زندگینامه ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (606 – 691 هجری قمری) شاعر و نویسنده? پارسیگوی ایرانی است. شهرت او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند.
سعدی در شیراز زاده شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. سعدی کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به خصوص حمله سلطان غیاثالدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال 627) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید. سعدی در حدود 620 یا 623 قمری از شیراز به مدرسه? نظامیه? بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت.این شهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی، اشتباه گرفت.معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت 636) بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای گوناگونی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست. در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان بسنده کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد (موحد 1374، ص 58)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.سعدی در حدود 655 قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(623-658) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در 4 صفر 656) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را که سرودنش در 655 به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال 656 دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان میگوید. هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
آرامگاهسعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در 4 کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال 998 به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال 1187 ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل 2 طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، گور سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اطاق میشد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال 1331 ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. روبهروی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.
روز سعدیمرکز سعدی شناسی ایران از سال 1381 روز اول اردیبهشت ماه را روز سعدی اعلام نمود و در اول اردیبهشت 1389 و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد.
شعر بنیآدمشعر «بنیآدم» سعدی بسیار مشهور است و در پیام فارسی که در مجموعه پیامهای فضاپیمای ویجر برای فضاهای دوردست فرستاده شدهاست این شعر به عنوان پیام برگزیده شدهاست.اشعار سعدی همچنین در فرشی که از سوی دولت ایران در سال 2005 به فراخور سال رسمی سازمان ملل برای گفتوگو میان تمدنها به سازمان ملل اهدا شد بافته شدهاست. این فرش برخلاف عادت سازمان ملل که هدایا را به نمایش نمیگذارددر محل مناسبی در سازمان ملل آویزان شد که کارشناسان میگویند این اقدام «به علت غیرممکن بودن مقاومت در برابر شعر سعدی» بودهاست. این شعر همچنین بر سردر تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک و نیز یونسکو نقش بستهاست.
آثاراز سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای ماندهاست:
1. بوستان: کتابیاست منظوم در اخلاق.
2. گلستان: به نثر مسجع
3. دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
1. صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سرودهاست.
2. قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیهاست. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
3. مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
4. مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.
4. رسائل نثر:
1. کتاب نصیحةالملوک
2. رساله در عقل و عشق
3. الجواب
4. در تربیت یکی از ملوک گوید
5. هزلیات سعدی
اول اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سعدی را گرامی می داریم.
یک نمونه از اسرائیلیات چنین است: خدای تعالی در ورای این زمین دریایی خلق کرده محیط بر زمین، و در پشت آن دریای محیط، کوهی است که به آن «کوه قاف» آسمان دنیا میگویند، که آن دریا را پوشانده است.
شخصیت فاطمه زهرا(س), در ابعاد گونه گون قابل بررسى است.
در هر مرحله از مراحل زندگى وى, لایه ها و درسهاى بزرگى نهفته است و با کالبدشکافى و موشکافیهاى عمیق, مى توان درسهاى بزرگى آموخت و باید هم آموخت.
یکى از ابعاد زندگى فاطمه زهرا(س), که خیلى درخشان و دلنواز است, ((بعد تربیتى)) زندگى حضرت است.
سیره علمى و عملى فاطمه زهرا(س) در امور تربیتى, چیزى نیست که بتوان ظرافتها و لطافتهاى آن را به قلم آورد و یا اینکه در یک مقال و مقاله بتوان ترسیم کرد.
سیره علمى, تا به مرحله عمل نرسد و عملى نگردد, فایده چندانى ببار نمىآورد. از سیره عملى فاطمه(س), در امر تربیت, سخن بگوئیم, وى را ((بانو و کوثر بیکران)) و ((مادر محبت)) معرفى کنیم; ولى خودمان در میدان عمل, بى عارى و بى پروایى بکنیم, آیا چنین کارى شایسته است؟
زمزمه هاى تربیتى زهرا(س)
زلالتر از آب زمزم:
وارهیده از جهان عاریه
ساکن گلزار و ((عینٌ جاریه))(1)
آوازه و آرزوهاى مادر, به ((تربیت)) پیوند خورده است.
در حقیقت, مادر ((پیش مرگ و سر پیشاهنگ)), امر تربیت است و از جمله دل مشغولیها و دلجوئیهاى دیرینه وى تربیت فرزند در ابعاد گونه گون زندگى است.
از دیدگاه اسلام, ((تربیت اسلامى)), خدایى ترین مسئله اى است که یک مادر دانا با آن مواجه است.
اسلام دین ((تربیت محور)) است و در این راستا مردان و زنان بزرگى را با ((چراغ هدایت)), جهت ایصال الى المطلوب و ارائه طریق به سوى بشریت فرستاده است.
مولانا در همین راستا راست گفت:
کلکم راع نبى چون راعى است
خلق مانند رمه او ساعى است
از رمه چوپان نترسد در نبرد
لیکشان حافظ بود از گرم و سرد(2)
به هر تقدیر, آیا مادران در میدان تعلیم و تربیت به الگوى توانا و زیبا, نیاز دارند یا خیر؟
جاى تردید وجود ندارد که همه انسانها نیازمند الگو هستند و دنبال الگوگیرى و الگویابى مى باشند و این امر, براى انسانهاى عاقل, بسیار طبیعى است.
آنچه مهم است و جاى دقت دارد, این است که از چه کسى باید پیروى کرد و فرد به عنوان الگو, باید داراى چه شرایط و ویژگیها باشد؟
از دیدگاه اسلام, اولین شرط براى یک الگو, آن است که خود عامل به گفته هایش باشد و سیره عملى و علمى زندگى او به عنوان حجت شرعى و عقلى شناخته شده باشد.
این شرط که الگو باید, سیره عملى و علمى وى حجت باشد جز در مورد انبیا و امامان(ع) مصداق ندارد.
در این نوشتار کوتاه, کوشش شد تا بخشى از فضایل و سیره عملى و علمى فاطمه زهرا(س) در میدان تربیت, به عنوان مادرى مهربانتر از خورشید و ((مادر محبت)) به عنوان الگو, براى مادران بیان گردد. تا میدانى و دریایى به سوى عاشقان گشوده گردد.
زندگى فاطمه زهرا(س) لبریز از لایه ها و لطافت ها است و دسترسى و شناخت عمیق از تمامى لایه ها و لطافت هاى زندگى معنوى وى, براى همه کس مقدور نیست.
شخصیت معنوى این بانوى ((بى کران)) متشکل از ((بسترهاى معنوى)) بسیارى است که هر کدام از آنها براى یک زندگى معنوى و معنادار بکار آید.
از این جهت, کوثر بى کران, کاملترین الگویى است که مى توان در ابعاد گونه گون زندگى, وى را مقتداى خویش قرار داد, که یکى از ((لایه ها و لطافت هاى)) زندگى معنوى وى که بستر معنوى خوبى را براى رشد ربانى و معنوى فراهم مى سازد, ((بستر تربیتى)) زندگى او است.
در ((سیره عملى و علمى)) زندگى وى, ظرافت ها و دقتها موج مى زند.
او مادر است, اما چگونه مادر؟!
مادر امامت است و حسنین در دامن مبارک او تربیت یافته اند.
مادرى است که از راه تکان دادن گهواره, براى همیشه جهان را تکان مى دهد و از طریق ((لالایى و تاتایى هاى)) حساب شده, جهان و جهانیان را پر از فریادهاى عدالت خواهى مى کند و به سمت عدالت پیش مى راند.
حضرت امیر(ع) در مورد تربیت خانوادگى مى فرمایند:
((یا کمیل, مر اهلإ ان یروحوا فى کسب المکارم...))
((اى کمیل! خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگوارى, و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایى که تمام صداها را مى شنود, هر کس دلى را شاد کند, خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالى بر او باریدن گرفته و تلخى مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازد.))(3)
تربیت کلامى کودکان, از زمزمه هاى زیباى مادر در قالب ((لالایى)) و ((تاتایى)), آغاز مى شود.
از اینجاست که ظرافتهاى تربیت, رخ مى نماید و یک مادر مسوول را با مشکلات و موانع تربیتى مواجه مى سازد.
مادر با زمزمه هاى ((لالایى و تاتایى)), در واقع مى خواهد در پاکترین سرزمین وجود کودک که همان هستى و انسانیت کودک است تصرف کند و تصرف مى کند. آیا در چنین حالتى شایسته و بایسته است که مادر, امر تربیت را سبک و سرسرى انگارد؟
آیا زمزمه هاى کلامى مانند لالایى, تاتایى و غیره مهم نیست و هر لفظ مهمل و بى معنایى که باشد, اشکال ندارد؟
در اینجا جالب است که توجه عزیزان را به یک داستان تربیتى که بسیار جلب توجه مى کند جلب نمائیم.
در شعرى منسوب به ((مادر تربیت)) فاطمه زهرا(س) آمده:
اشبه اباإ یا حسن
واخلع عن الحق الرسن
واعبد الها ذا المنن
و لا توال ذا الاحن
یعنى
حسن جان مانند پدرت باش
حق را از بند اسارت رهاساز
خدایى پر فضل و احسان را بپرست
از دشمنان کینه توز دوستى و پیروى مکن(4)
این سخن زیبا, از جمله نوازش هاى نورانى حضرت زهرا(س) است به نوزادش حسن(ع). آن زمانى که حضرت, نوزادش را روى دست بازى مى داد و به هوا مى پراند و به دنبال آن با وى با زبان کودکى سخن مى گفت, چنین زمزمه مى نمود.
فاطمه زهرا(س), قبل از آنکه یک مادر باشد, معلم و مدیر شایسته بود. مربى و روان شناسى بود که در عمل, ((تربیت دینى)) را کاربردى ساخت و ظرافتهاى تربیتى را در خاندان اهل بیت(ع) به نمایش گذاشت.
آنگاه که حضرت زهرا(س) امام حسین(ع) را بر روى دست نوازش مى کرد, مى فرمود:
انت شبیهٌ بابى؟
لست شبیها بعلى؟
((حسین جان تو به پدرم شباهت دارى و به پدرت على(ع) شبیه نیستى.))
امام على(ع) سخنان فاطمه(س) را مى شنید و لبخند مى زد.(5)
مادرانى که فاطمه زهرا(س) را الگوى خویش مى دانند, آیا در امر تربیت هم این ((مادر تربیت)) را الگوى خود مى دانند یا خیر؟
اگر فاطمه زهرا(س) را به عنوان الگوى تربیتى قبول دارند ـ و باید هم قبول داشته باشند ـ تا به حال چه فکرى کرده اند؟
چه کارى کرده اند؟
چاره اى اندیشیده اند یا خیر؟...
مادرى که منتظر مد و تجمل روز است و بازار او را فریفت و گیج کرد, چه کار مى تواند بکند؟
او خود به دهها سرپرست و مادر احتیاج دارد تا هستى خود را به ثمن اندک نفروشد.
مادرى ((فن و هنرى)) است که هر کس استعداد تحصیل آن را ندارد.
مادرى ((کلاس عشق)) است که به قول مولانا:
در آسمان درها نهى, در آدمى پرها نهى
صد شور در سرها نهى, اى خلق سرگردان تو
مادرانى که به خطا, خویشتن را از ((عشق مادرى)) محروم مى سازند, وحشتناکترین گمراهى ها را مرتکب مى شوند و خسران ابدى است که نه در زمان و نه در ابدیت جبرانى ندارد.
یک مادر کم حوصله و عصبى, چگونه مى تواند به ظرافتهاى تربیتى جامه عمل بپوشاند؟
چرا ((سوراخ دعا را گم کرده ایم))؟
بیائیم قبول کنیم که ((تربیت بزرگترین منبع و معدن)) است و ما, در کشف و بهره بردارى آن مشکل داریم.
چند درصد از مادران, همانند فاطمه زهرا(س), زمزمه ها و سایر رفتارهاى تربیتى آنها حساب شده و با ((استانداردهاى تربیت اسلامى)) سازگار است؟
آیا شعر: اتل متل توتوله, گاو حسن چه جوره... با استاندارهاى تربیت اسلامى مى سازد؟
آیا یاد دادن چنین جملاتى, اولین وظیفه برخى ها است؟
مادرى که دختر هفت تا ده ساله خویش را تقریبا ((نیمه عریان)) در معرض دید عموم قرار مى دهد, چه تضمینى براى حجاب اسلامى و تربیت او دارد؟ چرا عده اى به نام مادر, به بچه ها و فرزندان خیانت مى کنند؟
مگر خیانت چه هست؟
خیانت به این نیست که سر کودک را از قفا جدا بکنند, هر کارى که روح و اندیشه کودک را خدشه دار کند, خود بزرگترین خیانت است و هیچ خیانتى, عمق فاجعه اش, عمیق تر از خیانت در امور تربیتى نیست و گناه آن بابخشودنى است.
به هر حال, تا شور و شعور لازم در امر تربیت تحقق پیدا نکند و تا زندگى را سراسر عشق نبینیم, تربیت انقلابى و یا پاکسازى و خودسازى, نوسازى انقلابى تحقق پیدا نمى کند و به بار نمى نشیند.
مادران یخچالى!
تربیت منهاى محبت, آب در هاون کوبیدن است.
کتاب کریم مى فرمایند:
((و قضى ربإ الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا, اما یبلغن عندإ الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما, واخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا;
پروردگارت مقرر داشته است که جز او را نپرستید, به پدر و مادر نیکى کنید, چنانچه یکى یا هر دوى آنها نزد تو به پیرى رسیدند کلمه اى رنجش آور به آنها نگو, و بر سرشان فریاد نزن, و با اکرام با آنها سخن بگو, و با آنها خاکسارى و مهربانى کن, و بگو: پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کودکى پرورش دادند, تو نیز آنها را مشمول رحمت خود قرار بده.))(6)
ظاهر آیه یک معناى روشنى دارد و آن مهربانى و احترام به والدین است. ولى آنچه مهم است و از روح و معناى پنهان این دو آیه استفاده مى شود, این است که وقتى پاى تربیت انسانى و اسلامى به میان آمد, در مرحله اول والدین باید این آیات را در عمل تفسیر کنند و یکى از دستورالعمل هاى کار تربیتى خود قرار دهند تا در مرحله بعدى نوبت به فرزندان برسد.
مادرى که مى خواهد کار تربیتى معنادار انجام دهد, خود باید:
1 ـ به فرزندان نیکى کند.
2 ـ هنگام ناتوانى در دوران نوزادى و کودکى, و یا دوران دیگر, حتى به آنها اف نگوید.
3 ـ بر سرشان فریاد نزند.
4 ـ با اکرام با آنها سخن بگوید.
5 ـ با آنها خاکسارى و مهربانى کند و بال و پر پر مهر و آغوش گرم خویش را به سوى آنها بازگشاید.
6 ـ از خداوند براى فرزندان, طلب سعادت و رحمت بکند.
فاطمه زهرا(س) که خود قرآن ناطق و مفسر کبیر است, یقینا در کار تربیتى, این نکات ظریف و عمیق قرآنى را کاربردى ساخت و بدان جامعه عمل پوشاند.
در روایت آمده, امام حسن(ع) مریض شد و درد و بى تابى آن بزرگوار بالا گرفت, حضرت زهرا(س) فرزند عزیزش را خدمت رسول خدا برده :
((قالت: یا رسول الله ادع الله لابنإ ان یشفیه, اى رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد.))(7)
در جاى دیگر آمده, حضرت زهرا(س) با یاد روزگار شیرین و محبتهاى رسول خدا, خطاب به کودکان خود فرمود:
((این ابوکما الذى؟ کان یکرمکما و یحملکما مرذه بعد مره؟
این ابوکما الذى؟ کان اشدذ الناس شفقه علیکما؟
فلا یدعکما تمشیان على الارض و لا اراه یفتح هذا الباب ابدا و لایحملکما على عاتقه کما لم یزل یفعل بکما؟
کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم؟ که شما را عزیز و گرامى مى داشت, و همواره شما را بر روى دوش خود مى گرفت, و نمى گذاشت بر روى زمین راه روید.
کجاست پدر شما که مهربان ترین مردم نسبت به شما بود.
دیگر هرگز او را نمى بینم که این درب منزل را باز کند, و شما را بر دوش خود گیرد, همان رفتارى که همواره نسبت به شما انجام مى داد.))(8)
با این شیوه با فرزندان سخن گفتن, در واقع یک دوره کامل, کلاس ((آموزش محبت)) است. همان کلاسى که پدر بزرگوارش براى وى برگزار کرد, خود دارد براى فرزندان دلبند خویش برگزار مى نماید. این همان کلاس کاربردى عملى است, که از زیباترین کلاسهاست.
فاطمه زهرا(س) ((مادر محبت)) است و با محبت معنادار وى باید جهان هدایت مى شد.
اگر با وجود الگوى تربیتى چون فاطمه زهرا(س), عده کثیرى از مادران مسلمان با مشکل تربیتى مواجه هستند, این به خاطر آن است که :
اولا شناخت و معرفت عمیق, نسبت به شخصیت الگو ندارند.
ثانیا شناخت و تلقى و برداشت درست از تربیت اسلامى ندارند.
ثالثا برخورد و رفتارشان در امر تربیت محبتآمیز نیست.
رابعا بسیارى از مادران و پدران تربیت را به عنوان بزرگترین منبع, به حساب نمىآورند.
نویسنده کتاب ((کوچک زیباست)) که یک بحث اقتصادى در آن مطرح شده است, یکى از عناوین بحث کتاب را ((تربیت, بزرگترین منبع)) قرار داده است.
مى گوید:
((عامل اصلى همه توسعه هاى اقتصادى از ذهن آدمى برمى خیزد. ناگهان, شهامت, قدرت ابتکار, اختراع, تکاپوى سازنده, نه تنها در یک زمینه بلکه در بسیارى زمینه ها در آن واحد از وجود آدمى فوران مى کند... بنابراین مى توان گفت که تربیت حیاتى ترین منبع براى بشریت است.))(9)
به هر تقدیر, اگر ظرافتهاى تربیتى که ((مادر مهربان)) فاطمه زهرا(س), آنها را در امر تربیت بکار مى گرفت, در زندگى انسانى ـ اسلامى مسلمانان جامه عمل پوشیده مى شد, مى بایست در انتظار مى ماندیم که:
از محبت تلخها شیرین شود
از محبت مسها زرین شود
از محبت دردها صافى شود
از محبت دردها شافى شود
از محبت مرده زنده مى کنند
از محبت شاه بنده مى کنند(10)
متاسفانه و صد متاسفانه یکى از مشکلات بسیار بزرگ بر سر راه تربیت, ((فقر شادى و فقر محبت)) است. از چهره و رفتار برخى از نوجوانان و جوانان کمبود محبت و فقر شادى مى بارد.
برخى از والدین, آنقدر نسبت به فرزندان بى مهرى و نامهربانى مى کنند که بهتر است از آنها به ((والدین یخچالى)) نام ببریم.
مادرى که مسوولیت خطیر مادر شدن را پذیرفت, چگونه آغوش محبت و مهربانى به سمت و سوى فرزندان باز نمى کند؟
آیا تمامى مشکلات بر سر راه تربیت را مى توان با ((عروسک انبوه)) حل و فصل کرد؟
برخى ها, کودک را بمبارانى از عروسکهاى عاجز و عجیب و غریب مى کنند و اجازه فکر کردن را از بچه ها مى گیرند.
آیا عروسکها جاى لبخند و محبت مادر را پر مى کنند؟
برخى از مادران کم حوله و بعضا عصبى مى خواهند, فقط بچه ها را سرگرم بکنند, دیگر مهم نیست با چه چیز آنها را سرگرم بکنند؟
کسى با عروسک و اسباب بازى مخالف نیست, سخن بر سر این است که:
1ـ عروسک جاى لبخند, بوسه, نوازش و محبت مادر را پر نمى کند و مشکلات بر سر راه امر تربیت را, تنها با اسباب بازى, نمى توان حل و فصل کرد.
2ـ فرزندان را بمبارانى از عروسک و اسباب بازى کردن و قدرت تفکر و خلاقیت را از بچه ها گرفتن درست نیست.
3ـ در بازار خرید و فروش عروسکها و اسباب بازى, باید حد و مرزى باشد و والدین عزیز, هر اشیایى را به نام اسباب بازى و عروسک نخرند و بدانند که پشت بعضى از اشیا به نام عروسک, غرض و مرضهاى زیادى خوابیده است.
عروسکى که با باطرى روشن مى شود وشروع به رقصیدن مى کند, چه آثارى در ذهن صاف کودک ببار مىآورد و چه پیام و پیامدى دارد؟
مادر باید در امر تربیت, هدفمند, اهل شناخت و مطالعه, با حوصله و صبور, مدیر, مهربان و با ادب, با عاطفه و... باشد.
بهشت را به بها زیر پاى مادران مى گسترانند, نه به بهانه.
تا با دست مبارک مادران, جهان به لرزه درنیاید و تا در دامن و آغوش گرم مادران, گرماى محبت به جهان صادر نشود... و تا تربیت به مرز استاندارد اسلامى نرسد, هدف اسلام عزیز تامین نمى شود. هدف اسلام عزیز و مورد دعوت دین اسلام, همه بشریت هستند و رسیدن به سعادت از کانال محبت و تربیت.
داستان داورى و مادرى:
اگر مادرى با داورى بین فرزندان مواجه گردد چه باید بکند؟
داورى و قضاوت, از ظرافت و لطافت خاصى برخوردار است و این امر بر کسى پوشیده و پنهان نیست. ولى داورى بین فرزندان و کودکان, ظرافت و لطافت کار را صد چندان مى نماید.
ـ ذهن صاف و دست نخورده کودکان
ـ روح لطیف و ظریف آنها
ـ داورى توام با تربیت
ـ فضاى ذهن کودک و محدودیت هاى آن, همه و همه دست به دست هم مى دهند و کار داورى بین فرزندان و کودکان را با مشکل مواجه مى کند.
آیا مادران مى توانند داوران خوبى براى فرزندان و کودکان خود باشند؟
در اینجا توجه عزیزان را به یک داستان جالب توجه, که از طرف ((مادر محبت)) حضرت زهرا(س), صورت گرفت, جلب مى نمائیم.
داستان داورى بدین قرار است که:
((رسول گرامى اسلام درباره مسابقه خطاطى به حسن و حسین(ع) سفارش فرمود:
هر کس خط او زیباتر است, قدرت او نیز بیشتر است.
حسن وحسین هر کدام خط زیبایى نوشتند, اما رسول خدا قضاوت نکرد و آن دو بزرگوار را به مادرشان, فاطمه(س) هدایت فرمود, تا نگرانى قضاوت, با عاطفه مادرى جبران شود.
حضرت زهرا(س) دید که هر دو خط زیبا و هر دو در این مسابقه هنرى شرکت نموده اند, چه باید کرد؟ با خود گفت:
قالت: انا ماذا اصنع و کیف احکم بینهما؟
من چه مى توانم بکنم و چگونه میان دو کودکم داورى کنم؟
قضاوت نهایى را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود:
یا قرتى عینى انى اقطع قلادتى على راسکما و انشر بینکما جواهر هذه القلاده فمن اخذ منها اکثر فخطده احسن و تکون قوته اکثر.
اى نور دیدگانم! من دانه هاى این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما مى ریزم و میان شما دانه هاى گردنبند را پخش مى نمایم. هر کدام از شما دانه هاى بیشترى بگیرد, خط او بهتر و قدرت او بیشتر است.))(11)
به حق, ظرافت و زیبایى از لابلاى این داورى, موج مى زند.
این داستان حق, داراى لایه هایى است و آمادگى دارد دریاى بیکرانى از داوریهاى زیبا را به دینداران و مادران بگشاید و مسیر زندگى انسانها را عوض کند. البته این داستان از باب ((مشت نمونه خروار)) است و از این قبیل مطالب در سیره علمى و عملى امامان(ع) موج مى زند و فراوان است.
حال مادران در مورد این داورى, خود به داورى بنشینند و خودشان را در امور تربیتى محک بزنند!
از دیدگاه قرآن و امامان, امر تربیت و ظرافتهاى آن بسیار جدى است و ذره اى کوتاهى در آن روا نباشد.
ذهن, اندیشه, روح و انسانیت چیزى نیست که به راحتى بتوان از کنار آن گذر کرد و یا آن را نادیده گرفت.
على(ع) مى فرمایند:
((لا غنى کالعقل و لا فقر کالجهل و لا میراث کالادب, و لا ظهیر کالمشاوره; هیچ ثروتى چون عقل, و هیچ فقرى چون نادانى نیست. هیچ ارثى چون ادب, و هیچ پشتیبانى چون مشورت نیست.))(12)
حقوق کودکان و عقوق مادران
رسول اکرم(ص) مى فرمایند: ((یا على یلزم الوالدین من ولدهما ما یلزم لهما من عقوقهما))(13)
یا على(ع), همانطورى که فرزندان ممکن است عاق والدین گردند, والدین هم ممکن است عاق فرزندان گردند.
همانطورى که حقوق طرفینى و فراگیر است, عقوق (ضیق و سختى ها) هم, طرفینى است.
از دیدگاه اسلام, به یک اعتبار, حقوق به دو قسم تقسیم مى گردد:
1ـ حقوق مادى, 2ـ حقوق معنوى.
صاحبان حقوق, عموم مردم مى باشند و مرد و زن, پیر و جوان, حتى رحم (بچه در شکم مادر), صاحبان حق محسوب مى شوند.
تربیت انسانى اسلامى, از جمله حقوق معنوى محسوب مى شود و نتیجه آن, پیام یا پیامد بزرگى را به همراه خواهد داشت.
آنچه در بین عرف و عموم مرسوم است و شیوع دارد مساله ((حقوق و عقوق)) والدین است و در اذهان حک شده است که در صورت سرپیچى فرزندان از والدین, فرزندان مورد عاق والدین قرار مى گیرند و در دنیا و آخرت پیامدهاى بدى در انتظار فرزندان خواهد بود.
این نکته درست, اما حقوق فرزندان چه؟
آیا در صورت سهل انگارى و بى توجهى به امر تربیت, والدین مورد عاق فرزندان قرار نمى گیرند؟ یقینا چنین است و در صورت کوتاهى در امر تعلیم و تربیت, پیامدهاى بسیار بدى در انتظار پدر و مادر خواهد بود.
مادرى که به خاطر چشم به هم چشمیهاى کور و مدستائیها و مدپرستى هاى پلید, شوهر را زیر سوال مى برد و با شخصیت و مردانگى او بازى مى کند, آرامش خانواده را به هم مى پاشد و براى امر تربیت ذره اى ارزش قایل نمى شود, مورد عاق فرزندان قرار نمى گیرد و حقوق آنها را پایمال نکرده است؟!
مادرى که مى تواند فرزندش را همانند حسین فهمیده, تربیت بکند و باید هم چنین بکند, ولى به خاطر توقعات بیجا و کور, و سرگرمیهاى فریبنده, فرزندش با همان استعداد و آمادگى سرشار, سر از زندان درمىآورد, چه جوابى دارد؟
عده اى مى گویند در ایران نمى شود کار فرهنگى و تربیتى عمیق و هدفمند انجام داد. ولى باید گفت:
چطور شد, پدر وزیرى, وقتى پسرش در پاکستان متولد شد, و استعداد و نبوغ خاصى را در پسرش شناسایى کرد, مسئله را با یکى از بزرگان محلى در میان گذاشت, آن عالم, گفت: شما در پاکستان نمى توانید به هدف برسید, بهترین و مناسب ترین جا براى رشد و کار فرهنگى, ایران است و شما بروید ایران.
آقاى وزیرى, راهنمایى عالم محل را پذیرفت و آمد قم مقدس و الاذن که پسرش حدود شانزده سال سن دارد, حافظ کل قرآن, حافظ کل نهج البلاغه, حافظ بیش از هفتاد دوره کتاب, در گرایشهاى مختلف اعم از روایات, فقه, رجال, تفسیر وغیره.
خلاصه یک خانواده پنج نفره, کلشان حافظ کل قرآن هستند و زندگى بسیار ساده هم دارند.))
با این مقدمه, برویم سراغ اصل بحث, و ببینیم رابطه پدر فرزندى بین رسول اسلام(ص) و فاصله زهرا(س) چگونه بوده است؟
شیخ صدوق مى فرمایند:
((رسول گرامى اسلام(ص) هر گاه به مسافرت مى رفت, با فاطمه(س) خداحافظى مى کرد و وقتى از سفر برمى گشت, ابتدا به دیدن فاطمه مى شتافت.
در یکى از مسافرت هاى پیامبر(ص), حضرت زهرا(س) دو دستبند نقره و یک جفت گوشواره براى خویش و یک پرده براى درب منزل خرید, پیامبر(ص) از مسافرت بازگشت و به دیداردختر شتافت.
پس از مشاهده پرده خانه و زیور آلات ساده فاطمه(س) توقف کوتاهى کرد و به مسجد رفت.
حضرت زهرا(س) با خود اندیشید که پدر ناراحت است و فورى دستبند و گوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا فرستاد و پیام داد:
((قالت: تقرا علیإ ابنتإ السلام و تقول اجعل هذا فى سبیل الله)) دخترت براى تو سلام مى فرستد و مى گوید که این[ زیور آلات اندک] را نیز در راه خدا انفاق کن.
پیامبر(ص) پس از مشاهده بخشش و ایثار فاطمه(س) سه بار فرمود:
((فداها ابوها; پدرش فداى او باد.))(14)
در مقابل, حضرت زهرا(س) درباره عواطف گرم پدرانه رسول خدا(ص) مطلبى را نقل فرمود که قابل توجه و ارزیابى است:
وقتى آیه 63 سوره نور نازل شد که:
((رسول خدا را آنگونه که همدیگر را صدا مى زنید, نخوانید))
فاطمه زهرا(س) مى فرماید:
ترسیدم که رسول خدا را به لفظ ((اى پدر)) بخوانم.
من[ هم مانند دیگران پدر را] به نام ((یا رسول الله)) صدا زدم.
[بدین خاطر] پیامبر, یک بار, یا دوبار, یا سه بار از من روى گردانید[ و پاسخ نگفت]. سپس رو به من کرد و فرمود:
اى فاطمه(س) این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستى و من از تو هستم.
همانا این آیه براى ادب کردن جفاکاران درشت خوى قریش, انسانهاى خودخواه و متکبر, نازل شده است.
مرا با جمله ((اى پدر)) خطاب کن که مایه حیات قلب من است و خداوند را خشنود مى کند.(15)
این گونه مطالب در سیره عملى پیامبر(ص) و فاطمه زهرا(س) و امامان(ع) موج مى زند و اینجا دیگر سخن از عقوق والدین و فرزندان نیست, سخن از حقوق محض است و اخلاق جهانشمول.
نقش تربیتى اینگونه روابط, بسیار بالا است و انسانیت و عاطفه در آن, بسیار فراوان و ریشه دار.
تا بحال, در هیچ جاى دنیا, چنین روابطى بین ((پدر و دختر)) صورت نگرفته است. این رابطه, بر خلاف همه روابط معروف در دنیا داراى شان نزول است و همیشه تاریخ, درسآموز.
این جمله پیامبر(ص) که در حق فاطمه زهرا(س) فرمود:
((فداها ابوها)), به بلنداى تاریخ پیام تربیتى دارد.
این جمله گرانسنگ, مى تواند میزان و محک بسیار مناسبى باشد, تا همه کسانى که با امور تربیتى در ارتباط و تماس هستند عموما و والدین خصوصا, خودشان را در معرض محک قرار دهند و فاصله ها را آسیب شناسى کنند.
اگر فاصله ها زیاد هست, که زیاد هم هست چرا؟
چه باید کرد؟
خلاصه سخن آن که:
مردم عصر فضا و تکنولوژى عموما و مسلمانان خصوصا, دنبال آن چیزهایى که به جد باید باشند, نیستند, و دنبال آن چیزهایى که اصلا نباید باشند, هستند. و به عبارت دیگر ((سوراخ دعا را گم کرده اند)).
دکور و تجمل, مسلح شدن به مد روز, هماهنگى و همراهى با بازار, رقابت کور با همسایه در ظاهرسازى, پیروى و الگوگیرى سریع از وامانده ها و سرخورده هاى غربى, دنبال هر خس و خاشاک, روانه شدن, روى آوردن به مواد مخدر, به بهانه عروسى ادا و اطوار درآوردن, ریخت و پاش فراوان, سر و صداها و روى آوردن به سوى صداهاى آلوده و... همه و همه براى آنها مهم است و سراسیمه دنبالش مى دوند ولى امر تربیت, قناعت زیبا, محبت و مدارا, الگوگیرى دینى و ارزشى, حلال و حرام الهى, روح قرآن, سیره عملى امامان و معصومین(ع) برادرى و برابرى, تعهد دینى و... چندان برایشان مهم نیست و به راحتى از کنارش گذر مى کنند.
متاسفانه عده اى از مسلمانان که زیاد هم هستند, از سیره عملى امامان و معصومین الگو نمى گیرند ولى از غربى, آنهم غربى بنجول و سرخورده از زندگى, الگو مى گیرند و در جامعه دینى, انگشت نمایى مى کنند.
به هر تقدیر, مادران بدانند, که با اندک توجه, مى توانند زمینه هاى زندگى بسیار زیبا را فراهم کنند.
مگر حضرت زهرا(س) از چه ابزارهاى تربیتى استفاده مى کرد که مادران عصر فضا با آن امکانات بى بهره هستند؟!
فاطمه زهرا(س), فقط روح و اندیشه بلند داشت و بس.
ابزارهاى تربیتى حضرت, عاطفه بود و محبت.
بینش بود و هدفمندى.
و جاذبه بود و جانفشانى در امر تربیت.
نتیجه و خلاصه:
امور تربیتى و ظرافتها و لطافت هاى آن, مقام و منزلت مادر و مسوولت پذیرى وى, الگو بودن فاطمه زهرا(س) در ((سیره علمى و عملى)) در این نوشتار, مثلث بحث را تشکیل مى دهد.
امر تربیت, به عنوان بزرگترین منبع و از خدایى ترین مسئله اى است که هر انسان مسوول با آن روبرو است و کوتاهى در این امر تمام هستى یک انسان را زیر سوال مى برد.
کسى که بیش از همه در میدان تعلیم و تربیت نقش ایفا مى کند مادر است, و مادر اولین فردى است که کار تربیتى را آغاز مى کند و در این جهت تمام حرکات و رفتار مادر, اعم از زمزمه ها و لالایى, لبخند, نفس کشیدن, ظاهر و باطن, تاثیر عمیقى بر کودک و روح او مى گذارد و مثلث شخصیت وى را تشکیل مى دهد.
اگر مادران در امر تربیت کوتاهى بکنند و به عنوان مادران بى مسوولیت معرفى و معروف گردند, عقوق و عوارض بدى در انتظار آنها است و هیچ عذرى پذیرفته نیست.
در پایان باید گفت, آنچه مى تواند مادران و فرزندانشان را در امر تربیت, بیمه کند, عمل کردن به ((سیره و رفتار عملى و علمى)) فاطمه زهرا(س) است ولا غیر.
1ـ مثنوى معنوى, دفتر چهارم, بیت 1767, اشاره به آیه 12 غاشیه.
2ـ همان, دفتر سوم.
3ـ نهج البلاغه, حکمت 257.
4ـ مناقب ابن شهر آشوب, ج3, ص389.
5ـ همان.
6ـ سوره اسرا, آیات 17 ـ 23 ـ 24.
7ـ بحارالانوار, ج59, ص104.
8ـ محمد, دشتى, ((نهج الحیاه ـ فرهنگ سخنان فاطمه)) قم, موسسه تحقیقاتى امیرالمومنین, 1375, ص74.
9ـ اى. اف. شوماخر, ((کوچک زیباست)) على رامین, تهران: صدا و سیما, چهارم, 1378, ص61.
10ـ مثنوى معنوى, دفتر دوم, ابیات 1529 ـ 1531.
11ـ محمد, دشتى, همان, یا بحارالانوار, ج45, ص190, ح36.
12ـ نهج البلاغه, حکمت 54.
13ـ بحارالانوار, ج77, ص60, ح3, باب 43.
14ـ محمد دشتى, همان.
15ـ همان.
در موضوع استفاده از رنگ مشکی برای بانوان، گرچه میتوان ادلهی مختلف روانی، اجتماعی و حتی پیشینهی تاریخی فرادینی و فراقومی ارائه داد، نسبت دادن آن به دین بهعنوان دستور اولیای دین، کاری آسان نخواهد بود؛ چراکه شیوهی دین اسلام در برخورد با چنین موضوعات اجتماعی و فرهنگی، ارائهی ملاک است، نه تعیین مصداق.
در صورت عدم رضایت اعضای رشید خانواده، واریز یارانه به حساب سرپرست خانوار منافی حقوق افراد است.اگر رضایت اعضای رشید خانواده که بالای 18 سال هستند در این زمینه وجود نداشته باشد، واریز یارانه، که به هر شخص تعلق دارد، به حساب پدر یا شوهر خانواده منافی با حقوق افراد تلقی میشود و افراد از نظر قانونی دارای حق تمتع و استیفا هستند.
اما اگر وجوه یارانه با رضایت افراد خانواده (فرزندان و همسر) به حساب سرپرست خانواده واریز شود؛ رضایت و موافقت ذی حق موجب رفع اشکال میشود.از نظر قانونی ارزیابی یارانه در دو قالب حق فردی اشخاص و حق خانوادگی موجب تبعات و نتایج حقوقی متفاوتی خواهد بود.
در واقع اگر یارانه را از جمله حقوق مربوط به خانواده بدانیم این وجه به سرپرست خانواده (شوهر – پدر) پرداخت میشود. اما اگر یارانه را کمک دولت یا اشخاص به جای افزایش قیمتها، حذف سوبسید کالاها و خدمات تلقی کنیم در این صورت این حق برای فرد در نظر گرفته میشود.
اما در مورد وضعیت حقوقی یارانهها باید گفت، هرچند که دولت آن را حق فردی تلقی میکند اما در عمل آن را به عنوان یارانه خانوادگی به حساب ریاست خانواده واریز میکند که به نظر میرسد در این مورد ما با اشکالی اصولی روبرو هستیم.
با توجه به مطالب بالا که گفته شد،انصراف توسط سرپرست بدون اذن سایر اعضا نیز میتواند دارای اشکال باشد علی الخصوص که حق فرزندان وافراد صغیر نیز در این جا به وسط می آید که لازم است بیشتر به این موضوع فکر وتامل صورت گیرد .