سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی ایستادگى و مقاومت آزادگان سرافراز ما در طول سالهاى سخت اسارت، ملت ایران را روسفید و سربلند کرد و ما بازگشت پیروزمندانه آنان به میهن اسلامى را حادثهاى مىدانیم که دست قدرت الهى آن را رقم زد. بنا بر این یکایک ملت ایران باید این خاطره و خاطرات شبیه آن را زنده نگهدارند و آنها را قدر بدانند." مقام معظم رهبری سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی شب های بلند دوره اسارت، غم غربت و چشم انتظاری ، تلخی درد فراق، حسرت دویدن ها وجاماندن ها و درنهایت پایمردی بر سر اعتقادات 26 مرداد سال 69 یک سال پس از ترک مخاصمه ایران و عراق و پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط ایران، اسیران دوران مقاومت و ازخودگذشتگی پای در خاک پاک میهن نهادند و آزادگان سرافرازی شدند که امروز پس از گذشته 19 سال، لحظه لحظه زندگی آنان الگوی نسل جوان کشور است .
روز 26 مرداد سال 1369 ستاد رسیدگی به امور آزادگان به تبادل اسرا پرداخت و با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد. سیم های خاردار، میدان های مین و ارتفاعات صعب العبور در بانه و مریوان، دریاچه نمک، خرمشهر، آبادان، شلمچه، نفت شهر، جزایر مجنون، سه راه جفیر، نهر جاسم، سوسنگرد، دهلاویه، بستان، تنگه چزابه، مهران ، دهلران و هویزه واژه های آشنایی هستند که زمانی بهترین و خالص ترین انسان ها با آنها زندگی می کردند. آنها که فارغ از دنیا در جبهه های جنوب و غرب، در سنگرها، آرپی چی به دست و بی سیم بر دوش بر روی سیم های خاردار و میدان های مین لغزیدند ، شهادت آرزویشان بود ، جانبازی رامی آموختند و طعم تلخ اسارت را تجربه کردند. با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهاو شکنجه های جسمی و روحی دشمن پایداری کرده و روابط اجتماعی در اردوگاه را بر پایه اخلاق بنا نهاده و از آزار مزدوران بعثی ، هراسی به دل راه ندادند. آزادگان در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پیام آوران انقلاب بودندو غریبانه و مظلومانه در میان کینه توزی دشمنان و تلخ کامی دوران اسارت، صدای آزادی و استقلال وطن را سر دادند و در راه استقرار و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران تا پای جان ایستادند. این غیور مردان همان طور که در عرصه میدان جنگ دلیرانه از کیان خود دفاع کردند ، در هنگامه اسارت نیز صبورانه مقاومت ورزیدند.
آن چه در اردوگاه های رژیم بعث عراق بر اسیران سرفراز ایران گذشت و صبر و استقامت مظلومانه که مبتنی بر آموزه های اسلامی بود، جلوه عظیمی از دستاوردهای انقلاب اسلامی در تثبیت ارزش های متعالی دینی و ملی در میان جوانان است و نمادی از درک و شعور ملتی بپا خاسته دربرابر تجاوز واستکبار . همه دوران اسارت و لحظه لحظه آن، سرشار از خاطرات و هر کدام سند افتخار دوران دفاع مقدس است. حال که این اسوه های صبر و استقامت در میان ما هستند ، بیایید به آنان عشق بورزیم و صبوری آنان را ارج نهیم. سخن گفتن از انسانهایی که شخصیتی با ابعاد گسترده و متنوعی دارند ، مشکل است. به ویژه افرادی که بر اثر اخلاص در نیت و عمل، بخش پنهان زندگیشان بسیار گستردهتر از ظاهر آن است.
مرحوم "علی اکبر ابوترابی فرد" از خیل این بزرگواران است که نام وی برای آزادگان معنای خاصی دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با هزاران تن از اقشار مختلف مردم در تاریخ 27 مرداد ماه 1377 در بخشی از سخنان خود که به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامى ایراد شد، فرمودند: " ایستادگى و مقاومت آزادگان سرافراز ما در طول سالهاى سخت اسارت، ملت ایران را روسفید و سربلند کرد و ما بازگشت پیروزمندانه آنان به میهن اسلامى را حادثهاى مىدانیم که دست قدرت الهى آن را رقم زد. بنا بر این یکایک ملت ایران باید این خاطره و خاطرات شبیه آن را زنده نگهدارند و آنها را قدر بدانند." فراموش نکنیم با اخلاصترین و ارزشمندترین فرزندان یک ملت، کسانى هستند که در مواقع سختى، ایثار کرده و از آبروى کشور، استقلال و هویت ملى خویش دفاع مىکنند و اینها در ایران اسلامى، همان جوانان فداکارى هستند که با ایستادگى در مقابل دشمن، براى ملت خود افتخار و سربلندى به ارمغان آوردند. هر کشور و ملتى که چنین جوانانى داشته باشد، کشور و ملتى سرافراز خواهد بود؛ زیرا هیچ قدرت جهانى نمىتواند به او زور بگوید و یا سرنوشت او را به دست گیرد.
روز 28 مرداد یادآور کودتای ننگین و سیاهی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ایران تلخ کرد. پس از پیروزی قیام سی تیر به رهبری آیتالله کاشانی که باعث روی کار آمدن مجدد دکتر محمد مصدق شد، مصدق در صدد افزایش اختیارات خود و محدود کردن اختیارات مجلس شورای ملی برآمد و بنای اختلاف با آیتالله کاشانی را گذاشت. بدین ترتیب او بدون توجه به نقش و رهبری آیتالله کاشانی در قیام سی تیر که منجر به روی کار آمدن مجدد او شد، به پیاده نمودن شعار «جدایی دین از سیاست» پرداخت و برخی روحانیون و نزدیکان آیتالله کاشانی را دستگیر کرد. عوامل داخلی و خارجی نیز آنچنان شخصیت این مرد روحانی بزرگ و شریف را لکهدار کردند که شاید بتوان آن را در تاریخ ایران بیسابقه دانست. طرح کودتای نظامی 28 مرداد را باید در اصل، یک طرح انگلیسی دانست.
انگلیس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و خصوصا ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعه طرح یک کودتای نظامی شد. در ابتدا آمریکا مخالف بود اما پیروزی آیزنهاور در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث تغییرات عمدهای در سیاست خارجی آمریکا شد. کرمیت روزولت رییس اداره خاور نزدیک سازمان سیا به فرماندهی عملیات انتخاب شد و آمریکا و انگلیس، ستاد مشترکی را در ایستگاه اطلاعاتی انگلیس در قبرس تشکیل دادند و عملیات کودتا را طرحریزی کردند.
اگرچه اجرای نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و شاه از ایران فرار کرد اما سستی مصدق و دلایل مختلف دیگر باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملی شود و سرلشکر فضلالله زاهدی مجری طرح کودتا به جای مصدق نخست وزیر شد و بدین ترتیب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلی و استعمار خارجی یکی از ننگینترین دورههای استبداد در تاریخ معاصر ایران رقم خود و باعث حاکمیت 25 سال دیکتاتوری محمدرضا شاه با حمایت مستکبرین و خصوصا آمریکا گردید. این واقعه تاریخی درسها و عبرتهای فراوانی برای ملت ایران به همراه د اشت و به عنوان یکی از تلخترین روزها در تاریخ ایران ثبت شده است.
نامه ی آقای قرائتی پیرامون اتصال دین و سیاست ،در ذیل آورده شدکه میشودبدان توجه اساسی نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
در بهار قرآن سال 92 ، کتاب "سیمای سیاست در قرآن" برگرفته از تفسیر نور از چاپ خارج شد. به نظرم آمد، بعد از 40 سال معلمی و تبلیغ که نامه های متعددی برای گروه های خاص نوشته ام، در آستانه شب قدر و شب نزول قرآن، یک نامه برای عموم فرهیختگان به ویژه سیاسیون بنویسم.
هدفم این است که با خواندن چند صفحه، عزیزان را به وجود صدها آیه سیاسی در قرآن راهنمایی کنم و اگر کسانی فرصت خواندن آن کتاب را ندارند، از خواندن این چند آیه محروم نشوند.
این نامه پاسخی است به طرفداران فکر سکولار که می گویند: دین مربوط به مسائل شخصی، عبادی و معنوی است.
پاسخی است به کسانی که می گویند: دین از سیاست جداست.
پاسخی است به مقدسین متحجر که به عبادات شخصی دلخوشند.
امید است این چند سطر برای خواننده عزیز یک پیام و الهام الهی برای متن قرار دادن قرآن و نهج البلاغه در مسائل سیاسی باشد تا از خودباختگی و تقلید کورکورانه از سیاست های غیر الهی و غیر اولیائی دوری کنیم ودر جهان امروز با نگاه عقلانی و وحیانی، الگوی دیگران باشیم؛ چنان که قرآن یکی از دعاهای "عباد الرحمن" را این می داند که از خدا می خواهند الگوی صالحان باشند: " و اجعلنا للمتقین اماماً"(فرقان/74).
ما با دیدن امام خمینی (ره) به این باور رسیدیم که می شود با فکر آسمانی، در زمین حکومت کرد و ازسیاستی که همراه با دروغ، تزویر، توطئه، ارعاب، باج دادن به قوی و باج گرفتن از ضعیف، بر جهان امروز حکومت می کند، دوری نماییم.
اینک وارد متن نامه می شوم که در مقدمه کتاب «سیمای سیاست در قرآن» آورده ام: قرآن که از هرگونه کژی و انحراف و تحریف مصونیت دارد، کتاب جامعی است که به تمام ابعاد زندگی بشر از جمله مسائل سیاسی نظر دارد. در قرآن صدها آیه مربوط به مسائل سیاسی است و در روایات، پیامبر اکرم و اهل بیت معصومش علیهم السلام با لقب «ساسه العباد» معرفی شده اند. ناگفته پیداست که سیاست در قرآن برای به پاداشتن عدالت در سایه حاکمیت خداوند و انبیای الهی، با توکل بر او و حمایتهای غیبی اوست.
اگر دین از سیاست جدا بود، آن گونه که سکولارها میگویند، نباید انبیا و یارانشان کشته یا تبعید یا شکنجه میشدند: «وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ» (بقره،61)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم به حضرت شعیب اعتراض نمیکردند که چرا مانع آزادی آنان در هرگونه تصرف مالی میشود: «قالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشاء» (هود، 87)
اگر دین مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، حضرت یوسف خودش را برای خزانهداری مصر کاندیدا نمیکرد: «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت موسی آب نمیخواستند: «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ» (بقره، 60)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت عیسی، غذا نمیخواستند:«إِذْ قالَ الْحَوارِیونَ یا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطیعُ رَبُّکَ أَنْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَه مِنَ السَّماءِ» (مائده، 112)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از ذوالقرنین امنیت نمیخواستند:«قالُوا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِنَّ یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَینَنا وَ بَینَهُمْ سَدًّا» (کهف، 94)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، انبیا به دنبال تأمین مسکن مردم نبودند: «وَ أَوْحَینا إِلى مُوسى وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیوتاً وَ اجْعَلُوا بُیوتَکُمْ قِبْلَه» (یونس، 87)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از انبیا تعیین فرمانده نظامی را نمیخواستند: «إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ» (بقره، 246)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، خداوند به حضرت داود زره سازی نمیآموخت: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ» (انبیاء،80)
در قرآن، نفی طاغوت مقدمه ایمان است. یعنی تا طاغوتها را زیر پا نگذاریم به ایمان نمیرسیم:«فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ» (بقره، 256)
چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی که بزرگترین نامههای حضرت علی(ع)در نهج البلاغه نامه سیاسی است.
چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی که اولین ماموریت حضرت موسی مبارزه با فرعون «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه،24) و آزاد سازی مردم از اسارت بود. «أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ» (شعراء،17)
در آیات قرآن، کلمات «لا تُطِعِ» (احزاب،1)، «لا تُطیعُوا»( شعراء، 151)، «لا تَتَّبِع» (مائده، 49) و «لا تَتَّبِعُوا» (بقره، 168) بسیار به چشم میخورد که فرمان عدم پیروی از طاغوتهاست.
برای بهتر شناختن سیاست در قرآن و سیاست در دنیای امروز، باید دو تابلو ترسیم کنیم و با تعیین مشخصات، تفاوتها را مقایسه نماییم:
همان گونه که در مهندسی یک خانه و شهرک، نباید تنها به درون خانه و مصالح ساختمانی نگاه کرد، بلکه باید به اموری از قبیل جغرافیای منطقه، هوای منطقه، مجاری سیل و زلزله، دسترسی به آب و گاز و برق و تلفن، امنیت و اقتصاد منطقه، فاصله آن با کارخانهها و جادههای اطراف، راههای ورود و خروج، دوری از ازدحام و ترافیک، تجاری یا مسکونی بودن شهرک و مانند آن توجه شود، در پایه ریزی سیاست نیز باید شناخت ما نسبت به هستی و جهان روشن باشد، که آیا این خانه (کره زمین):
1- صاحب و حسابی دارد (مبدا و معاد) یا نه؟
2- نظارت و مسئولیتی هست یا نه؟
3- هدفی در کار هست یا نه؟
4- ساکنان خانه (انسانها) چه نیازهایی دارند؟
5- نیازهایشان جسمی است یا جسمی و روحی؟
6- زندگی ساکنان خانه با مرگ خاتمه مییابد یا ابدی است؟
اگر این هستی صاحب و حساب و هدف و نظارتی ندارد و پرونده ما با مرگ تمام میشود، سیاستگذاریها باید به سمت تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و همسر و رفاه و لذت باشد و اگر غیر از این باشد، خسارت کردهایم و اگر ایمان داشتیم که این خانه صاحب و حساب و هدف و نظارتی دارد، باید تمام برنامهریزیها و سیاستها در راستای رضای صاحبخانه (آفریدگار) و براساس اهدافی که برای آن آفریده شدهایم، قرار گیرد.
بنابراین نگاه مادی و الهی در برنامه ریزیها و سیاستگذاریها تأثیرگذار است. در نگاه الهی، هر برنامه و سیاستی که برخلاف هدف و گفتار خالق باشد از اعتبار خارج است، ولی در نگاه مادی، سیاستها براساس آن است که ما انسانها چه دوست داریم. اصل، رفاه است، از هر راهی و به هر قیمتی که شد.
نگاه مادی، برهنگی را تمدن، اسراف و تجمل را نشانه شخصیت، استعمار را نشانه قدرت، و دروغ و ریا را نشانه سیاست میداند.
قرآن میفرماید: افرادی که زندگی را فقط زندگی دنیوی میدانند و به آخرت ایمان ندارند، کارهای خلافشان را زیبا میپندارند و در دنیای خیال سرگردانند:«إِنَّ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَینَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یعْمَهُونَ» (نمل،4)
کسانی که به مبدا و معاد ایمان ندارند، پیشرفت خود را به خاطر علم و تخصص خود میدانند، همانگونه که قارون میگفت: ثروت من به خاطر تخصصی است که دارم: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» (قصص، 78)
اما کسانیکه ایمان به خدا دارند، در کنار تحصیل علم و تلاش و برنامه ریزی، دست خدا را فوق همه دستها میدانند:«یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ» (فتح،10) آنان معتقدند که:
تمام تدبیرها دست خداست: «فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمیعاً» (رعد، 42)
تمام عزتها از اوست:«فَلِلَّهِ الْعِزَّه جَمیعاً» (فاطر،10)
تمام قدرت ها از اوست:«أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (بقره، 165)
مثال افراد با ایمان، مثال کسی است که در حال آموزش رانندگی است. گرچه فرمان و گاز و ترمز ماشین به دست اوست، ولی او از نقش مربی غافل نیست که هر لحظه میتواند جلوی حرکت او را بگیرد. خدا نیز به انسان قدرت و اراده و انتخاب داده است، ولی ممکن است جلوی اعمال او را بگیرد. همان گونه که اختیار روشن کردن برق منزل بدست ماست، ولی ممکن است اداره برق به دلیلی برق را قطع کند. آری انسان اراده دارد ولی اراده خدا فوق همه اراده هاست.
**آمیختگی سیاست ودیانت در اسلام
اگر یک نگاه به دستورات حضرت علی(ع) و رفتار طاغوت های امروز بکنیم، دو تابلویی که در نظر داشتیم روشن میشود؛ حضرت امیر به رزمندگان دستور میدهد به هنگام جنگ، درختان دشمن را قطع نکنید، آبشان را مسموم نکنید، به سالمندان و زنان آسیبی نرسانید و به فراریان کاری نداشته باشید، ولی سیاست مداران امروز حاضرند برای پیروزی خود از همه نوع بمبهای شیمیایی و هستهای استفاده کنند.
از امتیازات اسلام آن است که سیاست اسلام از دیانت آن جدا نیست
در نمازجمعه، عبادت عین سیاست و سیاست عین عبادت است. نمازجمعه به جای نماز ظهر است، ولی دو رکعت خوانده میشود، زیرا دو خطبه جایگزین دو رکعت نماز میشود و امام جمعه در خطبه دوم مسایل جامعه و جهان را برای مردم بازگو و تحلیل می کند: «وَ یخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیهِمْ مِنَ الْآفَاقِ» (وسائل الشیعه، ج 7، ص 344.) و مردم باید با وضو و رو به قبله اخبار جهان را بشنوند، گویا در حال نمازند.
نه تنها در مسئله سیاست، بلکه در حقوق، اقتصاد، مدیریت و سایر رشته های علوم انسانی، باید اول نگاه ما به هستی و انسان و هدفها و آینده روشن شود تا ببینیم چگونه برنامه ریزی و مدیریت کنیم.
سیاست قرآن، با توجه به حکمت الهی، نظارت الهی، عدل الهی، تکلیف الهی، پیروی از انبیای الهی، امداد های الهی، معجزات الهی، مهلتهای الهی، آزمایش های الهی و سنت های الهی است.
اگر امروز سیاسیون بر اساس سلطه گری، تهدید، ارعاب، استثمار و درآمد بیشتر برنامهریزی میکنند، سیاست در قرآن، به معنای برپایی عدالت است. قرآن یک جا میفرماید: «أَقیمُوا الدِّینَ» (شوری، 13)، در جای دیگر میفرماید: «أَقیمُوا الصَّلاهَ» (روم، 31) و در جای دیگر میفرماید: «أَقیمُوا الْوَزْنَ» (الرّحمن، 9) یعنی دینداری و عبادت و عدالت هر سه با یک تعبیر مطرح شده است.
قرآن، عدالت واقعی را در سایه پیروی از انبیا و قانون آسمانی میداند:«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید، 25)
اسلام، عدالت را در امام جماعت، قاضی، شاهد، مرجع تقلید و رهبر شرط دانسته و به عدالت میان فرزندان، در وصیت و حتی با دشمن سفارش کرده است: «وَ لا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا» (مائده، 8) و میفرماید: شما با کسانی که به خاطر دین با شما نجنگیدهاند و از خانههایتان بیرونتان نکردهاند، نیکی کنید: «لا ینْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (ممتحنه، 8)
در سیاست قرآن، تأمین امنیت برای همه مردم حتی کفاری که در بلاد اسلامی زندگی میکنند مورد عنایت است، آن هم امنیت مالی، اقتصادی، روانی، جانی، اجتماعی، امنیت ملی، تا آنجا که اگر کسی دیگری را با اسلحه تهدید کند، گرچه از آن استفاده نکند، لقب «مفسد فی الارض» به او داده شده و با سختترین کیفر، قصاص میشود.
**کرامت و آزادی انسان
در سیاست اسلام آزادی وجود دارد، ولی در چارچوب دستورات دین. قرآن میفرماید: آنجا که خدا و رسول امری را مقرر کنند، هیچ زن و مرد با ایمانی حق انتخاب راه دیگری ندارند:«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (احزاب، 36) یعنی آزادی انسان در چهارچوب قوانین الهی است.
در سیاست قرآن، حکومت و قدرت مخصوص خدا، پیامبران و افراد معصوم است و در زمان غیبت و دسترسی نداشتن به معصوم، علمای ربانی باید براساس کتاب آسمانی حکومت کنند. البته این شیوه مخصوص اسلام نیست؛ بلکه در زمان حضرت موسی نیز این گونه بوده است. چنان که قرآن میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یحْکُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ» (مائده، 44) یعنی پس از انبیا، علما باید براساس کتب آسمانی حکومت کنند، که این همان ولایت فقیه است.
امروزه سیاسیون دنیا، برای رسیدن به اهداف خود، از تهدید و تطمیع و فریب فروگذار نمیکنند، ولی سیاست قرآن اجازه نمیدهد که برای رسیدن به هدف ،ذرهای از راه حق منحرف شد: «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیکَ» (مائده، 49)
در سیاست قرآن، انسان دارای کرامت است و مال و جان و آبروی او محترم است و هیچ گونه تبعیض میان آدمیان روا نیست. برخورد نیکو، مدارا، تواضع، دلسوزی، سادگی، عیب پوشی، نیکوکاری و انصاف، هدف سیاست دینی است.
در سیاست دینی، حرکت و رشد انسان باید آنگونه باشد که عقل و وحی میگوید، نه آنگونه که تمایلات شخصی یا جامعه میخواهد.
در سیاست دینی، نگاه به ابدیت است نه زندگی مادی.
در سیاست دینی، هدف از به دست آوردن قدرت، اقامه نماز و زکات و احیای امر به معروف و نهی از منکر است: «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» (حج، 41)
در سیاست دینی، هدف از به دست آوردن قدرت، برداشتن غل و زنجیرهایی است که آداب و رسوم غلط به گردن مردم انداخته است: «وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِمْ» (اعراف، 157)
قرآن نمونه هایی از حاکمان و سیاستمداران دینی را این گونه معرفی میکند:الف) ما به ذوالقرنین قدرت دادیم و او در طی سفرهایی به شرق و غرب با کمک مردم و ساختن سدی بزرگ، ایجاد امنیت کرد.
ب) ما به یوسف تدبیری دادیم و او کشور را از قحطی نجات داد.
ج) ما به طالوت توان جسمی و علمی دادیم و او لشکر متجاوز را تار و مار کرد.
سیاسیون دینی، اطاعت مردم را بر اساس فرمان خدا میخواهند، برای وطن دوستی ارزش قائلند، ولی نه به قیمت وطن پرستی.
این سیاست قارونی است که برای رفت و آمد خود در جامعه، انواع تشریفات را ایجاد میکند: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» (قصص، 79)
این سیاست فرعونی است که خودش را خدای مردم میداند و میگوید: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» (نازعات، 24)
این سیاست نمرودی است که خود را مالک حیات و مرگ مردم میداند و میگوید: «قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ» (بقره، 258)
سیاسیون غیر الهی، پا به هر منطقه ای بگذارند فساد میکنند: «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّه أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یفْعَلُونَ» (نمل،34)
در سیاست الهی، مقامها بر اساس لیاقت است. خداوند حضرت ابراهیم را با چند حادثه سخت امتحان کرد و بعد فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره، 124)
**ملاک عزل و نصب ها
در سیاست الهی ملاک عزل و نصبها عبارت است از:
1. ایمان: «أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لایسْتَوُونَ» (سجده، 18)
2. تقوا: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات، 13)
3. علم: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایعْلَمُونَ» (زمر، 9)
4. سابقه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه، 10-11)
5. توانایی بر حفظ بیت المال: «حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
6. امانت داری و توان جسمی: «إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمینُ» (قصص، 26)
7. هجرت و تلاش: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یهاجِرُوا» (انفال، 72)
در سیاست الهی، از تمامی نیروها، گرچه از جنس ما نباشند، استفاده میشود: «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یغُوصُونَ لَهُ وَ یعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ» (انبیاء، 82)
در سیاست الهی از تمامی نیروها تفقد میشود: «وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ» (نمل، 20)
در سیاست الهی، برای پیشرفت و توسعه تلاش میشود:«هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها» (هود، 61) و برای توسعه، از ایمان وتقوا کمک گرفته میشود:«وَیا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکُمْ مِدْراراً وَ یزِدْکُمْ قُوّه إِلى قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ» (هود، 52)
یکی از ابعاد امامت، سیاست و حکومت است. در حدیث میخوانیم: بنای اسلام بر نماز و روزه و زکات و حج و ولایت است، ولی ولایت و سرپرستی امت که امری سیاسی است، در میان آنها برجستهترین است. البته مسئله امامت، محدود به دنیا نیست بلکه تا قیامت ادامه دارد. قرآن میفرماید: به یادآور روزی را که هر گروهی از مردم را به همراه امامشان فرا میخوانیم.
قرآن، رهبران الهی را چنین معرفی میکند:
زندگی آنان مردمی: «رَسُولاً مِنْهُمْ» (بقره، 129)، همراه با اخلاق نیکو: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم، 4)، رفت و آمد و خوراکشان مثل سایر مردم: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان، 20) مردم را برادر خود میدانند: «وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً» (اعراف، 65)، نسبت به مؤمنین رئوف و مهربانند: «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» (توبه، 128) خود را شاه نمیدانند: «وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ» (انعام، 50) در عمل به حرفشان پیشگام و مقاوم، اهل توکل و امید و حامی مظلوم هستند.
در سیاست الهی، غیر خودی ،همراز گرفته نمیشود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَه مِنْ دُونِکُمْ» (آل عمران، 118)
در سیاست الهی، وحدت جامعه حفظ میشود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران، 103)
در سیاست الهی، نزاع جایی ندارد: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» (انفال،46)
در سیاست الهی، جامعه روی پای خود میایستد: «فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ» (فتح، 29)
در سیاست الهی، مکر و فریب و دغل بازی جایی ندارد. قرآن میگوید: فریب تاکتیک دشمن را نخورید. جمعی از بزرگان یهود برای تهاجم و شبیخون فرهنگی طراحی کردند که صبح مسلمان شوند و غروب به یهودیت برگردند و با این کار هم بین مسلمانان تردید ایجاد کنند که چرا سخنان پیامبر اسلام آنان را جذب نکرد و هم یهودیان را در راه خود مقاوم کند که بگویند سران ما هم که رفتند، غروب برگشتند: «آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ» (آل عمران، 72)
**برنامه های دشمنان
باید بدانیم که دشمنان برای ما چه آرزوها و برنامههایی دارند :
آرزو میکنند که در تنگنا قرار بگیریم: «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» (آل عمران، 118)
آرزو میکنند از موضع خود کوتاه بیاییم:«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ» (قلم، 9)
آرزو میکنند غافل شویم: «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» (نساء، 102)
آرزو میکنند دست از مکتب خود برداریم: «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً» (نساء، 89)
نه تنها آرزو، بلکه تدبیر میکنند: «وَ یمْکُرُونَ وَ یمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکِرینَ» (انفال، 30)
نه تنها تدبیر، بلکه پول و امکاناتی خرج میکنند: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (انفال، 36)
ولی خداوند قول داده که همه طرحها را خنثی کند: «إِنهَُّمْ یکِیدُونَ کَیدًا وَ أَکِیدُ کَیدًا» (طارق، 15-16)
قرآن میفرماید: علامت دشمن آن است که اگر به شما خیری از قبیل پیشرفت علمی، صنعتی ،نظامی و اقتصادی برسد، ناراحت میشوند:«إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه، 50)
در سیاست قرآنی، نباید در هیچ قرارداد و برنامهای کفار راه نفوذ بر مسلمانان داشته باشند:«وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (نساء، 141)
قرآن به پیامبرش میفرماید: به فکر راضی کردن مخالفان نباش که آنها هرگز از تو راضی نمیشوند، مگر اینکه از آنها پیروی کنی: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره، 120)
بارها در قرآن میخوانیم، اسلام سراسر زمین را فراخواهد گرفت: «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً» (فتح، 28) و سرانجام بندگان صالح وارث زمین خواهند شد:«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ» (انبیاء، 105)
در اسلام، استبداد ممنوع است و باید کارهای جامعه با مشورت انجام گیرد:«وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَینَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ» (شوری، 38) و هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل عمران، 159)
باید از متخصصین گمنام و بی نشان استفاده شود، همان گونه که پادشاه مصر از یوسف که در زندان بود، برای تعبیر خوابش و حل مشکل قحطی استفاده کرد.
در سیاست قرآنی رجوع به کارشناسان و خبرگان، اصل است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل، 43) توجه به اهم و مهم اصل است. قاعده لا ضرر اصل است، خواه ضرر به خانواده باشد:«وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیقُوا عَلَیهِنَّ» (طلاق، 6) خواه آموزش های مضرّ و بی فایده باشد: «وَ یتَعَلَّمُونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ» (بقره، 102) خواه ضرر مکتبی باشد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» (توبه، 107) خواه ضرر به مردم باشد: وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ (مائده، 2)
در سیاست اسلام، دعوت مردم به دین از طریق حکمت و موعظه و مناظره است: «اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (نحل، 125)
در سیاست اسلام، حتی در جبهه جنگ اجازه تحقیق برای شناخت دین داده میشود: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (توبه، 6)
در سیاست قرآن، دفاع از مستضعفین واجب و ترک آن مورد توبیخ قرار گرفته است: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ» (نساء، 75)
این مقدمه با نگاهی گذرا به آیات سیاسی قرآن بود که بدون شک دین از سیاست جدا نیست. ان شاءالله با مطالعه این کتاب به شناخت بیشتری در این زمینه خواهید رسید.
جمهوری اسلامی که 2رکن اسلامیت و جمهوریت در آن نقش اساسی دارد انتخابات زیادی را پشت سر گذاشت که هرکدام در آن برهه برای نظام راهگشا بوده ونقش مردم نیز انکار شدنی نیست . در انتخابات 24خرداد 92نیز حضور مردم نه به دشمنان ملت بوده و آری به گفتمان اصلی و اساسی نظام،بعد از تنفیذ و تحلیف ریس جمهور امر مهم "کسب رای اعتماد"وزرای پیشنهادی از مجلس منتخب ملت میباشد که رای نمایندگان مجلس مانند جلسات مباحثه ی طلاب در این زمینه نقش اساسی را دارد.
آرزوی ما موفقیت دولت و مجلس میباشد.
تعریف قانون از بدحجابی
منظور از حجاب، همان پوشش اسلامی بانوان است که شامل پوشانیدن تمامی بدن به جز گردی صورت و دستها از مچ به پایین میشود. قانونگذار در تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی، کتاب پنجم تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده مصوب سال 1375، در بیان جرایم ضد عفت و اخلاق عمومی، بدحجابی را جرم سزاوار مجازات شمرده است.
در این تبصره آمده است:«زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه یا از 50 هزار تا 500 هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»
در این مورد باید توجه داشته باشید که با اینکه قانونگذار تعریف دقیقی از بی حجابی نکرده و فقط میزان مجازات آن را تعیین کرده است، با مراجعه به قانون اساسی میبینیم که اصلی را بیان کرده که بر اساس آن مقرر شده است: «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدوّنه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتواهای معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمیتواند به بهانه سکوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدوّنه، از رسیدگی به دعوا یا صدور حکم امتناع ورزد.»
بنابراین میتوان نتیجه گرفت، درباره تعیین حدود حجاب شرعی نیز با وجود اینکه در قانون تعریف دقیقی از آن نشده است؛ قاضی موظف است به منابع معتبر اسلامی و منابع شرعی مراجعه کند و طبق تعریف آنها درباره بیحجاب تصمیم بگیرد.
موارد مشابه
البته در تبصره ماده 638، به موضوع دیگری نیز اشاره شده است مبنی بر اینکه : «هرکس علناً در انظار عمومی و معابر، تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد، اما عفت عمومی را جریحهدار کند، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»
بنابراین، قانون زنانی را که بدون حجاب شرعی یا با بدحجابی در معابر عمومی و خیابانها حاضر میشوند، مجرم می شناسد و با آنان برخورد میکند.
همچنین بر اساس قانون تعزیرات اسلامی برخی رفتارهای ناهنجار مستلزم برخورد قضایی است که این رفتارها عبارتند از: رعایت نکردن حجاب در معابر عمومی (ماده 638 ق. م. ج)، تشویق یا انجام فساد و فحشاء (ماده 639 ق. م. ج)، استفاده از وسایلی که عفت عمومی را جریحهدار میکند. (ماده 640 ق. م. ج) و هرگونه عملی که امنیت اخلاقی جامعه را تحتالشعاع قرار می دهد.
بدحجابی و بیحجابی
بیحجابی یعنی فردی حجاب لازم و واجب از نظر شرع مقدس اسلام را نداشته باشد؛ که مصادیق آن بدون روسری بودن یا برهنه بودن اعضای دیگر بدن او است. البته بیحجابی در جامعه ما بسیار به ندرت ممکن است، اتفاق بیفتد و بر اساس قوانین جمهوری اسلامی حتی افراد بیگانه نیز ملزم به رعایت حداقل حجاب هستند.
بدحجابی یعنی اینکه کسی حجاب دارد، اما به صورت ناقص و به گونه ای است که همین حجاب ظاهری را نیز برای تزیین خود بهکار برده است.
چه برخوردی باید کرد؟
در برخورد با این افراد قبل هرچیز خوب است بدانید که اصل امر به معروف و نهی از منکر، بر همه واجب و یکی از فروع دین مقدس اسلام است. این اصل در ردیف نماز و روزه و سایر واجبات قرار میگیرد. اما باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر برای کسی است که عالما و عامداً دست به گناهی میزند؛ یعنی هم میداند که فلان عمل گناه است، هم متوجه است و با قصد گناه می کند.
بنابراین اگر کسی نداند یا متذکر نباشد، درباره او تذکر یا تعلیم صادق است، نه امر به معروف. افزون بر این کسانی که به امر به معروف و نهی از منکر میپردازند، باید با زبانی نرم و به آرامی، بدون توهین و خشونت این کار را بکنند.
رسیدگی با کیست؟
مرجع رسیدگی به جرم بدحجابی، مراجع قضایی هستند؛ به این صورت که ضابطان ذیصلاح دادگستری میتوانند این جرم را گزارش دهند و دادسرا نیز موظف است به آن رسیدگی کند. ضابطان ذیصلاح دادگستری نیز در برخورد با مرتکب جرم رعایت نکردن حجاب شرعی، مکلف هستند با توقیف زن بدحجاب وی را در مدت قانونی تحویل مراجع قضایی دهند.
اکنون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به عنوان ضابط عام دادگستری وظیفه اصلی در برخورد با جرم رعایت نکردن حجاب شرعی را بر عهده دارد. «مبارزه با منکرات و فساد» برابر ماده 8 ماده چهار قانون نیروی انتظامی مصوب 1369 از جمله وظایف ذاتی نیروی انتظامی به عنوان ضابط قوه قضاییه است.
بنابراین هر اقدام نیروی انتظامی در برخورد با جرم رعایت نکردن حجاب شرعی که از مصادیق عمده منکرات و مفاسد اجتماعی است، اجرای تکلیف قانونی است و سرپیچی از آن تخطی از وظایف ذاتی این نیرو محسوب شود.
شکایت کنندگان
ممکن است برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که جدای از امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه دینی همه مسلمانان است، آیا همه مردم این حق را دارند که شخصا از فرد بی حجاب شکایت کنند یا فقط مدعیالعموم که همان دادستان است، میتواند این کار را بکند؟
پاسخ این پرسش این است که چون جرم جنبه عمومی دارد و طبق ماده 104 قانون مجازات اسلامی سال 1392، نیز جزو جرایمی نیست که قابل بخشش باشد، میتواند هم اعلام کننده جرم و هم شاکی خصوصی داشته باشد.
در این موارد اعلام کننده جرم، میتواند دادستان یا مردم عادی باشند. اما در خصوص شاکی خصوصی یادآور میشویم که شاکی خصوصی فقط مشمول ذینفعها میشود، یعنی افرادی که از این موضوع نفعی میبرند. در غیر این صورت اگر فردی نفعی از موضوع نمیبرد، اما طبق وظیفه اجتماعی و دینی خود و با دلایل کافی میخواهد از فرد بی حجابی شکایت کند، فقط باید به عنوان اعلام جرم، به دادسرا مراجعه کند و به دادستان اطلاع دهد.
درگیر نشوید
همانطور که اشاره کردیم در اخبار روزهای اخیر مواردی از ضرب و جرح زنان نهیکننده از بیحجابی شنیده شده است. با شنیدن این اخبار عدهای سردرگم شده اند که آیا واقعا مجازاتی برای این دسته از افراد مجرم وجود ندارد؟ اگر شما هم نمی دانید که آیا واقعا مجازاتی وجود دارد یا خیر؟ باید بدانید که در جامعه اسلامی، ارتکاب هر جرمی با مجازاتی همراه است.
در قانون مجازات اسلامی، فرد بیحجابی که به هر نحو به نهی کننده، تعرض یا توهین کند، در دو صورت مجازات میشود. اگر ناهی مأمور دولتی باشد، چون این کار از وظایف قانونی وی محسوب میشود، طبق ماده قانون 607 قانون مجازات اسلامی سابق، هرگونه حمله یا مقاومتی که با علم و آگاهی نسبت به مأموران دولت در حین اجرای وظیفه آنان به عمل آید، تمرد محسوب میشود و مجازات آن به این شرح است:
هرگاه متمرد به قصد تهدید اسلحه خود را نشان دهد حبس از شش ماه تا دو سال، هرگاه متمرد در حین اقدام دست به اسلحه برد حبس از یک تا سه سال، در سایر موارد حبس از سه ماه تا یک سال،اگر متمرد در هنگام تمرد مرتکب جرم دیگری هم بشود به مجازات هر دو جرم محکوم خواهد شد.
اما اگر فرد ناهی از مردم عادی باشد و این کار از وظایف قانونی او نباشد، در صورتی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته باشد؛ میتواند مانند یک شخص عادی به علت ایراد ضربوجرح و توهین، به دادگاه شکایت کند. قانون نیز طبق شکایت وی از نهی شده، تصمیم گیری میکند.
در این موارد مجازات بدحجاب، 70 تا 74 ضربه شلاق و مبلغ 50 هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود. البته همیشه حق با مأموران یا نهیکنندگان نیست، بلکه در برخی موارد بدحجاب نیز حق شکایت دارد؛ در صورتی که مأموران انتظامی یا یکی از مردم عادی، در حین اجرای امر به معروف و نهی از منکر، علاوه بر تذکر به بدحجاب، او را مورد توهین قرار دهند، بدحجاب میتواند از آنان شکایت کند.
زیرا قانونگذار قید کرده است که اگر مأموران برخلاف وظایف تعیین شده خود، کاری بکنند جرم است و مجازات دارد. در مورد مردم عادی هم گزارش رفتار فرد بی حجاب به دادگاه کفایت میکند.
مجازات فروشندگان لباسهای غیرشرعی
کارشناسان معتقد هستند که بی حجابی جرمی عمومی و اجتماعی است؛ بنابراین مجازات آن نه فقط برای فرد بی حجاب بلکه برای کسانی که با فروش لباسهای نامناسب به ارتکاب این جرم کمک میکنند، نیز باید اعمال شود.
بر اساس قانون نحوه رسیدگی به تخلفات مجازات فروشندگان لباسهایی که استفاده از آن ها در ملأ عام خلاف شرع است یا عفت عمومی را جریحهدار میکند، نحوه مجازات تولید کنندگان، وارد کنندگان، توزیع کنندگان و استفاده کنندگان لباسهای غیر شرعی، اول تذکر و ارشاد، دوم توبیخ و سرزنش، سوم تهدید، چهارم تعطیلی محل کسب به مدت سه تا 6 ماه برای فروشندگان و توزیع کنندگان البسه و جریمه نقدی برای وارد کننده و تولید کننده و 10 تا 20 ضربه شلاق یا جریمه نقدی برای استفاده کننده از البسه غیر شرعی است.
اگر ثابت نشود
یادتان باشد که همیشه بیحجاب گناهکار نیست؛مواردی هم پیش میآید که فردی قربانی توطئه یا بدگمانی میشود و به او تهمت میزنند؛ در چنین مواردی با وجود اینکه جرم بی حجابی در قانون غیر قابل گذشت است، اگر جرم اثبات نشود، قاضی دادسرا موظف است «قرار منع تعقیب» صادر کند و در دادگاهها نیز طبق قانون؛ رأی بر برائت فرد داده میشود.