سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه

در سنت برخی از معصومان و رهبران دینی مسایلی وجود دارد که از اسرار الهی بوده و شناخت آن مشکل است، مانند کشتن کودکی توسط حضرت خضر که مورد اعتراض حضرت موسی علیه‌السلام قرار گرفت، اما حکمت آن، حفظ ایمان دیگران بود.

ازدواج امام جواد علیه‌السلام با دختر مأمون (ام الفضل) نیز از مسایلی است که اظهار نظر قطعی درباره آن مشکل است؛ ولی می‌توان برخی عوامل را تأثیر گذار دانست. ازدواج حضرت جواد علیه‌السلام با ام الفضل هم از ناحیه حضرت قابل بررسی است و هم از ناحیه مأمون که چه اهدافی از ازدواج دختر خود با امام جواد علیه‌السلام داشت؟ به نظر می‌رسد مأمون اهداف زیر را دنبال می‌کرد:

1- نظارت بر رفتار امام جواد علیه‌السلام: مأمون با فرستادن دختر خود به خانة امام می‌خواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی گزارشگری ماهر بود.

2- جذب حکومت: مأمون تصور می‌کرد با این وصلت امام جواد علیه‌السلام را مجذوب مادیات و امکانات سلطنتی نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛ غافل از این که امام جواد علیه‌السلام یکی از زاهدترین امامان بوده و جذب دستگاه حکومت نمی‌گردید.

3- جلوگیری از اعتراض علویان: دشمنی مأمون با علویان موجب شد که آنان علیه وی اعتراض نموده و حکومت او را متزلزل کنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقه‌مند به امام نشان دهد،‌ در نتیجه شیعیان قیام نکنند.

طبیعی بود که مأمون جهت تحقق اهداف فوق شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و برای این وصلت از همة‌ راهکارها و اهرمها بهره گرفت.

مأمون با فرستادن دختر خود به خانة امام می‌خواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی گزارشگری ماهر بود.
عوامل زیر در ازدواج امام جواد علیه‌السلام تأثیر گذار بود:

1- اجبار امام به ازدواج: بی تردید ازدواج امام جواد علیه‌السلام با دختر مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواجهای معمولی که مبتنی بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام جواد علیه‌السلام می‌دانست که مأمون پدرش (امام رضا علیه‌السلام را به شهادت رسانده و یکی از دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و شیعیان است. از سوی دیگر حکومت مأمون وجاهت قانونی و مشروعیت نداشت.

مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و حتی حضرت را تهدید نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمی‌کرد، ممکن بود امام را ترور کند.

گرچه در قاموس ائمه علیه‌السلام ترس از مرگ وجود ندارد، ولی در آن مقطع زنده بودن و رهبری او نقش بنیادی در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت.

یکی از نویسندگان می‌نویسد: "به نظر می‌رسد که موافقت امام با این ازدواج عمدتاً بر اثر فشاری بود که مأمون بر امام وارد کرد"

2- حفظ شیعیان: یکی از استراتژیهای مهم خلفای اموی و عباسی،‌ شیعه ستیزی بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نکرده و به آزار و زندانی و قتل آنان می‌پرداختند. از سوی دیگر یکی از سیاس های مهم ائمه علیه‌السلام حفظ شیعی ان بود،‌ چنانکه امام حسن علیه‌السلام یکی از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود.

ائمه علیه‌السلام سعی می‌کردند با اتخاذ سیاست و راهکارهای منطقی و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممکن بود اتخاذ راهکار حفظ شیعیان، شخصیت آنها را زیر سؤال ببرد. شاید امام جواد علیه‌السلام از ازدواج با دختر مأمون،‌ حفظ شیعیان را دنبال می‌کرد. طبیعی بود که مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد علیه‌السلام تا اندازه‌ای از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز می‌کرد، زیرا به حسب ظاهر با امام شیعیان رابطة فامیلی بر قرار کرده بود.

3- تکلیف گرایی: بی تردید فعالیت های ائمه علیه‌السلام ریشه در انجام تکالیف الهی داشته و همة فعالیتهای آنان مبتنی بر مصالح است. شاید علت ازدواج امام جواد علیه‌السلام با ام الفضل بر اساس تکلیف بوده است. ائمه علیه‌السلام تکلیف‌گرا ترین انسانها بوده و در برابر انجام دستور الهی مطیع ترین انسانها بودند؛ از این رو هر گاه برای ائمه از سوی خداوند تکلیف تعیین می‌شد، انجام می‌دادند، گرچه انجام تکلیف به ظاهر برای برخی خوشایند نبوده و حتی عمل ائمه علیه‌السلام را زیر سؤال می‌برند. شاید ازدواج امام جواد علیه‌السلام با دختر مأمون نوعی تکلیفی بود که تعیین شده بود شاید امام جواد علیه‌السلام با این ازدواج در صدد خدمت به مردم و حفظ دین بود؛ امام با نفوذ در مرکز حکومت سعی می‌کرد که شیعیان حفظ شده و تا اندازه ای از سیاست دین ستیزی مأمون جلوگیری نماید و به جامعة دینی خدمت کند. با اتخاذ سیاست های مطقی _ به رغم آن که با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممکن ساخت.

همسر امام جواد چگونه مرد؟

ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد علیه السلام پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمویش معتصم، خلیفه عباسی، هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد علیه السلام را طرح ریزی کردند. در نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل آن حضرت را مسموم کند. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به دار الحکومه معتصم راه یافت و همین، ردپای معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد علیه السلام آشکار می‌سازد.

معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد.

حضرت به او فرمود: «چرا گریه می‌کنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا می‌شوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبران پذیر نباشد».

بر اثر نفرین آن حضرت، ام فضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بی جانش را از چاه بیرون آوردند. /منابع: کتب زندگی سیره پیشوایان دین، مهدی پیشوایی / و مجموعه اطلاعات سایت تبیان




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 30 :: 7:55 عصر :: نویسنده : شمس

ولادت  

نهمین امام شیعیان نام مبارکش محمد است و القاب و کنیه‌های فراوانی دارد؛ مشهورترین لقبش جواد و هادی است و معروف‌ترین کنیه‌اش ابوجعفر.

امام جواد علیه السلام در ماه رجبسال 195 هجری قمری در مدینه چشم به دنیا گشود. پیشگویی ولادت آن امام از زبان پدر بزرگوارش چندین بار مطرح شده بود. ولادت امام جواد همچون ولادت سایر ائمه معصومین علیهم السلام با ویژگی‌های مخصوصی همراه بوده است.

مادر بزرگوار امام
جواد علیه السلام خیزران نام دارد؛ زنی از خاندان ماریه قبطیّه یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله.
دوران امامت

دوران کودکی امام جواد علیه السلام از دوران شیرخوارگی تا زمانی که در سن هفت سالگی به امامت رسید، با حوادث گوناگون آمیخته است.
با شهادت امام رضا علیه السلامو به امامت رسیدن امام جواد در سن کودکی، یکی از موضوعاتی که حتی برخی از یاران امام هشتم را دچار شک و تردید کرد، کم‌ سن‌ و‌ سالی امام جواد جهت مقام امامت بود. به همین دلیل در مواردیامام رضا علیه السلام و در موارد دیگری، خود امام جواد به تبیین آن پرداختند و به شبهه‌هاپاسخ گفتند.

اگر چه امام جواد علیه السلام نسبت به سایر امامان در سن بسیار کمی به امامت رسید، اما دوران هفده ساله‌ی امامتاو، دورانی نسبتاً طولانی و پر حادثه است.
جایگاه امام نزد خدا

امام جواد علیه السلام به دلیل قابلیت و لیاقت و بهره‌مندی از موهبت الهی از جایگاهی رفیع در پیشگاه خداوند، پیامبر اکرم، پدر بزرگوارش و تمام کسانی که بهره‌ای از شناخت امام دارند برخوردار است.
اگر چه دشمنان دین و حاکمان معاصر امامان معصوم علیهم السلام همواره در مقام توطئه و سرکوب و تحقیر آنان بوده اند، اما حقانیت و صداقت و نورانیت امامان شیعه پیوسته نقشه‌های دشمنانرا خنثی و بی‌تأثیر می‌ساخته است و در برخی موارد، حتی دشمنان تحت تاثیر وجود پر برکت آنان قرار می‌گرفته‌اند.
ازدواج

امام جواد علیه السلام نیز با هوشمندی و درایت مخصوص‌به‌خود، در برخورد با حاکم ستمگر عباسی، مامون ، که قاتل پدرش امام رضا علیه السلام بود به گونه‌ای عمل نمود که مامون نیز افتخار خویش را در انتخاب او برای ازدواج با دخترش ((ام فضل (لبابه)|ام فضل ))می‌دید.
در دوران زندگی مشترک امام جواد علیه السلام با ام فضل (تا هنگام شهادت) حوادث گوناگونی اتفاق افتاده است.

دوران امامت تا شهادت

همسر دیگر امام جواد علیه السلام، سمانه مغربیه نام دارد که مادر امام هادی علیه السلام است.
امام جواد علیه السلام همچون امامان دیگر با بهره‌مندی از علوم و معارفناب توحیدی و دریافت حقایق از عوالم بالا در صحنه‌های مختلف، گوشه‌هایی از اقیانوس نامتناهی علم و حکمت خویش را در زندگی سراسر رحمت خویش به نمایش گذاشته است.
دفتر زندگی امام همانند سایر ائمه معصوم علیهم السلام آکنده است از برگ‌هایی زرین از مکارم اخلاق ، مناقب و معجزات ، استجابت دعاها ، ارتباط متواضعانه، صمیمانه و همدردی با اصحاب و یاران است.

زندگی پربرکت امام جواد با نقشه معتصم ،حاکم ستمگر عباسی، و دخالت مستقیم ام فضل همسر آن حضرت پایان یافت. آن حضرت در تاریخ 220 هجری قمری به شهادت رسید و در کنار قبر جدّ بزرگوارش حضرت امام موسی کاظم در کاظمین به خاک سپرده شد.

سخنان به ‌یادگار مانده
از حضرت جواد علیه السلام در موضوعات مختلف هر یک به‌ صورت مشعلی فروزان تا ابدیّت فراسوی راه انسانها می‌درخشد و در بزرگراه کمال و سعادت، حق را روشنی می بخشد. سخنان آن حضرت درباره جد گرامی‌اش ،رسول خدا صلی الله علیه و آله، و مادرش، حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام، و پدرش حضرت رضا علیه السلام نشانگر محبت و علاقه عمیق آن حضرت به این بزرگان می باشد.




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 30 :: 7:54 عصر :: نویسنده : شمس

چند توصیه برای هدفمندکردن تعطیلات و اوقات فراغت دارم:
1. برنامه‌ای را در این مدت شروع کنید که بتوانید در طول سال هم ادامه بدهید.
2. هدفتان را مشخص کنید، آیا فقط می‌خواهید وقت خود را پر کنید یا می‌خواهید اگر به کلاس مقدماتی شنا بروید آن را تا مقطع حرفه‌ای هم ادامه بدهید؟ اگر می‌خواهید صرفا تفریح کنید استخر رفتن در این فصل چندان مناسب نیست چرا که همه در این فصل می‌خواهند شنا کنند و استخرها پر ازدحام است.
3. آیا کاری را که می‌خواهید انجام بدهید به آن علاقه دارید یا نه؟ همیشه به دنبال کاری بروید که به آن علاقه داشته باشید حتی اگر قرار است هزینه بیشتری را صرف آن کنید یا مسیر طولانی‌تری را طی کنید. مطمئن باشید اگر این نکته را مدنظر قرار دهید بعد از مدتی کاری که در آن اوقات فراغت انجام می‌دهید برای شما تبدیل به اوقات لذت می‌شود.
4. برای گذراندن این اوقات با کلاس‌ها یا برنامه‌هایی که مدنظر دارید صرفا به هزینه‌ها نگاه نکنید، مثلا شما یا فرزندتان علاقه دارید به کلاس زبان بروید، ممکن است در محله شما یک موسسه، خانه فرهنگ یا کانون هر سه همزمان این کلاس را ارائه بدهند با قیمت‌های متفاوت، باید برای گذراندن یک تخصص به سراغ متخصص بروید حتی اگر هزینه بالاتری دارد مثلا ما هیچ وقت برای درمان شکستگی دستمان پیش دندانپزشکی که نزدیک منزلمان است و آشناست نمی‌رویم!
5. آیا تفریح یا برنامه‌ای که برای اوقات فراغت خود و خانواده‌مان در نظر می‌گیریم در راستای اهدافی است که ما برای زندگی‌مان ترسیم کردیم؟ آیا هماهنگ با فرهنگ ماست؟ مثلا اینطور نباشد که چون همه به فلان کشور سفر می‌کنند صرفا به این دلیل ما هم به این مسافرت برویم و در نتیجه هیچ‌کدام از اعضای خانواده نه از این سفر دستاوردی داشته‌باشند نه لذتی ببرند چون در راستای فرهنگ و اهداف ما نبوده است.
یک توصیه دوستانه هم در پایان به شما می‌کنم، سعی کنید آخر هفته‌ها به سفر بروید، لازم هم نیست سفر دوری بروید، سری به اطراف شهر و حتی تفرجگاه‌های شهر خود بزنید بعد از مدتی تاثیر شگفت انگیز آن را مشاهده خواهید کرد.

نگاه جامعه شناس: دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم، استادیار دانشگاه تربیت معلم

وقت تلف کردن را با تفریح اشتباه نگیریم
وقت برخی افراد واقعا برایشان به اندازه طلا ارزش دارد. مردم ژاپن این شعار را در عمل نیز ثابت کردند. به‌گونه‌ای که حتی در مسیر رفت‌وآمدشان هم وقتشان را تلف نمی‌کنند و مشغول مطالعه‌اند اما اگر نگاهی به دور‌وبرمان بیندازیم این رفتار در مورد مردم کشورمان خیلی مصداق ندارد که البته ریشه تاریخی و سنتی دارد.
ما در طول تاریخ جامعه سنتی داشتیم و همواره دسترسی به کتاب و مطالعه برای همگان فراهم نبود. در واقع نظام های مستبد به مردم اجازه نمی‌دادند که به سمت دانش پیش بروند.
حتی تا سال 1300 در ایران مدرسه وجود نداشت بنابراین فرهنگ مردم با کتابخوانی و مطالعه آشنا نبود. به بیان دیگر مسایل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، سنتی و نبود امکانات جامعه را با مطالعه بیگانه کرد. در حال حاضر هم تعداد کتابخوان‌ها محدود است که البته نمی‌توان عامل گران‌بودن کتاب را نادیده گرفت. در هر صورت مردم بیشتر وقتشان را به بطالت می‌گذرانند و این مساله با عدم مطالعه ارتباط دارد.
این موضوع دلایل مختلفی دارد. رسانه‌های گروهی به ویژه تلویزیون، برای تشویق مردم به مطالعه و افزایش آگاهی‌شان تلاش لازم را انجام نمی‌دهند. از سوی دیگر مدارس نیز دانش‌آموزان را معطوف به کتاب‌های درسی می‌کنند و از آنها نمی‌خواهند که مطالعه غیردرسی نیز داشته باشند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز باید کتابخانه‌های عمومی بیشتری در سطح شهر تاسیس کند. اما نکته قابل توجه آن است که اتلاف وقت و ارزش ننهادن به زمان، ویژگی جهان سومی هاست. درواقع مردم اهمیتی به گذر زمان نمی‌دهند، البته وضعیت تهران نسبت به شهرستان‌ها در این زمینه بهتر است. در جامعه‌ای که وقت ارزش ندارد، آگاهی مردم کم می‌شود و سرانه مطالعه هم پایین می‌آید.
ورود آسیب‌های اجتماعی یکی از عوارض این مساله است. به عبارت دیگر درگیری‌های فکری و اجتماعی، غیبت و تهمت در جامعه بیشتر می‌شود. شایعه‌سازی فیزیکی از تبعات اتلاف وقت در جامعه است. مردمی که بیکارند و عادت به اتلاف وقت دارند، برای گذراندن اوقاتشان شایعه‌سازی می‌کنند و مدام در مورد امور سیاسی و اقتصادی بحث و جدل می‌کنند.
در چنین جامعه‌ای تنبلی و کاهلی باب و اختلاف‌های خانوادگی بیشتر می‌‌شود و بدبینی سیاسی و فکری نمود پیدا می‌کند. در این بین رسانه‌ها مانند تلویزیون هم برنامه‌هایی نشان می‌دهند که به جای بالابردن آگاهی مردم، وقت آنها را تلف می‌کند. بنابراین باید جوانان را به سمت مطالعه و به دنبال آن ارزش نهادن به زمانشان سوق دهیم، معلمان و اساتید دانشگاه‌ها هم نقش بسیار مهمی در ترغیب جوانان دارند.

نگاه روان پزشک: دکتر محمدرضا خدایی، عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی وتوان‌بخشی

تفریح بخشی از کار است
هر انسانی نیازهای اولیه‌ای دارد که همه ما با آنها آشنا هستند مثل نیاز به غذا و هوا، اما برخی از نیازها طی زمان احساس می‌شود مثل نیاز به استراحت و تجدیدقوا. باید بدانید تفریح از نیازهای ضروری هر انسانی است و به او کمک می‌کند سلامت جسمی و روانی داشته باشد.
برخی افراد معتقدند تفریح، تنبلی و اتلاف وقت است و نباید به آن اهمیت داد، در مقابل افراد دیگری در تفریح افراط می‌کنند. توجه داشته باشید نادیده گرفتن تفریح به همان میزان به شما آسیب می‌رساند که تفریح‌ بی‌حد و اندازه. یعنی؛ اگر تفریح، مناسب، متناسب و برنامه‌ریزی‌شده باشد، قسمتی از کار شما محسوب می‌شود چون با نیروی مضاعف به کارتان ادامه می‌دهید و سلامت روانی، ذهنی، معنوی، جسمی و هیجانی‌تان تضمین خواهد شد اما نباید بخش عمده وقت خود را صرف تفریح و خوشگذرانی کنید. درواقع چنین رفتاری نوعی اختلال است.
اگر می‌خواهید تفریحی داشته باشید که سلامت شما را ارتقا بدهد، باید بدانید تفریح سالم باعث تمدد اعصاب می‌شود و احساس رضایت درونی و بیرونی را برایتان به همراه دارد و به نوعی احساس آرامش را برای شما و دیگران فراهم می‌کند. علاوه بر آن چند خصوصیت دارد که باید آنها را مدنظر قرار دهید:
1. رضایت درونی
2. رضایت بیرونی
3. عدم آزار و اذیت دیگران
4. زیان نرساندن به خودتان
5. برنامه‌ریزی
6. با همراهی و کمک خانواده
7. مشخص بودن مدت تفریح و مکان آن.
تفریحات خود را طوری برنامه‌ریزی کنید که فعالیت جسمی و فکری را در کنار هم داشته باشید. به طور مثال برای تفریح فقط پای رایانه ننشینید بلکه فعالیت‌های ورزشی مناسبی را نیز برای خود در نظر بگیرید و بخشی از اوقات خود را به با هم بودن اختصاص دهید. به طور کلی تفریحاتتان را طوری مدیریت کنید که باعث افزایش سطح معلومات، دانش، سلامت روانی و جسمانی‌تان شود. اگر می‌خواهید از تاثیراتی که تفریح روی بدنتان می‌گذارد، مطلع شوید، حتما این پاراگراف را بخوانید. بگذارید قضیه را بر عکس نگاه کنیم، روان‌پزشکان معتقدند توان روانی و جسمی افرادی که روزها و ماه‌ها به صورت مداوم کار می‌کنند و هیچ تفریحی برای خود در نظر نمی‌گیرند، تحلیل می‌رود، ترشح برخی هورمون‌ها مانند سروتونین در مغز کاهش و هورمون‌هایی مانند کورتیکواسترویید افزایش می‌یابد. علاوه بر آن تمرکز و توجه و توان مقابله با استرس کم می‌شود. این افراد زودتر دچار فرسودگی خواهند شد. تفریح مفید و هدفمند، مهارت‌های اجتماعی را افزایش می‌دهد. افسردگی، استرس و اضطراب‌ها را دور می‌کند، کارایی را بالا می‌برد و خلق را بهتر می‌کند. معمولا افرادی که شخصیت‌های وسواسی دارند و بیش از اندازه کمال‌طلب هستند به خودشان سخت می‌گیرند و هرگز برای ادامه فعالیتشان سراغ تجدید قوا نمی‌روند. این اقدام باعث افت عملکرد در وظایف شغلی و خانوادگی می‌شود. افراد بی‌خیال و لاابالی که احساس مسوولیت پایینی دارند بیشتر اوقات خود را صرف خوشگذرانی می‌کنند. این رفتار نیز نوعی اختلال است بنابراین همیشه حد اعتدال را در فعالیت و تفریحاتتان رعایت کنید.

نگاه روان‌شناس: دکتر پرویز رزاقی، مدرس دانشگاه

هدفمند تفریح کنید
زندگی روزمره و تکراری، بدو بدو کردن، تنش‌ها و اختلاف‌ها و استرس‌های شغلی آنقدر خسته‌تان کرده است که دلتان می‌خواهد برای چند روزی از زندگی روزمره دور باشید. سفر، همیشه اولین گزینه‌ای است که برای تفریح و استراحت به ذهنمان خطور می‌کند.
برخی افراد تا اراده می‌کنند، کوله‌بار سفر می‌بندند و راه می‌افتند اما بعضی دیگر حساب شده تصمیم می‌گیرند و معتقدند نباید هیچ چیز را از قلم بیندازند اما برای اینکه یک تفریح هدفمند و سرشار از لحظه‌های شاد و مفید داشته باشیم، چه باید بکنیم؟
1.باید بدانید تفریح‌کردن تعریف خاصی دارد و هر نوع فعالیتی را نمی‌توان تفریح نامید. تفریح، مجموعه فعالیت‌هایی است که افراد خارج از زندگی روزمره و فعالیت‌های روزانه خود انجام می‌دهند و از آن لذت می‌برند بنابراین حتی اگر یک باغبان بخواهد تفریح کند، باید به جایی غیر از باغ و بوستان برود.
2.هدف خود را از تفریح مشخص و براساس آن تفریح مناسب خود را انتخاب ‌کنید. هدفی که انتخاب کرده‌اید، باید به شما احساس رضایت درونی و آرامش بدهد. از خودتان بپرسید چرا می‌خواهم به مسافرت بروم و اگر مثلا به شمال بروم، حالم را بهتر خواهد کرد یا نه؟ پس نمی‌توان برای تفریح‌ یک قانون کلی صادر کرد.
3.اگر می‌خواهید به سفر بروید، همه جوانب را به دقت بررسی کنید؛ مسیرتان در جاده، همرا‌هان، وسیله نقلیه، مکانی که در آنجا مستقر می‌شوید، لوازمی که با خود می‌برید و...توجه به این نکات، اهمیت زیادی در کیفیت تفریح شما دارد. اگر نکات حاشیه‌ای سفر خود را بررسی و پیش‌بینی کنید، تفریحتان لذت‌بخش خواهد شد.
4.مثبت‌اندیش باشید و جزییات منفی را کمتر ببینید. اگر قرار باشد زمانی را که برای به دست آوردن آرامش و تفریح در نظر گرفته‌اید، مدام در حال غرزدن و توجه به نکات منفی باشید، تفریح سالمی نخواهید داشت. سعی کنید عوامل مزاحم و منفی را حذف کنید تا اوقات بهتری داشته باشید.
5.تصور کنید برای تعطیلات قصد سفر دارید، ناگهان اتومبیل شما در جاده خراب می‌شود و مجبور می‌شوید چند ساعت از زمان استراحت خود را صرف تعمیر ماشین کنید. آیا این موضوع باعث می‌شود تفریح شما خراب شود؟ یکی از عواملی که تفریح شما را هدفمند می‌کند، نگاه جامع و پایین‌آوردن سطح انتظاراتتان است. باید رفتار خود را تعدیل کنید تا اگر اتفاق غیرقابل‌پیش‌بینی‌ای رخ داد، زجر نکشید بلکه آن را بپذیرید. به این موضوع فکر کنید که قرار است تفریح کنید و شاد باشید، بنابراین تحملتان افزایش پیدا می‌کند.
6.تفریح‌ به ابزار و وسایلی نیاز دارد که خو‌ش‌خلقی یکی از اصلی‌ترین آنهاست. شرایط و موقعیت دیگران را درک کنید و بی‌دلیل تنش ایجاد نکنید. زمانی که با دوستان یا اعضای خانواده‌تان به تفریح می‌روید، ارتباط کلامی خوبی با آنها برقرار کنید. شوخ‌طبع باشید، سعی کنید دیگران را بخندانید و آبشاری برخورد کنید. برخورد آبشاری، یعنی نگاهتان به مسایل از بالا به پایین باشد. اگر به همراه دوستانتان به رستوران می‌روید و شما راننده اتومبیل هستید، باید بدانید مسوول جان چند نفر هستید و باید کاری کنید به بقیه خوش بگذرد، بنابراین اگر با سرعت غیرمجاز رانندگی کنید، همه این مسایل را نادیده گرفته‌اید.
7.گاهی مرز بین تفریح و اتلاف وقت بسیار کم می‌شود. خانواده‌ای را در نظر بگیرید که برای تفریح‌ و رفع خستگی تصمیم دارند به کوهپیمایی بروند، اما پدر خانواده در طول مسیر با فرزندانش حرف نمی‌زند، با همسرش بدرفتاری می‌کند، با سرعت غیرمجاز رانندگی می‌کند و زمانی که به کوه رسیدند یک گوشه می‌نشیند و با اعضای خانواده ارتباط برقرار نمی‌کند. این خانواده ظاهرا برای تفریح آمده‌اند اما در اصل وقتشان را تلف کرده‌اند. چون از هیچ‌یک از مواهب کوهپیمایی بهره‌مند نشده‌اند و انگار پدر خانواده از سوی اجبار فرزندانش را به کوه آورده است. سعی کنید هنگام تفریح رفتار خود را مدیریت کنید.
8.خندیدن یک تفریح است و تحقیقات نشان می‌دهد هر فرد در طول شبانه‌روز باید 17 دقیقه بخندد. اگر هنگام خندیدن به حرکت اعضای بدنتان توجه کنید، احساس خندیدن در شما عمیق‌تر می‌شود. زمانی که می‌خندید، سطح کورتیزول خون پایین می‌آید و اضطراب و استرس کم می‌شود. در حالت خنده، دوپامین مغز در حالت تعادل قرار می‌گیرد بنابراین خندیدن تفریحی است که باعث نشاط و شادی روح و روان می شود.
9.اوقات خود را طوری برنامه‌ریزی کنید که تفریح از قلم نیفتد. اگر در طول روز 8 ساعت کار مفید دارید، حتما 1 تا 2 ساعت را نیز به تفریح اختصاص دهید. کتاب خواندن، گوش دادن به موسیقی مورد علاقه و وقت‌گذراندن در کنار اعضای خانواده، تفریح های سالمی هستند که می‌توانند تنش‌های روزانه شما را کاهش دهند.
10.نیازهای خود را به خوبی بشناسید و با توجه به شرایطتان، تفریح خود را انتخاب کنید. گاهی فرد نیاز دارد که فقط چند دقیقه از فضای روزمره خود دور باشد بنابراین باید بر اساس آن، چیزی که به او آرامش بیشتری می‌دهد، انتخاب کند. برخی افراد تا اسم تفریح می‌آید، سفر کردن را انتخاب می‌کنند، در صورتی که حتی چند دقیقه خندیدن یا معاشرت با یک دوست قدیمی تفریحی است که برخی افراد را حسابی به وجد می‌آورد.
منبع : هفته نامه سلامت




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 30 :: 5:8 عصر :: نویسنده : شمس

الف) موقعیت جغرافیایى فدک‏

فدک دهکده‏اى در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت.1 این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگى‏2 آن واقع بود و ساکنانش همگى یهودى شمرده مى‏شدند. امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر مى‏کنند.3

ب) فدک و رسول خدا(ص)

در سال هفتم هجرت، پیامبر خدا(ص) براى سرکوبى یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئه‏گر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهى به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره دژهاى آن راتصرف کرد.

پس از پیروزى کامل سپاه اسلام - با آن که اختیار اموال و جان‏هاى شکست خوردگان همگى در دست پیامبر(ص) قرار داشت - رسول خدا(ص) با بزرگوارى تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن‏ها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد. بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقى ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند.

با شنیدن خبر پیروزى سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان مى‏دیدند، به هراس افتادند؛ اما وقتى خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر(ص) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا(ص) خواستند که با آنان همانند خیبریان رفتار کند. پیامبر خدا(ص) این درخواست را پذیرفت.4

ج) تفاوت فقهى حکم خیبر و فدک‏

رفتار رسول خدا درباره فدک و خیبر یکسان مى‏نماید؛ ولى این دو سرزمین حکم همسان ندارند. مناطقى که به دست مسلمانان تسخیر مى‏شود، دو گونه است:

1. مکان‏هایى که با جنگ و نیروى نظامى گشوده مى‏شود. این سرزمین‏ها که در اصطلاح «مفتوح العنوة» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مى‏شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویانِ مسلمان در اختیار مسلمانان قرار مى‏گیرد و رهبر جامعه اسلامى چگونگى تقسیم یا بهره‏بردارى از آن را مشخص مى‏سازد.5 منطقه خیبر، جز دو دژ آن به نام‏هاى «وطیح» و «سلالم»،6 این گونه بود.

2. مکان هایى که با صلح گشوده مى‏شود؛ یعنى مردم منطقه‏اى با پیمان صلح خود را تسلیم مى‏کنند و دروازه‏هاى خود را به روى مسلمانان مى‏گشایند. قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین‏ها را تنها به رسول خدا(ص) سپرده است‏7 و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند.

فدک و دو دژ پیش گفته خیبر این گونه فتح شد؛ بنابراین، ملک رسول خدا(ص) گشت. طبرى مورخ بزرگ مى‏گوید: «و کانت فدک خالصة لرسول الله(ص) لانهم لم یجلبوا علیها بِخِیْلٍ و لا رکاب؛8فدک ملک خالص پیامبر خدا(ص) بود. زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.»

د) ارزش اقتصادى فدک‏

درباره ارزش اقتصادى فدک بسیار سخن گفته‏اند. برخى از منابع شیعى درآمد سالیانه آن را بین بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار نوشته‏اند9 و برخى دیگر، نصف درآمد سالیانه آن را 24هزار دینار نگاشته‏اند. ابن ابى الحدید معتزلى‏10از یکى از متکلمان امامى مذهب چنان نقل مى‏کند که ارزش درختان خرماى این ناحیه با ارزش درختان خرماى شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود.11

به نظر مى‏رسد مى‏توان تا حدودى ارزش واقعى اقتصادى آن را از یک گزارش تاریخى زمان خلافت عمربن خطاب دریافت. وقتى خلیفه دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودى را از شبه جزیره عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمین و درختان و میوه‏ها قیمت گذارى کنند. کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آن‏ها را از عربستان بیرون راند.12

بنابراین، مى‏توان ارزش اقتصادى فدک در زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر را چیزى نزدیک به این مقدار دانست.

اختلاف حضرت زهرا(س) با حکومت بر سر فدک چگونه بود؟

گزارش‏هاى منابع شیعى و سنى نشان مى‏دهد حضرت زهرا(س) و حکومت هر یک دو ادعا درباره فدک داشتند.

الف) ادعاهاى حضرت زهرا(س)

چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا(س) فدک را ملک خود مى‏دانست و براى اثبات مالکیت خود دو راه را به صورت طولى پیمود؛ یعنى وقتى از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت.13 این دو راه عبارت است از بخشش و ارث.

1. بخشش (نحله)

عمده منابع شیعى و نیز منابع متعدد اهل سنت این نکته را بیان مى‏کنند که نیمى از فدک در سال هفتم هجرى به ملکیّت شخص پیامبر اکرم(ص) درآمد و پیامبر(ص) - طبق آیه «و آتِ ذالقربى حقَّه؛14 حق خویشان خود را بپرداز» - آن را به حضرت فاطمه زهرا(س) بخشید.15

حضرت فاطمه(س) پس از پیامبر اکرم(ص) براى اثبات این ادعا حضرت على(ع) و امّ ایمن را گواه قرار داد. حکومت سخن حضرت زهرا(س) را نپذیرفت و بااین بهانه که اولاً حضرت على(ع) در این گواهى صاحب نفع است و ثانیاً - حتى اگر شهادت على(ع) پذیرفته شود - در اثبات امور مالى گواهى دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است، گواهى امام على(ع) و ام ایمن را رد کرد.16

نقد رأى دستگاه خلافت

کردار حکومت از نظر قوانین و سنت اسلامى مردود است؛ زیرا:

1. در آن زمان فدک در دست حضرت فاطمه(س) بود. در آیین دادرسى پیامبر اکرم(ص) - البینة على المدعى و الیمین على من انکر- شاهد آوردن وظیفه مدعى و سوگند خوردن وظیفه منکر است. پس حضرت منکر به شمار مى‏آمد و باید سوگند مى‏خورد دیگرى در این ملک حقى ندارد.

2. با توجه به آیه تطهیر17 که مفسران شیعه و سنى شأن نزول آن را درباره اهل بیت پیامبر اکرم(ص) مى‏دانند،18اهل بیت آن حضرت(ع) از هر گونه رجس و پلیدى دورند؛ و بدیهى است که مصداق این آیه نمى‏تواند ادعاى نادرست مطرح کند.

3. محدثان شیعه و سنى بر این نکته اتفاق دارند که پیامبر اکرم(ص) درباره حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: «ان الله یغضب لغضبها و یرضى لرضاها؛19 خداوند براى خشم فاطمه خشمگین و براى خشنودى‏اش خشنود مى‏شود.» این جمله که حکومتگران نیز آن را شنیده بودند، نشان مى‏دهد فاطمه(س) در همه شؤون زندگانى‏اش جز در مسیر خداوند گام بر نمى‏دارد و بى‏تردید چنین فردى هرگز ادعاى دروغ بر زبان نمى‏راند.

4. شاهد ادعاهاى حضرت زهرا(س) شخصیتى مانند على(ع) است که با آیاتى چون «آیه ولایت»20 و آیه تطهیر تأیید گردیده و در آیه مباهله به منزله نفس پیامبر(ص) مطرح شده است.21 افزون بر این، با بیشترین تأییدات از سوى پیامبر(ص) روبه‏رو است. تنها حدیث «على مع الحق و الحق مع على یدور حیث مادار؛22 على با حق است و حق با على است و حق بر محور على مى‏گردد.» براى اثبات درستى گفتار و کردارش کافى است.

این روایات در جامعه آن روز شایع بود و مسلماً حکومتگران با آن‏ها آشنا بودند. بى‏تردید رد کردن شهادت چنین گواهى نشان دهنده بى‏اعتنایى به آیات و روایات و یا دست‏کم نا آگاهى از آن‏ها است. راستى آیا رواست تصور کنیم شخصیتى که از آغاز اسلام همه هستى‏اش را خالصانه در طبق اخلاص گذاشته و به درگاه خداوند پیشکش کرده است، بخواهد به سود همسرش گواهى دهد؟

آیا مى‏توان کسى را که در طول زندگانى‏اش از دنیا به حداقل اکتفا و اموال خود را عمدتاً وقف کرده است، به دنیاطلبى و گواهى دروغین متهم کرد؟

5. در میان اصحاب پیامبر خدا(ص) به فردی به نام خزیمة بن ثابت برمى‏خوریم که به جهت شدت ایمانش پیامبر(ص) او را به لقب «ذوالشهادتین» مفتخر کرد و گواهى‏اش را با گواهى دو شاهد برابر شمرد.23

اگر پیامبر(ص) شهادت چنین شخصى را در همه موارد با گواهى دو شاهد برابر دانست، چرا حاکم پس از او نمى‏تواند گواهى حضرت على(ع) را که به مراتب از «خزیمه» برتر است، با شهادت دو شاهد برابر بداند؟

6. به گواهى حکومتگران، پیامبر خدا(ص) «ام ایمن» را زن بهشتى معرفى کرد24واضح است چنین شخصیتى هیچ‏گاه گواهى دروغ نمى‏دهد.

در این جا از نظر تاریخى پرسشى اساسى رخ مى‏نماید: به راستى اگر پیامبر اکرم(ص) فدک را به حضرت فاطمه(س) بخشیده بود، چرا آن حضرت(س) نتوانست شاهدان بیشتر بیاورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (7-11هجری) فدک در اختیار وى قرار داشت؟

در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد:

1. گزارش‏هاى این واقعه نشان مى‏دهد این بخشش درون خانوادگى بوده و پیامبر(ص) صلاح ندید آن را آشکارا براى مردم اعلام کند. حضرت(ص) تنها افراد بسیار نزدیک را بر این امر گواه گرفت و حتى مصلحت ندید افرادى مانند عباس(عموى رسول خدا) و همسرانش را شاهد این بخشش قرار دهد.

مصالح این امر را مى‏توان امورى چون متهم شدن به ترجیح خانواده، حسادت‏هاى درون خانوادگى یا بالا رفتن سطح توقع بعضى از همسران دانست.

2. ممکن است جمعى از شاهدان، با توجه به حاکمیت وقت، از شهامت لازم براى گواهى دادن بى‏بهره بودند؛ چنان که اکثریت جامعه آن روز از ابراز نصّ غدیرخم خوددارى مى‏کردند.

3. گزارش‏هاى این واقعه نشان مى‏دهد حضرت فاطمه زهرا(س) در زمان حیات پدر بزرگوارش - با توجه به این که در آمد فدک بسیار فراتر از نیازهایش بود، نیاز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبیر اقتصادى آن سامان - اختیار آن را کلاً به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح مى‏داند مازاد درآمد آن را مصرف کند. با این واگذارى بسیارى چنان پنداشتند که تصرفات پیامبر(ص) در فدک تصرفاتى حاکمانه و به عنوان رهبر جامعه مسلمانان است، در حالى که در واقع آن حضرت (ص) همه این امور را به نحو وکالت تام الاختیار از جانب دختر گرانقدرش انجام مى‏داد.25

2. ارث‏

پس از آن که حکومت شهادت گواهان حضرت(س) را نپذیرفت، حضرت زهرا(س) از راه دیگر وارد شد و از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک نیز بخشى از آن است،26 به او واگذار کند و در این مورد به نص آیه قرآن درباره ارث متمسک شد: «یوصیکم الله فى الولادکم للذکر مثل حظ الانثیین...؛27 خداوند به شمار درباره [ارث‏] فرزندانتان سفارش مى‏کند که سهم پسر دو برابر دختر است... .»

ظاهر این آیه عام است و انبیا و غیر انبیا را شامل مى‏شود. ابوبکر در برابر این آیه چنان استدلال کرد که انبیا از خود ارث باقى نمى‏گذارند. حضرت زهرا(س) فرمود: چگونه است که هر گاه تو درگذشتى فرزندانت از تو ارث مى‏برند؛ اما ما از رسول خدا(ص) ارث نمى‏بریم؟! 28 آن گاه به آیات دیگر قرآن که در موارد مختلف از ارث پیامبران گذشته سخن به میان آورده است، تمسک جست؛ مانند آیه ششم سوره مریم و آیه شانزدهم سوره نمل. در آیه ششم سوره مریم، حضرت زکریا بیان مى‏دارد که «خداوندا، من از خویشانم که پس از من وارثانم خواهند شد، بیمناکم... پس فرزندى به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد.»29 در آیه شانزدهم سوره نمل از ارث بردن سلیمان پیامبر، از پدرش داوود پیامبر سخن به میان آمده است.30سؤالى که در این جا به ذهن مى‏رسد، آن است که اگر حضرت زهرا(س) مى‏توانست فدک را از طریق ارث به دست بیاورد، باید مى‏دانست پیامبراکرم(ص) وارثان شرعى دیگرى به عنوان همسران دارد و فدک تنها از آن حضرت(س) نمى‏گشت. پس چرا از ابوبکر مى‏خواهد تمام فدک را از طریق ارث به او واگذار کند؟

در پاسخ باید گفت:

1. حضرت(س) تمام فدک را شرعاً از آن خود مى‏دانست و چون ادعاى بخشش او را نپذیرفتند، به ادعاى ارث متوسل شد.

2. اگر آن را از راه ارث به او مى‏دادند، در این هنگام طبق قانون ارث اسلام تنها 18 آن میان تمام همسران پیامبر(ص) تقسیم مى‏شد31 و 78 آن به حضرت(س) مى‏رسید. بنابراین، طبیعى مى‏نمود که حضرت(س) به جهت فراوانى سهمش ادعاى خود را در ظاهر به صورت کلى بیان دارد.

ب) ادعاهاى حکومت

حکومت در مقابل حضرت(س) عمدتاً دو ادعا مطرح کرد:

1. صدقه بودن فدک‏

معناى این عبارت آن است که پیامبر اکرم(ص) فدک را به کسى نبخشید و با آن به گونه صدقه جاریه برخورد کرد؛ یعنى رسول خدا(ص) از درآمد فدک زندگانى شخصى حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگر بنى‏هاشم را تأمین مى‏کرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف مى‏رساند.32

از آن جا که ابوبکر خود را جانشین مشروع پیامبر اکرم(ص) مى‏دانست، مى‏خواست با در اختیار گرفتن فدک، این مشروعیت ادعایى را براى همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشى از این زمین نوعى خلل در مشروعیت حکومتش پدید مى‏آورد.

این ادعا با چالش‏هاى زیر روبه‏رو است:

1. ظاهر آیه هفتم سوره حشر که قبلاً به آن اشاره شد، آن است که این سرزمین از سوى خداوند ملک پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت.

2. روایات شیعه و سنى بر این نکته تصریح دارند که با نزول آیه «و آت ذالقربى حقه» پیامبر اکرم(ص) این زمین را به صورت بخشش به فاطمه زهرا(س) واگذار کرد. جالب آن است در آیه از حق ذالقربى (خویشان نزدیک) سخن به میان آمده و آن را حق ایشان دانسته است.33

3. حتى اگر ظاهر رفتار پیامبر(ص) چیزى غیر از ملکیت و عدم بخشش را نشان دهد، وقتى شخصیتى مانند حضرت فاطمه(س) به همراه شاهدانى چون حضرت على(ع) و ام ایمن ادعاى بخشش مى‏کنند باید ادعاى آن‏ها بر ظاهر رفتار پیامبر مقدم شود.

4. حتى اگر بپذیریم این ملک در زمان پیامبر اکرم(ص) صدقه بود، لزوماً معناى آن این نیست که حکومت جانشین پیامبر اکرم(ص) سرپرست این صدقه خواهد بود؛ زیرا ممکن است آن را صدقه‏اى خانوادگى و در اصطلاح نوعى وقف خاص بدانیم که متولى آن افرادى از خود آن خاندانند.

چنان که طبق بعضى از گزارش‏هاى اهل سنت، عمر در زمان حکومت خود فدک را به حضرت على(ع) و عباس واگذار کرد تا خود در میان خود همانند پیامبر اکرم(ص) با این سرزمین رفتار کنند.34

5. حتى اگر تصرفات پیامبر اکرم(ص) را تصرفاتى حاکمانه بدانیم و معتقد باشیم آن حضرت به عنوان حاکم مسلمانان سرپرستى این ملک را به عهده گرفت، باید توجه داشت در آن زمان مهم‏ترین چالش میان حکومت و اهل بیت(ع) مشروعیت حکومت بود که اهل بیت(ع) آن را طبق نصوص پیامبر اکرم(ص) نمى‏پذیرفتند. در این موقعیت، بدیهى بود زیر بار لوازم این مشروعیت نیز نروند و به عهده گرفتن سرپرستى فدک از سوى حکومت را نپذیرند.

2. حدیث نفى ارث پیامبران‏

منظور از این حدیث، روایتى است که ابوبکر آن را از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل کرد: «انا معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقة؛35 ما جماعت پیامبران از خود ارث باقى نمى‏گذاریم. هر چه از ما ماند، صدقه است».

درباره این حدیث باید یادآور شد:

1. تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود. بسیارى از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوى این حدیث تنها ابوبکر بود. البته بعدها پشتیبانانى چون مالک بن اوس یافت و در دهه‏هاى بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جاى گرفتند.36

2. ابوبکر با نقل این حدیث ناقل سخن پیامبر اکرم(ص) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه(س) و حضرت على(ع) و ام ایمن ناقل سخن و کردار پیامبر اکرم(ص) مبنى بر بخشش فدک بودند. بدیهى است با توجه به فزونى شمار ناقلان در این سمت و نیز شخصیت آن‏ها که بیش‏ترین تأییدات را از سوى پیامبر اکرم(ص) دارایند، باید قول آن‏ها بر قول ابوبکر مقدم شود.

3. این حدیث با آیات متعددى از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهى است نمى‏توان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگى کرد.

4. اگر طبق این حدیث معتقد شویم پیامبر اکرم(ص) هیچ گونه مالى به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل سنت بعضى از اموال آن حضرت(ص) مانند وسایل شخصى و نیز حجره‏هاى آن حضرت(ص) به ارث مى‏رسید؟37

پى‏نوشت:

1. معجم‏البلدان، یاقوت حمومى، ج‏5و6، ص‏417.

2. دانشنامه امام على(ع)، ج‏8، ص‏355(مقاله فدک).

3. همان، ص‏351.

4. تاریخ الطبرى، محمدبن جریر طبرى، ج‏2، ص‏302و303؛ فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذرى، ص‏42؛ السقیفة و فدک، ابوبکر احمدبن عبدالعزیز جوهرى، ص‏97.

5. الاحکام السلطانیة، ابوالحسن ماوردى، ص‏139.

6. تاریخ الطبرى، ج‏2، ص‏302.

7. حشر(59):6.

8. تاریخ الطبرى، ج‏2، ص‏302.

9. بحارالانوار، مجلسى، ج‏29، ص‏123.

10. همان، ص‏116.

11. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج‏16، ص‏236.

12. السقیفة و فدک، ص‏98.

13. النص و الاجتهاد، سید عبدالحسین شرف الدین، ص‏61.

14. اسرا(17)26.

15. شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏268و275.

16. همان، ص‏214و220؛ فتوح البلدان. ص‏44.

17. احزاب(33):33.

18. فدک فى التاریخ، شهید سیدمحمدباقر صدر، ص‏189.

19. براى اطلاع از مصادر این حدیث در کتب اهل سنت مراجعه شود به: فدک فى التاریخ، ص‏118.

20. مائده(5):55.

21. آل عمران(3):61.

22. موسوعة الامام على‏بن‏ابى‏طالب(ع)، ج‏2، ص‏237-243.

23. شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏273.

24. الاحتجاج، طبرسى، ج‏1، ص‏121.

25. شهید صدر احتمالاتى چون دورى فدک از مدینه و امکان عدم اطلاع مدنیان و نیز احتمال کشته شدن شاهدان ا حتمالى را ابراز مى‏دارد. (فدک فى‏التاریخ، ص‏187).

26. شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏217.

27. نساء(4):11.

28. شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏218و251.

29. واضح است، با توجه به بیمناکى حضرت زکریا از وارثان فعلى خود، مراد او از ارث در این جا ارث در امور مالى است نه ارث نبوت و حکمت که این دو قابل ارث نیستند و خدا به هر کس بخواهد عطا مى‏کند.

30. الاحتجاج، طبرسى، ج‏1، ص‏144.

31. نساء(4):12.

32. شرح نهج‏البلاغه، ج‏16، ص‏216و219و225.

33. همان، ص‏268و275.

34. همان، ص‏221-223.

35. همان، ص‏218.

36. همان، ص‏221-227.

37. فدک فى التاریخ، ص‏149.




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 30 :: 5:3 عصر :: نویسنده : شمس

 

درذیل برای عناوین سرفصل احادیثی بسیار درس آموز از معصومین ع آمده که میتوان از آن ها بهره ی کافی برد.

زیور اطاعت به گردن آویز 

1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: 

«ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها (1) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (2) مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد .»

باران عشق و محبت

2- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له ...(3) بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست .»

رضایت و شفاعت

3- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (4) برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست .»

عطر مهر و محبت

4- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده(5) حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد .»

سرانجام ناسپاسی

5- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها (6) هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود .»

لجبازی هرگز

6- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج (7) بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»

خشمگین کردن شوهر هرگز

7- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«طوبی لامراة رضی عنها زوجها (8) خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»

اذیت نکن

8- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما (9) کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند .»

چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟

9- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«. . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله (10) خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .»

چشمداشت بجا و منطقی

10- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته (11) برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند .»

مهمان، با اجازه شوهر

11- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم (12) مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند .»

هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن

12- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید (13) برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است .»

در این کارها نیز به او کمک کن

13- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام (14) هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد .»

شهری در بهشت خدا

14- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة (15) هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد .»

تامین امنیت روانی همسر

15- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة (16) حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»

رحمت خدا از آن کدبانویان است

16- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

«ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه (17) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند .»

خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت

17- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند:

«علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها (18) بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند .»

هنر آشپزی

18- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم (19) ; بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان .»

آرایش فقط برای شوهر

19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره (20) بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند .»

از تو سپاسگزارم

20- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت(21) بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد 

پی نوشت:
 
1) البته دستورهای شوهر باید مخالف با موازین اسلامی نباشد .
 

2) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .

3) همان، ج 14، ص 161 .

4) سفینة البحار، ج 1، ص 561 .

5) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 244 .

6) وسائل الشیعة، ج 14، ص 115 .

7) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 162 .

8) وسائل الشیعة، ج 14، ص 155 .

9) همان، ج 14، ص 116 .

10) بحارالانوار، ج 103، ص 252 .

11) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 242 .

12) بحارالانوار، ج 76، ص 348 .

13) وسائل الشیعه، ج 14، ص 17 .

14) همان، ص 201 .

15) وسائل الشیعة، ج 14، ص 123 .

16) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 254 .

17) وسائل الشیعة، ج 15، ص 175 .

18) الکافی، ج 5، ص 508 .

19) وسائل الشیعة، ج 14، ص 15 .

20) بحارالانوار، ج 103، ص 235 .

21) همان، ج 103، ص 239 .



موضوع مطلب :


یکشنبه 92 اردیبهشت 29 :: 3:5 عصر :: نویسنده : شمس
1 2 3 4 5 >> >
درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 175582