سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه

از آنجا که در دیدگاه اسلام هدف از حکومت علاوه بر تأمین نیازهای مادی مردم توجه به مصالح معنوی و حفظ ارزش‌های اخلاقی و دینی است لذا حکومت اسلامی موظف است بستری مناسب جهت رشد و تعالی معنوی افراد جامعه فراهم نماید، به تعبیر دیگر «در جامعه اسلامی قوانین باید آهنگ قرب الی الله داشته باشد و تأمین مسائل و ابعاد حیات انسانی در صورتی دارای ارزش است که به مثابة مقدمه‌ای در جهت رشد و تکامل معنوی انسان تلقّی گردد»[1]

قرآن کریم ویژگی‌های حکومت اسلامی را چنین بیان فرموده است:

«الذین ان مکّناهم فی الارضِ اَقاموا الصَلوةَ و أتَوُا الزکواة و امَروا بِالمعروفِ و نَهَوا عنِ المنکرِ و للهِ عاقِبَةُ الأمورِِ»[2]

کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را برپا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایند و پایان همه کارها از آن خداست، در این آیه مسئولیت‌هائی که بر عهده حکومت قرار داده شده به ترتیب زیر است:

1. برپا داشتن نماز؛ نیرومند ساختن پیوند جامعه اسلامی با خداوند بزرگ

2. پرداخت زکات: تنظیم برنامه‌های اقتصادی و رفاهی مردم

3. امر به کارهای خوب و شایسته و اشاعه خیر و صلاح در جامعه

4. نهی از کار زشت و ناپسند و مبارزه با هر نوع فساد، ظلم و زور

ناگفته پیداست، چنین حکومتی به افراد لایق و شایسته برای شکوفائی استعدادها میدان می‌دهد و زمینه رشد و ترقی آنان را مهیا می‌سازد و آنان را به سوی کمال سوق می‌دهد»[3] از این رو در قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده همة امکانات خود را «برای ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی»[4] به کاربرد لذا حکومت اسلامی موظف است با هر عاملی که فضای جامعه را آلوده می‌سازد و مانع رشد و کمال معنوی افراد جامعه می‌شود مبارزه نماید «انسان از آنجا که یک موجود اجتماعی است و جامعة بزرگی که در آن زندگی می‌کند از یک‌ نظر همچون خانة او است و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب می‌شود، پاکی جامعه به پاکی او کمک می‌کند و آلودگی آن به آلودگیش، روی همین اصل در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند شدیداً مبارزه شده است اگر می‌بینیم در اسلام با غیبت شدیداً مبارزه شده، یکی از دلیل های آن، این است که غیبت عیوب پنهانی را آشکار می‌سازد و حرمت جامعه را جریحه‌دار می‌کند اگر می‌بینیم دستور عیب‌پوشی داده شده یک دلیل آن همین است که گناه جنبة عمومی و همگانی پیدا نکند، و می‌بینیم که گناه آشکار اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است تا آنجا که در روایتی از امام رضا ـ علیه السلام ـ می‌خوانیم:

«اَلمَذیعُ بِالسّیئةِ مخذولٌ و المستَترِ بالسیئةِ مَغفور له؛[5] آنکس که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنکس که گناه را پنهان می‌دارد مشمول آمرزش الهی است[6] بنابراین یکی از اموری که فضای جامعه اسلامی را آلوده می‌سازد عدم رعایت پوشش اسلامی است و همین طور «گسترش دامنه فحشاء و افزایش فرزندان نامشروع از دردناکترین پیامدهای بی‌حجابی است و دلایل آن مخصوصاً در جوامع غربی کاملاً نمایان است، آنقدر عیان است که حاجتی به بیان ندارد البته نمی‌گوییم عامل اصلی فحشاء و فرزندان نامشروع منحصراً بی‌حجابی است بلکه می‌گوئیم یکی از عوامل مؤثر آن مسأله برهنگی و بی‌حجابی محسوب می‌شود»[7]

در واقع بی‌حجابی از آن‌جا که دامنة فساد را در جامعه گسترش می‌دهد تهدید بزرگی است برای امنیت روحی و روانی جامعه و پی‌آمدهای آن را هرگونه حساب کنیم به زیان جامعه است لذا حکومت اسلامی موظف است با این تهدید مبارزه نماید زیرا اسلام به عنوان پیشگیری از این تبعات بر علیه زنان، حجاب را واجب نموده است تا از این طریق فضای جامعه سالم باقی بماند، اگر نگاهی گذرا داشته باشیم به فلسفة حجاب به این واقعیت خواهیم رسید که «اسلام می‌خواهد انواع لذت های جنسی، چه بصری و لمسی و چه از نوع دیگر را به محیط خانوادگی و در چارچوب ازدواج قانونی اختصاص دهد و اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را بالذت‌جوئی‌های جنسی بهم می‌آمیزد، اسلام می‌خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند»[8] و در سایه این کار، فضای جامعه را برای رشد و تعالی افراد آن سالم و آماده نگاه دارد.

با این بیان، تفاوت حجاب و امثال آن با نماز و روزه روشن می‌شود زیرا نماز و روزه و بعضی از عبادات جنبه فردی دارند و مربوط به رابطه شخص با خدا هستند که اگر در آنها کوتاهی شود ضرر و زیان آن تنها متوجه فرد می‌شود و جامعه مستقیماً از آن آلوده نمی‌شود برخلاف حجاب و سایر امور اجتماعی که لزوماً تنها مربوط به فرد نمی‌شود و تبعات اجتماعی را نیز به دنبال دارند لذا در مورد حجاب و برخی از امور اجتماعی، اجبار صورت می‌گیرد تا اگر فرد هم اعتقادی به آنها ندارد در سایة این اجبار از تبعات و آثار اجتماعی آن جلوگیری شود هر چند اعتقاد به این امور در رعایت آنها نقش اساسی دارد و ممکن است تا فرد اعتقاد مناسبی به این امور نداشته باشد آن را به نحو صحیح رعایت نکند اما الزام و اجبار اجتماعی از آثار وتبعات اجتماعی عدم رعایت آن به نحو زیادی جلوگیری می‌کند، امور اجتماعی و حجاب اسلامی حکم آن کشتی را دارد که یکی از مسافران بخواهد بدلخواه خود، به آن آسیب برساند که ضرر و خسارت آن متوجه تمامی مسافران خواهد شد این برخلاف نماز و روزه و عبادات فردی است که عدم رعایت آنها تبعات مستقیم اجتماعی به دنبال ندارد لذا در مورد آنها اجبار از سوی حکومت اسلامی صورت نمی‌گیرد اما در مورد همین موارد هم اگر جنبه اجتماعی پیدا نماید حکومت اسلامی می‌تواند با آن مقابله نماید به عنوان نمونه اگر کسی روزه نگیرد و در ظاهر هم کاری انجام ندهد که نشانگر روزه نگرفتن اوست حکومت اسلامی اجبار و الزامی نسبت به او ندارد اما اگر کسی روزه نگیرد و در ماه مبارک رمضان علناً روزه خواری کند حاکم اسلامی می‌تواند او را تعزیر نماید «مَن اَفطَرَ فیه لامستحِّلا عالماً عامداً یعزِّرُ بِخَمْسَةِ و عشرینَ سَوْطا فانْ عادَ عُزّرَ ثانیاً فاِِنْ عادَ قُتِلَ علَی الاَقوی»[9]

کسی که در ماه رمضان افطار نماید از روی علم و عمد، حاکم اسلامی او را با 25 ضربه شلاق تعزیر می‌کند و اگر مرتبه دوم مرتکب شد باز تعزیر می‌شود و در مرتبه سوم بنابر اقوی کشته می‌شود» و این شدت برخورد به خاطر آلوده نمودن فضای جامعه اسلامی است، بنابراین تفاوت آشکاری میان حجاب و دیگر تکالیف اجتماعی و بین نماز و روزه و مسائل عبادی که جنبه فردی دارد هست و این به جهت اهمیتی است که اسلام به جامعه اسلامی می‌دهد، از این‌رو، در اسلام اهمیت فوق العاده‌ای به مسأله امر به معروف و نهی از منکر داده شده است تا در راستای این وظیفه همگانی و مسئولیت عمومی افراد نسبت به جامعه، محیط جامعه پاک و خالی از هر گونه آلودگی باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. استاد شهید مرتضی مطهری، مسأله حجاب، انتشارات صدرا.
2. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374، از ص 405 تا 407، از ص 434 تا 448.
3. محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 79، ج 2، از ص 16 ـ 22.
[1]. مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1379، ج 2، ص 16.
[2]. حج/41.
[3]. سبحانی، جعفر، مبانی حکومت اسلامی، قم، انتشارات توحید، 1370، ص 44.
[4]. قانون اساسی، اصل سوم، بند اول.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات اسوه، 1375، ج 5، ص 502، ح 61
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، ج14، ص405.
[7]. همان، ص444 و 445.
[8]. مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، شرکت سهامی انتشار، 1347، ص 56.
[9]. طباطبائی، سید محمدکاظم، العروة الوثقی، بیروت، مکتب وکلاء‌ الامام الخمینی، ج2، ص5.




موضوع مطلب : دینی, سیاست


یکشنبه 92 بهمن 20 :: 11:2 صبح :: نویسنده : شمس

آیت‌الله سید علی سیستانی از مراجع عظام تقلید شیعه در پاسخ به چند سئوال از مقلدان خود، احکام دست دادن زن و مرد مسلمان و نیز اهل کتاب و کافر را تشریح کرده‌اند.



متن سوالات و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است:

*آیا دست دادن از روى اجبار با زن غیر مسلمان خارجى و بدون قصد لذت ایراد دارد یا خیر در حالى که هیچ لذتى به وجود نیاید ؟

با وجود حاجب مثل دستکش مانعى ندارد .

*حکم دست دادن با زن نامحرم در صورتیکه امتناع کردن موجب بروز ناراحتی و یا قطع رابطه فامیلی گردد و یا اعتراض والدین را به همراه داشته باشد ؟

دست دادن با نامحرم جایز نیست و اگر حائلی باشد مانعی ندارد .

* آیا دست دادن با زنان کافر فى ذاته حرام است؟

حرام است.

*در کشورهای اروپایی دست دادن به عنوان سلام و درود مطرح است گاهی ترک آن کار به محرومیت و اخراج از کارخانه و مدرسه و امثال آن می کشد، آیا یک مرد و یا یک زن مسلمان می تواند در چنین حالات استثنایی دست بدهد؟

اگر با پوشیدن دستکش و امثال آن نمی شود از آن مشکل رهایی یافت، جایز است مرد و یا زن مسلمان با دیگری مصافحه کند چون که ترک چنان کاری، موجب ضرر و زیان طاقت فرسا می شود.




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 بهمن 8 :: 11:33 صبح :: نویسنده : شمس

جلال الدین سیوطى صاحب تفسیر «الدرّ المنثور» و کتابهاى زیاد دیگر و از بزرگترین شخصیتهاى علمىِ اهل سنّت، در این باره بحث مفصّلى دارد که اینک خلاصه آن را مى آوریم.

او مى گوید: قبل از اسلام، همانگونه که در جزیرة العرب گروهى از مردم مانند ورقة بن نوفل و زید بن عمرو بن نفیل بر توحید و یگانه پرستى پایدار نبودند، خاندان پیامبر و پدر و مادر او هم از «حُنَفا» و در دین جدّشان حضرت ابراهیم(علیه السلام) بودند و بر آیین او عمل مى کردند.

سیوطى اضافه مى کند: گروهى از علماى ما درباره اجداد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر همین عقیده هستند که از جمله آنها است امام «فخر رازى». او در تفسیر خود «انوار التنزیل» چند دلیل بر این مطلب آورده است:
1 ـ }الَّذی یراکَ حینَ تَقُومُ، وتَقَلُّبَکَ فی السّاجِدین{.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شعرا: 217 و 218

«خدایى که تو را مى بیند، آنگاه که به عبادت بر مى خیزى و آنگاه که در میان سجده کنندگان منتقل مى گردى»

به عقیده مفسّران منظور از «تقلّب و جابجا شدن در ساجدین» انتقال نطفه پیامبر از صُلب سجده کننده و موحد و خداشناسى است به صلب سجده کننده و موحد دیگر. و این آیه دلیل است بر این که همه پدران پیامبر، موحد و خداشناس و از کسانى بودند که به پیشگاه خداوند یکتا سجده و ستایش مى کردند.

2 ـ «لَمْ أزَلْ أنْقُل مِن أصلابِ الطّاهِرینَ الى أرحام المطهّرات».
«من همیشه از صلبهاى پاک به ارحام پاک منتقل شده ام.»
در قرآن مجید هم مى فرماید: (إنّما المشرکون نجس) و اگر اجداد و جدّه هاى پیامبر مشرک بودند، پاکى آنها را تأیید نمى کرد.

سیوطى پس از نقل دلایل دیگر از فخر رازى، مى گوید: فخر رازى که به ایمان و قداست اجداد پیامبر معتقد است و این دلایل را بیان کرده، در عظمت و شخصیت وى همین بس که بزرگترین امام و پیشواى دینى و یگانه شخصیت علمى و تنها پاسخگوى سؤالات مختلف علمى دانشمندان دوران خود مى باشد.

سیوطى آنگاه در تأیید نظریه فخر رازى به بیان چند دلیل عقلى و نقلى دیگر مى پردازد و در اثبات این موضوع احادیثى از بخارى، بیهقى و ابونعیم و سایر محدّثان نقل مى کند و سپس دلائلى را که شهرستانى و ماوردى آورده اند متذکر مى شود.(1)

کتابهایى که علماى اهل سنّت در این باره نوشته اند:علماى اهل سنّت درباره ایمان اجداد و پدر و مادر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تألیفات زیادى دارند که تنها سیوطى چهار جلد کتاب در موضوع یاد شده به رشته تألیف در آورده است:

1 ـ الدرج الرفیعة فی الآباء الشریفة.
2 ـ المقاصد السندسیّة فی النسبة المصطفویّة.
3 ـ التعظیم والمنّة بأن أبوی رسول الله(صلى الله علیه وآله) فی الجنّة.
4 ـ السبل الجلیّة فی الآباء العلیّة.(2)

دیدگاه علما و دانشمندان شیعه:

به طورى که پیشتر اشاره کردیم، ایمان پدر و مادر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و طهارت و قداست ولادت همه انبیا، از مسلّمات بلکه از مشخصات بارز عقیده شیعه به حساب مى آید.

فخر رازى مى گوید: «قالت الشیعة أنّ أحداً مِنْ آباء الرّسول وأجدادِهِ ما کان کافراً...».(3)

گفتار فخر رازى نشانگر آن است که عقیده شیعه و اتفاق علماى آنان در موضوع بحث، حتّى براى اهل سنّت نیز معلوم و در نزد آنان نیز از مسلّمات بوده است.

مجلسى(رحمه الله) مى گوید: امامیّه اتفاق نظر دارند بر این که پدر و مادر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همه اجداد آن بزرگوار، تا آدم(علیه السلام) نه تنها موحّد و با ایمان بلکه از گروه صدّیقین بوده اند; زیرا یا پیامبر بوده اند یا از اوصیاى پیامبران و شاید بعضى از آنها به جهت تقیّه یا مصالح دینى دیگر، از اظهار اسلام خود امتناع مىورزیده اند.(4)

دلائل علماى شیعه:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مالک الحنفاء: ص17، به نقل پاورقى بحارالانوار، ج15، ص121 ـ 128
2 و 4 ـ همان.
4 ـ بحارالأنوار، ج15، ص117




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 30 :: 6:21 عصر :: نویسنده : شمس

ربیع‌الاول در تاریخ اسلام از نظر شیعه روز بسیار مهم و ارزشمندی است که در این روز ولادت حضرت ختمی مرتبت پیامبر مهر و رحمت حضرت محمدبن عبدالله(ص) و فرزند عزیزشان حضرت امام صادق(ع) ششمین امام و پیشوای شیعیان واقع شده است.

تربیت در دامان دو امام معصوم(ع)

امام صادق‌ تا سن‌ 12 سالگی‌ معاصر جد گرامیش‌ حضرت‌ سجاد(ع) بود و مسلما تربیت اولیه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چینی‌ کرده‌ است‌. پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر(ع‌) زندگی‌ کرد و با این‌ ترتیب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود که‌ هر یک‌ از آنان‌ در زمان‌ خویش‌ حجت‌ خدا بودند، و از مبدأ فیض‌ کسب‌ نور می‌نمودند گذرانید. بنابراین‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهی‌ و افاضات‌ رحمانی‌ که‌ هر امامی‌ آن‌ را دار می‌باشد، بهره‌مندی‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد که‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتی‌ و شم‌ علمی‌ و ذکاوت‌ بسیار، به‌ حد کمال‌ علم‌ و ادب‌ رسید و در عصر خود بزرگترین‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گردید. آن حضرت‌ هفت‌ پسر و سه‌ دختر داشت‌. پس‌ از ایشان مقام‌ امامت‌ بنا به‌ امر خدا به‌ امام‌ موسی‌ کاظ‌م‌ (ع) منتقل‌ گردید. دیگر از فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ اسمعیل‌ است‌ که‌ بزرگترین‌ فرزند امام‌ بوده‌ و پیش‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) از دنیا رفته‌ است‌. طایفه‌ اسماعیلیه‌ به‌ امامت‌ وی‌ قائلند.

اسماء و القاب امام صادق(ع)

نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ایشان «صادق» است، اگر چه القاب دیگری همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته‌اند، لقب صادق را حضرت رسول اکرم(ص) برای آن حضرت انتخاب فرمودند، علامه مجلسی در جلد 47 بحار الانوار صفحه 8 روایتی بدین مضمون نقل کرده است: «امام زین العابدین(ع) از پدرش و او از جدش امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: " وقتی که فرزند من جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب متولد شد، او را صادق نام گذارید، زیرا در اولاد او کسی همنام او خواهد بود که به ناحق دعوی امامت می‌کند و او را کذاب خواهند گفت".

خلق‌ و خوی‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌)

حضرت‌ امام صادق‌ (ع‌) مانند پدران‌ بزرگوار خود در کلیه‌ صفات‌ نیکو و سجایای‌ اخلاقی‌ سرآمد روزگار بود. حضرت‌ صادق‌ (ع‌) دارای‌ قلبی‌ روشن‌ به‌ نور الهی‌ و در احسان‌ و انفاق‌ به‌ نیازمندان‌ مانند اجداد خود بود. دارای‌ حکمت‌ و علم‌ وسیع‌ و نفوذ کلام‌ و قدرت‌ بیان‌ بود. با کمال‌ تواضع‌ و در عین‌ حال‌ با نهایت‌ مناعت‌ طبع‌ کارهای‌ خود را شخصا انجام‌ می‌داد، و در برابر آفتاب‌ سوزان‌ حجاز بیل‌ به‌ دست‌ گرفته‌، در مزرعه‌ خود کشاورزی‌ می‌کرد و می‌فرمود: اگر در این‌ حال‌ پروردگار خود را ملاقات‌ کنم‌ خوشوقت‌ خواهم‌ بود، زیرا به‌ کد یمین‌ و عرق‌ جبین‌ آذوقه‌ و معیشت‌ خود و خانواده‌ام‌ را تأمین‌ می‌نمایم‌. ابن‌ خلکان‌ می‌نویسد: امام‌ صادق‌ (ع‌) یکی‌ از ائمه‌ دوازده‌گانه‌ مذهب‌ امامیه‌ و از سادات‌ اهل‌ بیت‌ رسالت‌ است‌. از این‌ جهت‌ به‌ وی‌ صادق‌ می‌گفتند که‌ هر چه‌ می‌گفت‌ راست‌ و درست‌ بود و فضیلت‌ او مشهورتر از آن‌ است‌ که‌ گفته‌ شود.

ویژگی‌های عصر امامت آن حضرت

زندگی‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ (ع‌) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنی‌ امیه‌ (هشام‌ بن‌ عبدالملک‌ - ولید بن‌ یزید - یزید بن‌ ولید - ابراهیم‌ بن‌ ولید - مروان‌ حمار ) که‌ هر یک‌ به‌ نحوی‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و کدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ (ع‌) را فراهم‌ می‌کرده‌اند، و دو نفر از خلفای‌ عباسی‌ ( سفاح‌ و منصور ) نیز در زمان‌ امام‌ (ع‌) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ کردند و نشان‌ دادند که‌ در بیداد و ستم‌ بر امویان‌ پیشی‌ گرفته‌اند، چنانکه‌ امام‌ صادق‌ (ع‌) در 10 سال‌ آخر عمر شریفش‌ در ناامنی‌ و ناراحتی‌ بیشتری‌ بسر می‌برد. عصر امام‌ صادق‌ (ع) یکی‌ از طوفانی‌ترین‌ ادوار تاریخ‌ اسلام‌ است‌ که‌ از یک‌ سو اغتشاش‌ها و انقلاب‌های‌ پیاپی‌ گروه‌های‌ مختلف‌، بویژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) رخ‌ می‌داد، که‌ انقلاب‌ "ابو سلمه‌" در کوفه‌ و "ابو مسلم‌" در خراسان‌ و ایران‌ از مهمترین‌ آنها بوده‌ است‌ و از دیگر سو عصر آن‌ حضرت‌، عصر برخورد مکتب‌ها و ایدئولوژی‌ها و عصر تضاد افکار فلسفی‌ و کلامی‌ مختلف‌ بود، که‌ از برخورد ملت‌های‌ اسلام‌ با مردم‌ کشورهای‌ فتح‌ شده‌ و نیز روابط مراکز اسلامی‌ با دنیای‌ خارج‌، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نیز شور و هیجانی‌ برای‌ فهمیدن‌ و پژوهش‌ پدید آورده‌ بود.

چرا امام صادق(ع) را رییس و موسس مذهب جعفری می‌گویند؟

در چنین شرایط دشواری که شیعه‌ می‌رفت‌ که‌ نابود شود، یعنی‌ اسلام‌ راستین‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآید و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنی‌ امیه‌ای‌ یا بنی‌ عباسی‌ خودنمایی‌ کند، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ کمر زد و به‌ احیا و بازسازی‌ معارف‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و مکتب‌ علمی‌ عظیمی‌ به‌ وجود آورد که‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌های‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند، و اینان‌ در سراسر کشور پهناور اسلامی‌ آن‌ روز پخش‌ شدند. هر یک‌ از اینان‌ از طرفی‌ خود، بازگوکننده‌ منطق‌ امام‌ که‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار میراث‌ دینی‌ و علمی‌ و نگهدارنده‌ تشیع‌ راستین‌ بودند، و از طرف‌ دیگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افکار ضد اسلامی‌ و ویرانگر در میان‌ مسلمانان‌ نیز بودند. تأسیس‌ چنین‌ مکتب‌ فکری‌ و این‌ سان‌ نوسازی‌ و احیاگری‌ تعلیمات‌ اسلامی‌، سبب‌ شد که‌ امام‌ صادق‌ (ع‌) به‌ عنوان‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفری‌ (تشیع‌) مشهور گردد.

امام صادق(ع) و جنبش‌ علمی‌

اختلافات‌ سیاسی‌ بین‌ امویان‌ و عباسیان‌ و تقسیم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ و ظهور عقاید مادی‌ و نفوذ فلسفه‌ یونان‌ در کشورهای‌ اسلامی‌، موجب‌ پیدایش‌ یک‌ نهضت‌ علمی‌ گردید. نهضتی‌ که‌ پایه‌های‌ آن‌ بر حقایق‌ مسلم‌ استوار بود. به‌ وجود آمدن‌ چنین‌ نهضت‌ علمی‌ در محیط آشفته‌ و تاریک‌ آن‌ عصر، کار هر کسی‌ نبود، فقط کسی‌ شایسته‌ این‌ مقام‌ بزرگ‌ بود که‌ مأموریت‌ الهی‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتیبانی‌ شود، تا بتواند به‌ نیروی‌ الهام‌ و پاکی‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غیب‌ ارتباط دهد، حقایق‌ علمی‌ را از دریای‌ بیکران‌ علم‌ الهی‌ به‌ دست‌ آورد، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقیقت‌ قرار دهد. تنها وجود گرامی‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) می‌توانست‌ چنین‌ مقامی‌ داشته‌ باشد، تنها امام‌ صادق‌ (ع‌) بود که‌ با کناره‌گیری‌ از سیاست‌ و جنجال‌های‌ سیاسی‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانین‌ و احادیث‌ راستین‌ دین‌ مبین‌ و تبلیغ‌ احکام‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ مسلمانان‌ کمر همت‌ بر میان‌ بست‌. بنابراین زمان‌ امام‌ صادق‌ (ع‌) در حقیقت‌ عصر طلایی‌ دانش‌ و ترویج‌ احکام‌ و تربیت‌ شاگردانی‌ بود که‌ هر یک‌ مشعل‌ نورانی‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و کنار بردند و در "خودشناسی‌" و "خداشناسی‌" مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدایت‌ مردم‌ کوشیدند. در همین‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ یونان‌ - کلام‌ و حکمت‌ اسلامی‌ رشد کرد و فلاسفه‌ و حکمای‌ بزرگی‌ در اسلام‌ پرورش‌ یافتند. همزمان‌ با نهضت‌ علمی‌ و پیشرفت‌ دانش‌ بوسیله‌ امام صادق‌ (ع‌) در مدینه‌، منصور خلیفه‌ عباسی‌ که‌ از راه‌ کینه‌ و حسد، به‌ فکر ایجاد مکتب‌ دیگری‌ افتاد که‌ هم‌ بتواند در برابر مکتب‌ جعفری‌ استقلال‌ علمی‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نماید و از خوشه‌چینی‌ از محضر امام‌ (ع‌) بازدارد.

بقیع میزبان صادق آل محمد(ص) شد

حضرت امام صادق(علیه السلام) در بیست و پنجم شوال سال 148 ه ق در حالی که 65 سال از عمر مبارک آن حضرت گذشته بود از دنیا رحلت فرمودند و از جهت‌ اینکه‌ عمر بیشتری‌ نصیب‌ ایشان‌ شده‌ است‌ به‌ "شیخ‌ الائمه‌" شهرت دارند. وجود مطهر و مقدس آن امام همام در قبرستان بقیع در کنار پدر و جد و عموی خود امام مجتبی(ع) به خاک سپرده شد و بنابر روایتی پس از آزار و اذیت زیاد آن حضرت به وسیله عوامل منصور دوانیقی با سم به شهادت رسید.

برخی از منابع:

1- اعلام الوری: ج1ص514. ارشاد: ج2ص179. تاریخ الائمه:ص10. مسارالشیعه: ص30. توضیح المقاصد: ص9. بحارالانوار: ج95ص194. العددالقویه: ص147. فیض العلام:ص222.

2- کافی: ج1ص472.

3- مناقب: ج4ص280.

4- منتهی الآمال: ج2ص121.




موضوع مطلب : دینی


شنبه 92 دی 28 :: 5:8 عصر :: نویسنده : شمس

ه نقل از وارث،  اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهام زنی به همسر پیامبر اسلام (عایشه) حرام است. این بخشی از صحبت های حضرت آیت الله خامنه ای بود که آب پاکی بر روی دست کسانی ریخت که عامل تفرقه بین شیعه و سنی بودند.

سبب این اعلام نظر مقام معظم رهبری، موضعگیری‌هایی بود که باعث ورود فشارهای فراوان به شیعیان عرب شده بود، که جمعی از علماء و فرهیختگان شیعه منطقه احساء عربستان را بر آن داشت تا استفتائی را خدمت مقام معظم رهبری ارسال کنند.

پاسخ رئیس الازهر درباره این استفتاء رهبر انقلاب به شرح زیر است:
»با تمجید و خرسندی، فتوای مبارک حضرت امام علی خامنه‌ای در خصوص تحریم اهانت به صحابه رضوان‌الله‌علیهم یا تعرّض به همسران حضرت رسول(ص) دریافت کردم. این فتوایی است که با دانش صحیح و درک عمیق از خطرناکی آنچه که اهل فتنه انجام می‌دهند، صادر شده و بیانگر علاقه و اشتیاق به وحدت مسلمانان است. آنچه که باعث می شود بر اهمیت این فتوا افزوده شود، آن است که عالمی از علمای بزرگ مسلمان و از بزرگترین مراجع شیعه و به‌عنوان رهبر عالی جمهوری اسلامی ایران، چنین فتوایی را صادر کرده است. من از جایگاه علم و با توجّه به مسئولیت شرعیی که دارم، می‌گویم تلاش برای وحدت مسلمانان، واجب است و اختلاف بین پیروان مذاهب اسلامی باید به اختلاف نظر بین علما و صاحبنظران محدود بماند و به وحدت امّت اسلامی، لطمه نزند که خداوند فرموده است: "ولا تَنازعوا فتَفشلوا و تَذهب ریحکم و اصبروا إنّ الله مع الصّابرین"«

درباره وحدت بین مسلمین گفته شده وحدت اسلامی به این معناست که در زمانی که اهل آیین و یا ملتی دیگری که با اسلام در حال جنگ هستند، مذاهب اسلامی در حال جنگ با هم متحد می‌شوند نه به این معنی که درهمه حال با هم متحدند و شریعت و قوانین مذاهب هم یکی شود.

عموماً حکومت جمهوری اسلامی ایران از این واژه استفاده می‌کند و به همین مناسبت هفته‌ای به نام "وحدت" نامگذاری شده است.

اما رهبران برجسته اهل تسنن معتقدند حاکمیت ایران در راستای وحدت شیعه وسنی عملاً اقدامی نکرده و فقط به شعارها و اعمال سمبلیک بسنده کرده است.

بحث موضوع ما همین است . وقتی مقام معظم رهبری می فرمایند وحدت بین شیعه و سنی باید برقرار باشد، ما وظیفه داریم که به حرف رهبرمان گوش جان بسپاریم, و همانطور هم  که اول گزارش آوردیم رهبر معظم انقلاب فرمودند توهین به نمادهای اهل سنت و همچنین اتهام زنی به همسر پیامبر حرام است. حال این وسط چرا علمای اهل سنت این حرف را مطرح می کنند که جمهوری اسلامی و برادران شیعه فقط حرف می زنند؟ چه کسانی این وسط هیزم به تنور دشمن می ریزد؟ چه کسانی هستند که نمی خواهند عقد اخوت بین شیعه و سنی اجرا شود؟ چه کسانی می خواهند این حرف ها بین شیعه و سنی باشد و همیشه دنبال این باشند که شیعه و سنی با هم دشمنی پیدا کنند و کار به جایی برسد که علمای اهل سنت بگویند حاکمیت ایران در راستای وحدت عملا اقدامی نکرده است.

وهابیت چگونه و از کجا آمده؟ نظریات آنها چیست؟

وهابیت جنبشی مذهبی است که محمد بن عبدالوهاب در قرن هجدهم در نجد ِ عربستان بنیان گذاشت و از سال 1744 مورد پذیرش خاندان سعودی قرار گرفت.

وهابیان، پیروان محمد بن عبدالوهاب می باشند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. وهابیت فرقه ای به ظاهر اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد.

به اعتقاد آنان حاجت خواستن از پیامبر(ص) و ائمه(ع)، زیارت، احترام و تعظیم قبور پیامبر(ص) و ائمه اطهار نوعی بدعت و بت پرستی محسوب می شود و حرام است. آن ها سلام و تکریم و احترام به پیامبر را جز در نماز جایز نمی دانند و پایان زندگی دنیوی او را، پایانی بر بزرگداشت و گرامی داشت او می دانند. هرگونه آثار، گنبد و بارگاه بر قبور ائمه و بزرگان را بدعت می دانند و معتقدند که حضرت رسول (ص) یک انسان با همه ی ناتوانی ها و ضعف های بشری بوده و از دنیا رفته و هیچ خبری از ما و جهان امروز ندارد و زیارت قبرش حرام است.

شیعه و علمای بسیاری از اهل سنت این عقاید را رد کرده اند و معتقدند که دلیل چنین انحرافات، یکی اشتباه در فهم معارف اساسی اسلام مانند توحید و عبادت است و دیگری برداشت نادرست از اعمالی مانند زیارت و توسل.

وهابیت خود را منتسب به مذهب حنبلی می دانند بدین معنی که وهابیت بسیاری از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقاید وی گرفته اند. با این حال بسیاری از علمای حنبلی نیز وهابیت را فرقه ای جدا از خود قلمداد کرده و از نزدیکی به آن خود را مبرا کرده اند.

حال به این می خواهیم بپردازیم که فرق اساسی بین اهل سنت و این فرقه در چیست؟

1. معتقدند که ابن‌تیمیه، مشبّهه بود. مشبهه یعنی کسی که خدا را به مخلوق تشبیه کند. اهل سنت، مشبّهه را کافر می‌دانند. ابن‌تیمیه صراحت دارد که خدای عالم، دارای دست و پا و چشم و صورت است. مانند ابو یعلی که گفته بود خدای عالم همه چیز دارد و فقط دو چیز ندارد: ریش و عورت. (رک: وهابیت از منظر عقل و شرع)

2. عده‌ای می‌گویند که زندیق و ملحد و بی‌دین است. چون نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و سلم) جسارت کرده و می‌گوید وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت:"مات فات." پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هیچ خاصیت و فائده‌ای ندارد و حتی برای خودش هم دفعِ ضرری ندارد.

یعنی همان حرفی است که حجاج گفت: "عصای من، ارزشش از پیامبر بالاتر است، چون با این عصا می‌توانم یک مار یا عقربی را بکشم، ولی وجود پیامبر از کشتن مار و عقرب هم عاجز است."

3. عده‌ای هم می‌گویند که ابن‌تیمیه منافق است. چون نسبت به امیرالمؤمنین جسارت کرده است. ابن‌تیمیه می‌گوید که علی بن أبی طالب در 17 جا اشتباه کرد و خلاف قرآن فتوا داده است و در تمام جنگ‌هایی که داشت، برای رسیدن به ریاست جنگید و از مصادیق این آیه شریفه است:

تِلْکَ الدَّارُ الْآَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (سوره قصص/آیه83)

در حالی صحیح مسلم آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:" لا یحبه إلا مؤمن و لا یبغضه إلا منافق." (صحیح مسلم، ج1، ص60)

ابن‌تیمیه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به قدری وقیحانه برخورد کرده است که مثلا می‌گوید:شیعه هم نمی‌تواند ثابت کند که علی مسلمان بوده است، علی، علمی نداشت و شاگرد مکتب ابوبکر بوده و اگر چیزی هم یاد گرفته، از ابوبکر یاد گرفته است،جناب عثمان، حافظ قرآن بود و بعضی از شب‌ها، تمام قرآن را در یک شب می‌خواند، ولی معلوم نیست که علی بن أبی طالب،‌ همه قرآن را بلد بود یا خیر . یا در مورد صدیقه طاهره(س) می گوید: وفی فاطمة شعبة من النفاق. (التنبیه و الرد لحسن السقاف، ص7 ـ کلمة الرائد لمحمد زکی الدین ابراهیم، ج2، ص546 )

شما کدام سنی را می شناسید که چنین اعتقاداتی داشته باشد و این خود به خوبی روشن می کند که این فرقه ضاله تا چه اندازه با اهل سنت فرق می کند.

کلامی از مولوی عبدالرحیم رضوی که یکی از علمای کنونی اهل سنت است اشاره می کنیم تا خودتان از زبان یک سنی به ماهیت اهل سنت پی ببرید:

وی می گوید: تفاوت نظری و فکری این فرقه با اهل سنت زیاد است. وهابیون در همه عقاید اسلامی با اهل سنت و بالجمله با مسلمانان تفاوت و اختلاف زیادی دارند؛ برای مثال زمانی که وهابیت را انگلیس در بلاد حرمین شریفین راه‌ انداخت، آنها بیشتر علمای حرمین را که اهل سنت بودند، به شهادت رساندند و همه آثار دینی و فرهنگی مسلمانان را و از جمله بارگاه‌های ملکوتی جنت البقیع را که مقبره‌ها و عمارتهایی داشتند و حتی خود ضریح حضرای حضرت رسول (ص) را هم خواستند تخریب نمایند که موفق نشدند.

تاریخ گواه است که آنها خون همه امت اسلامی را مباح می‌دانستند به جز پیروان خود. آنها در راه کفر و علیه اسلام قیام کردند تا علمای اهل سنت واقعی، فرهنگ دینی و اعتقادی مسلمانان را از بین ببرند که امروز اعتقادات سوء آنها بر همگان شناخته شده است؛ بنابراین در طرحی جدید تصمیم گرفتند این فرقه را با نام‌های دیگری به میدان بیاورند که متاسفانه در کشور‌های اسلامی و در بین مسلمانان نفوذ کردند.

مساله‌ای که امروز جای تاسف زیادی دارد، این است که بعضی از مسلمانان گول این راه کار جدید را خوردند که در برخی موارد موجب تخریب چهره واقعی اهل سنت شده است. توصیه بنده به مسلمانان این است که این گروه ضاله را که تفاوت فکری و نظری و مقادیر زیادی با عقاید اسلامی قدیمی دارد می‌توان شناخت پس همواره تلاش کنند که در دام این شیاطین نیفتند؛ زیرا آنها در اقوام و قبیله‌ها و همه کشورهای اسلامی نفوذ کرده‌اند .

چند حدیث از اهل سنت درباره احترام به اهل بیت(ع)


از بررسی مجموعه احادیث و روایاتی که در زمینه مصادیق اهلبیت در منابع اهل سنت درج گردیده، همواره شش نظریه مطرح بوده است که آن را به اختصار بازگو میکنیم:

الف)مصادیق اهلبیت (ع)، زوجه های پیامبر (ص) بوده اند. (قول سعید بن جبیر و ابنعباس و عکرمه و مقاتل(

ب)مراد از اهلبیت (ع)، حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، حضرت حسنبن علی (ع) و حضرت حسینبن علی (ع) اند که در زمره خمسه طیّبه یا پنج تن آل عبا نیز محسوب میگردند. (قول ابوسعید خدری و جمعی از تابعین از جمله مجاهد و قتاده)

پ)منظور از اهلبیت، تمامی خاندان پیغمبر (ص) بنی هاشم اند. مفهوم بیت در این مورد، همان نسب است. (قول شبل)

ت)اهلبیت عبارت اند از: اولاد پیامبر (ص)، همسران پیامبر (ص)، علی (ع)، حسنبن علی (ع) و حسینبن علی (ع)، (قول خطیب فخر رازی)

ث)مقصود از اهلبیت کسانی اند که صدقه بر آنان حرام است اینان شامل آل علی، آل عثمان، آل عقیل، آل عباس و آل جعفراند.

ج)اعضای خاندان پیامبر (ص) و نیز حضرت سلمان بر اساس روایت مشهور «سلمان منا اهل البیت» جزو اهلبیت اند. این نظر محی الدین عربی در کتاب فتوحات مکیه است؛

اما شیعه، به طور قطع و یقین مصادیق اهلبیت را همان نظریه دوم میدانند که پیشتر بدان اشاره شد. آنها در اثبات این رأی، احادیثی چون ثقلین، سفینه و نیز آیه تطهیر (آیه 33 از سوره احزاب) و همچنین مجموعه ای دیگر از روایات را که از منابع اهل سنت برگرفته شده است، ارائه میدهند.

علاوه بر این، شیعیان معتقدند که اولاً: پیامبر (ص) از مصادیق اهل بیت به روشنی نام برده اند. ثانیاً: پیامبر به هنگام نزول آیه تطهیر، با قرار دادن حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه (س) و حسنین (ع) در زیر عبای خود آنان را اصحاب کساء و به طور مشخص اهلبیت معرفی فرموده اند. ثالثاً: پیامبر با قرائت مکرر آیه تطهیر به هنگام عبور از مقابل درب منزل حضرت علی (ع)، او و حضرت فاطمه (س) و حسنین (ع) را به عنوان مصادیق آیه فوق، مورد خطاب قرار دادند.

با توجه به موارد مورد اشاره و بررسی نظریه های ششگانه از فریقین و نیز با در نظر گرفتن اینگونه احادیث متعدد که در منابع اهل سنت ثبت و ضبط گردیده است، می توان چنین نتیجه گرفت که وجوهات مشترک در نزد فریقین، پیرامون اهل بیت، همان اصحاب کسایند یعنی علی و فاطمه و حسنین. به دیگر بیان این چهار تن از نظر اغلب علما و زعمای فریقین، از مصادیق اهل بیت اند.

تکفیری ها به چه کسانی گفته می شود؟

در این سیاق، «تکفیری» عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته از قرائت‌‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به‌صرف آنکه با آنان هم‌عقیده نیستند، بر خلاف معیارهای شرعی شناخته‌شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. کافر خواندن مسلمانان و یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی در جوامع اسلامی دارد. چنانکه فتاوی تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی پاکستان و عراق و اخیراً جنایت شهادت شیعیان مصر، قرار دارند.

سلفی تکفیری:

سلفی تکفیری به گروهی از مسلمانان وهابی ستیزه‌جو گفته می‌شود بویژه به طرفداران گروه القاعده که هر فردی غیر از مسلمانان پیرو سلف صالح، بقیه مردم و حتی مسلمانان شیعه را کافر می‌دانند و بنابراین قتل آنها را مجاز می شمارند. سلفی‌های تکفیری بیشتر در عراق فعالیت می‌کنند و مسئولیت قتل هزاران نفر شیعه و قتل گروگانهای خارجی را برعهده دارند.
فتواهای وهابی ها این روز ها خیلی زیاد شده است . روند این نوع فتواها به جایی رسیده که الان می گویند حتی اگر زن در خانه تنها باشد حق ندارد زیر کولر بخوابد !! حتی کار را به جایی رسانده اند که حتی با محارم خود یعنی خواهر می توانید نکاح کنید و برای این کار مجاز هستید. !!

در یکی از فتوا های خود این عالمان فرقه وهابیت گفته اند:
1- هر کسی که در بازی فوتبال گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد.

2- پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می شود!

و خیلی دیگر از فتواهای بی مورد دیگر این فتواها را چه کسانی می دهند؟ چرا نمی خواهند بفهمند که این فتواها امیال شخصی خودشان است و هیچ اساسی ندارد .

انقدر از بچه مسلمان ها و شیعه ها هراس دارند نشستند از راه دور به این فتوا رسیدند که اگر به ما اجازه بدهند ایرانیان را می خوریم!! هر کسی با هر عقل کوچکی می فهمد که این ها با حمایت ها و پشتیبانی های رژیم اسرائیل دست به چنین اعمالی زدند.

وهابیت به جایی رسیده است که الان بدون محابا دست به کشتار می زند تجاوز می کنند سر شیعیان را می برند و از هر فتوایی برای هوای نفس خود دست بر نمی دارند. فتواهای بی سرو ته،فتواهایی که حتی به بچه های کوچک هم گفته بشود از مسخره بودن فتواها خنده شان می گیرد . یک انشاء از زبان یک کودک وهابی  در قالب طنز گفته شده است اما نشان می دهد که بی محتوا بودن فتواهای بی سر ته وهابیت به جایی رسیده است که این کودک دوست دارد بزرگ شد یک مفتی وهابی شود !

مشکل اینجاست که مفتی های وهابی که تعدادشون روز به روز دارد بیشتر می شود. کاملا می دانند که این فتواهایی که می دهند با خدا و قرآن و اسلام هیچ همخوانی ندارد . حتی کار را به جایی رساندن که ازدواج همجنسگرایان با هم مشکل ندارد .

وی در فتوای خود آورده است که در زمانی که انحراف آنها ثابت شود و درمانشان غیر ممکن باشد، ازدواج آنها جایز است.عیسی بن صالح، ازدواج همجنس گرایان را مشروط به بچه دار نشدن آنها دانست.

این فتواها را کجا باید عملی می کردند به طور مثال : فتوای جهاد نکاح که باعث شده چقدر از دختران کشورهای مختلف از جمله تونس دچار این بحران شوند.  بسیاری از دخترانی که به حرف مفتی های وهابی و عربستانی گوش دادند برای جهاد نکاح برای رضای خدا به سمت سوریه عازم شدند . چرا؟ چون نیروهایی که در سوریه برای رضای خدا سر شیعیان را می برند. یک وقت در امر جهاد در راه خدا کوتاه نیایند . حاصلش این شد که حتی کسی که شب اول عروسیش بود زنش را فرستاد به سوریه برای جهاد نکاح ... !

عرعور یکی از مفتی های تندروی عربستان هست در یکی از فتواهایش گفتی آرزو دارم با امام زمان بجنگم و اما در آخر سخنانی از پیر جماران امام خمینی (ره) بگوئیم . که ایشان فرمودند:

اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت. ان‌شاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و ال سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد.

مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مرکز وهابیت در جهان به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت اسلام ابوسفیانی، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومان و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام امریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر استان سرور خویش امریکای جهانخوار می گذارند.

ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگاه دارید با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شما است.




موضوع مطلب :


شنبه 92 دی 28 :: 5:4 عصر :: نویسنده : شمس
درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 211
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 178214