن طوری که باران نازل میشود قرآن نازل نشده است. نازل کردن باران یعنی انداختن این قطرهها روی زمین. نازل کردن قرآن یعنی آویختن این طناب از بالا به زمین؛ چون قرآن حبل خداست و خدا این طناب را آویخت؛ نه انداخت، لذا از عبارات تا اشارات و لطایف و حقایق درجات این حبل است و هر کسی به اندازه علم و عملش میتواند در خدمت طناب الهی باشد. اهل بیت (علیهمالسلام) و صدیقه کبرا (صلواتاللهعلیها) اینها حبلاللهاند، حبل متیناند و حبل متین را خدا آویخت؛ نه انداخت؛ چون آویخت نه انداخت؛ رهبری قلوب اینها به دست خدای سبحان است اینها جزء اولیای الهیاند. به انسان کاملی میگویند «ولی الله» که در بخش علم و عمل بدون واسطه از ذات اقدس الهی فیض بگیرد. در ولی او باشد، در جِوار او باشد، موالات داشتن متوالی بودن یعنی فاصله برقرار نشدن. چنین انسانی میشود ولی خدا که از ولی و جِوار فیض الهی طرفی میبندد. در همان حدیث معروف ثقلین ذات اقدس الهی فرمود: این طناب «طرف بید الله تعالی»؛[3] یک طرف این طناب یعنی قرآن به دست خداست؛ طرف دیگرش در دست شماست. پس مطلب دوم این شد که این بانو مانند سایر ائمه معصوم (علیهمالسلام) حبل متین خدایند و این طناب را خدا آویخت؛ نه انداخت و یک طرفش به دست خداست؛ طرف دیگرش به دست مردم است، در دسترس مردم است.
حضرت زهرا(س)؛ جامع کمالات علمی و عملی
بخشی دیگر از آیات این است که اگر کسی با تقوا بود و منحرف نشد، فرشتگان بر او نازل می شوند «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة»[4]. حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) جامع تمامی این مراحل کمالات علمی و عملی بود. اینکه در برخی روایات وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) فرمود جبرئیل بر جده ما نازل می شد و مطلبی را با ایشان در میان میگذاشت در حالیکه جبرئیل بر همه انبیا نازل نمیشد و تنها بر برخی انبیای برجسته وارد می شد، حال اینکه جبرئیل بر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نازل می شود نشانه عظمت و جلال و شکوه آن حضرت است.
اگر چیزی جزو شریعت و قوانین کلی باشد نزول فرشتگان در مورد این مسائل مخصوص انبیاء است، اما اگر فرشته ای نازل شود و در مدار شریعت دستور خاصی بدهد، مثلا فلان نماز را بخوان و یا فلان ذکر را بگو، این دیگر نیاز به نبوت ندارد چرا که حکم کلی نیست بلکه دستور خاصی نسبت به یک شخص است که اگر آن را بدون دستور خاص و به قصد قربت هم انجام بدهیم ثواب دارد چون به قصد ورود نیست. بنابراین اگر در روایات آمده که امام صادق(علیه السلام) فرمود جبرئیل بر جده ما، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نازل شد و دو رکعت نماز به او یاد داد، این امر قابل قبول است زیرا این شریعت و حکم کلی نیست تا اختصاص به انبیا داشته باشد، بلکه این دستور خاصی است که با اطلاقات و عمومات هماهنگ است.
نفی ولایت؛ مصیبتی بزرگ در شهادت حضرت زهرا(س)
آنگاه آن سوگنامه حضرت علی علیه السلام در هنگام شهادت همسرش فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مشخص می شود. وقتی حضرت علی علیه السلام در مراسم تدفین و تجهیز بدن مطهر حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها، با پیامبر صلی اللّه علیه وآله گفت وگو می کند، به پیامبر صلی اللّه علیه وآله عرضه می دارد: سلام من و سلام دخترتان به حضور شما، یا رسول، از دخترتان بپرسید که این امت با من چه کردند و با او چه کردند؟ اینها توطئه کردند که هم مرا بکوبند و هم زهرا سلام اللّه علیها را حذف کنند! ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها[5] ، همه جمع شدند که فاطمه را بکوبند.
فاطمه ستیزی جریان سقیفه؛ بزرگترین مصیبت درسوگنامه حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) علاوه بر وصیت های شفاهی به امام علی(ع) به صورت کتبی نیز وصیت نامه نوشتند که امام وقتی وارد خانه شدند و صدیقه طاهره(س) را در حال شهادت دیدند زیر بالش ایشان این وصیت را یافتند. لذا بزرگترین مصیبت این بود که نگذاشتند مقام واقعی و حقیقی صدیقه طاهره مشخص شود.
حالا که به اینجا رسیدیم من مصیبتم را با همین شعر تلفیق میکنم که ما نرویم در خانه فاطمه چون خودش به سراغ ما میآید «مرو ای گدای مسکین تو در سرای زهرا» ما همین که آمدیم اینجا [و] گفتیم: «صلّی الله علیکِ یا بنت رسول الله السلام علیک وَ علی أبیک و علی بعلک و بنیک و علی السرّ المستودع فیک» همین که آمدیم، عرض حاجت کردیم. وجود مبارک امیرالمؤمنین در مراسم تجهیز زهرا اشک ریخت عرض کرد: یا رسول الله! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمل کنم. «قلّ یارسول الله عن صفیتک صبری» «ستنبئک ابنتک»[6] ؛ یا رسول الله! این دخترت که زود به شما ملحق شدند، تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما میرساند که من هیچ کوتاهی نکردم. هر چه دستور دادی عمل کردم «فأحفها السؤال و استخبرها الحال»[7] ؛ شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سؤال بکنید.
انسان که دردمند است دردش را بگوید یک مقداری سبک میشود، بعد عرض کرد: یا رسول الله، برای کوبیدن فاطمه (سلام الله علیها) تنها هیئت حاکم قیام نکرد، اینها مردم را هم شوراندند؛ همه جمع شدند اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما میرساند این است که «بتظافر أمتک علی هضمها»[8]؛ تنها از دولت برنمیآمد که زهرا را منزوی کند تنها از ملت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند؛ این دولت با آن ملت، این ملت با آن دولت دست نشانده، اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند. میبینید سخن از فدک نبود. شخصیت فاطمه کسی بود که تا همه جمع نمیشدند نمیتوانستند او را منزوی کنند؛ گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه زحمت کشیدند؛ یکی گفت «آتش بیاور»؛ یکی گفت «آتش بزن»؛ یکی گفت «غلاف شمشیر بیاور»؛ یکی گفت «غلاف شمشیر بزن»؛ یکی گفت «فدک را بگیر» همه جمع شدند، همه جمع شدند: «بتظافر أمتک علی هضمها» اینکه به حضرت امیر (سلام الله علیه) پیشنهاد دادند که [فاطمه] یا شب گریه کند یا روز؛ این نه برای آن بود که مثلاً گریه وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمیگذاشت کسی بخوابد [و] باعث اذیت بود؛ اینها نبود. اینها چون مکرر از پیغمبر شنیدند که رضای زهرا، رضای خداست؛ غضب زهرا، غضب خداست؛ رضا و غضب فاطمه (سلام الله علیها) رضا و غضب پیغمبر است؛ رضا و غضب پیغمبر رضای خداست .[9]
اینها میگفتند: این همه گریه آن حضرت، نشانه آن است که از ما ناراضی است؛ برای اینکه زنهای مهاجر و انصار بعد از جریان سقیفه وقتی رفتند خطبه دوم را حضرت خواند. این خطبه دوم خیلی فولادین است؛ یعنی برای هر کلمهاش باید به لغت مراجع کنیم. این زنهای مهاجر و انصار آمدند به مردهایشان گفتند، آنها دوباره برگشتند که جبران کنند، فرمود: گذشت. این خطبه دوم و خطبه اول که خطبه اول در مسجد، خطبه دوم در منزل آنها را بیدار کرد، فهمیدند که حضرت از آنها ناراضی است. گفتند: یک قدری نارضایتیشان را کم بکنند، سخن از گریه نبود؛ میدانستند مقام این بیبی چیست. مرحوم شیخ مفید است ظاهراً ایشان نقل میکند وقتی بیبی (سلام الله علیها) آمده علیبنابیطالب را آن وضع با سر برهنه زیر منبر بالای سرش شمشیر دید فرمود: «لئن لم تکن عنه لأنشرن شعری ولأشقن جیبی ولآتین قبر أبی ولأصیحن إلی ربی» ؛[10]
فرمود: دست از پسر عموی من بردارید وگرنه سرم را برای نفرین کردن برهنه میکنم سخن از لرزش ستون مسجد نبود. مرحوم شیخ مفید نقل میکند که وجود مبارک علیبنابیطالب [علیه السلام] به سلمان فرمود: «یا سلمان إنی أری جنبتی المدینه تکفئان» ؛[11] فرمود سلمان! همین که زهرا تصمیم نفرین گرفت من میبینم دو طرف این مدینه دارد میلرزد؛ اگر این عذاب بیاید چه کنیم: «إنّی أری جنبتی المدینه تکفئان»؛ دو طرف این شهر دارد میلرزد؛ نه ستون مسجد. اگر این شهر زیر و رو بشود چه کنیم؟ این فاطمه است. حالا شما خطبه زینب کبرا (سلام الله علیها) را در کوفه قرائت کنید؛ میبینید بسیاری از جملههای بلند آن خطبه از مادرش گرفته شده [است] بسیاری از جملههای بلند خطبه زینب کبرا (سلام الله علیها) در بازار کوفه از خطبه نورانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گرفته شده [است] اگر مرحوم صدرالمتألّهین (رضوان الله علیه) در آن رساله شریفش میگوید، حسینبنعلی را در سقیفه بنیساعده شهید کردند، همین است: «قُتل الحسین ابن علی فی السقیفه». این میگوید: اگر نبود آن آتش زدن یا آتش آوردن در خانه فاطمه هرگز خیمههای بچههای ابیعبدالله را آتش نمیزدند، هرگز آن مرغهای بیپر را…
«السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و یا معدن الرساله و یا مهبط الوحی و رحمه الله و برکاته»
پی نوشتها:
[1] بحارالانوار، ج75، ص278 ؛ قال الصادق (علیهالسلام): «کتاب الله عزّوجلّ علی أربعة أشیاء علی العبارة والإشارة واللطائف والحقائق؛ فالعبارة للعوام والإشارة للخواص واللطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء». این روایت از امام حسین (علیهالسلام) نیز وارد شده است. ر.ک: جامع الأخبار، ص41
[2] ارشاد القلوب، ج2، ص305 ؛ قال رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم): «… کتاب الله الثقل الأکبر حبل ممدود من السماء الی الارض سبب بأیدیکم وسبب بید الله عزّوجل».
[3] بحارالانوار، ج23، ص109
[4] سور? فصلت آی? 30
[5] نهج البلاغه خطبه 202
[6] نهجالبلاغه، خطبه? 202?
[7] همان
[8] کافی، ج1، ص459?
[9] بحارالانوار، ج27، ص116 ؛ عن سلمان الفارسی قال: قال رسول الله: (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا سلمان؛ من أحب فاطمه ابنتی فهو فی الجنّه معی و من أبغضها فهو فی النار. یاسلمان؛ حب فاطمه ینفع فی مائه موطن أیسر تلک المواطن الموت والقبر والمیزان والمحشر والصراط والمحاسبه. فمن رضیت عنه ابنتی فاطمه رضیت عنه ومن رضیت عنه رضی الله عنه، ومن غضبت علیه فاطمه غضبت علیه ومن غضبت علیه غضب الله علیه، یاسلمان ویل لمن یظلمها ویظلم ذریتها وشیعتها.
[10] بحارالانوار، ج28، ص228؛ اختصاص شیخ مفید، ص186
[11] همان
اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ
وَ اَکْرِمْنى بِنُورِ الْفَهْمِ
اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَیْنا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ
وَانْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
خدایا مرا بیرون آور از تاریکىهاى وهم،
و به نور فهم گرامىام بدار،
خدایا درهاى رحمتت را به روى ما بگشا،
و خزانههاى علومت را بر ما باز کن
به مهربانىات اى مهربانترین مهربانان.
از امام علی (علیه السلام ) روایت شده است که می فرماید :" طوبی لمن علم من این، فی این ، الی این " بنابر این حدیث ، انسان باید به سه مسئله آگه باشد :
_ اولا بداند از کجاست ، یعنی مبدأ و اصل وجود خود را بشناسد ،
_ ثانیا بداند در کجاست و چه استعددهایی در وجودش دارد ،
موقعیت و توانایی های خود را بشناسد و بفهمد در جایی که هست ، تکلیفش چیست ؛
_ ثالثا بداند کجا می رود و به چه کیفیت باید استعدادهای وجودش را به "الله" که نهایت کمال وجود اوست ، برساند .
این سه اصل ، از کجا آمدن ، در کجا بودن و به کجا رفتن ، برای هر انسانی تفهیم شود ، به یقین او به کمال لایق خود رسیده است و رحمت خدا شامل حالش می شود .