شکل گیری و گسترش نهضت اسلامی و هماهنگی قیام های مردمی به رهبری امام خمینی و برگزاری مراسم چهلم های شهدا در شهرهای مختلف و کشتار 17 شهریور و اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت، کنترل امنیت کشور را از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج نموده و موجب شد که در زمان کوتاهی، پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردد. شاه پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش و رفع اعتصاب ها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، به رهبران جبهه ملی روی آورد. پس از ناکامی جمشید آموزگار، جعفر شریف امامی و ازهاری در مهار کردن امواج خشم و نفرت عمومی مردم در جریان نهضت اسلامی، شاه آخرین تیر خود را رها کرد و سعی کرد با انتخاب یکی از اعضای جبهه ملی که به ظاهر از مخالفان شاه باشد، خشم مردم را فرو نشاند. به همین جهت شاپور بختیار به شرط گرفتن اختیارات کامل و خروج شاه از کشور بعد از رای اعتماد مجلسین به دولت، نخست وزیری را پذیرفت.سرانجام در روز 26 دی 1357، شاه پس از سالها ظلم و جنایت در حق مردم مسلمان ایران، به همراه همسرش، ایران را به سمت مصر ترک کرد، در حالیکه حتی نزدیک ترین حامیان و اربابانش هم از پذیرفتن او امتناع کردند. پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی، این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و این زمانی بود که رژیم پهلوی پس از 50 سال حکومت استبدادی، روزهای پایانی عمر خود را سپری می کرد؛ چنانکه در کمتر از یک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهی ایران در هم پیچیده شد.
بعضی از تحلیل گران خارجی سال 1975، یعنی اواخر سال 1353 و 9 ماهه ی اول سال 1354، را نقطه ی آغاز افول قدرت شاه در ایران می دانند. وقایعی که در این سال رخ داد، به حسب ظاهر همه از نیرومندتر شدن موقعیت شاه و رژیم سلطنت در ایران حکایت می کرد. درآمد نفت چهار برابر شد و به مرز سالانه 20 میلیارد دلار رسید که با قدرت خرید آن روز دلار، رقم هنگفتی به شمار می آمد. شاه با اعلام یک سیستم تک حزبی در اسفند 1353، حکومت مطلقه خود را بر کشور تثبیت کرد، آشتی با عراق و امضای قرارداد حل اختلافات دو کشور که براساس بیانیه ی الجزایر تنظیم شده بود، به نگرانی های ایران از مرزهای غربی خود خاتمه داد، روابط ایران با همه ی کشورها اعم از شرق و غرب توسعه یافت و سیل سران و دولتمردان خارجی، برای بهره گرفتن از خوان نعمتی که بر اثر افزایش ناگهانی درآمد نفت در ایران گسترده شده بود، به ایران سرازیر شد. در این میان درباریان، به فکر راه انداختن جشن های تازه ای افتادند. این بار پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی را در آبان 1354، بهانه ای برای ریخت و پا ش های تازه قرار دادند. اسدالله علم یکی از معاونین خود، دکتر باهری را که سوابق توده ای داشت برای سرپرستی برنامه های تبلیغاتی این جشن ها برگزید و ده ها کتاب در وصف خاندان پهلوی که هر یک با مقدمه ای با امضای علم آغاز می شد، انتشار یافت
در فوریه ی سال 1976، یعنی در زمان حکومت فورد و یازده ماه قبل از آن که کارتر وارد کاخ سفید بشود، یک هیئت تحقیقاتی از طرف سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) به سرپرستی «ارنست اونی» گزارشی درباره ی خاندان سلطنتی و ساختار حکومت در ایران تهیه کرد که در تیراژ محدودی در مجموعه ی نشریات محرمانه ی سیا چاپ و بین مقامات سیا و بعضی مقام های بالای امریکا توزیع گردید.(2) در این گزارش، خانواده ی سلطنتی ایران «کانون عناصر فساد و هرزه و شهوتران» معرفی شده و بیش از همه به شرح احوال اشرف پهلوی به عنوان با نفوذترین و در عین حال فاسدترین اعضای خانواده پرداخته بود و شاه، را زمامداری خودکامه که به جز افراد خانواده ی خود فقط با ده، دوازده نفر، که رأس آن ها امیر اسدالله علم وزیر دربارش قرار دارد، محشور است «فقط از این عده اطلاعاتی را کسب می کند. او با کسی مشورت نمی نماید و دیگران فقط مجری تصمیمات او هستند. ایران عملاً تیول چهل خانواده است که مقامات دولتی و تجارت را تحت کنترل خود دارند و بعد از آن ها 150 تا 160 خانواده ی دیگر هم هستند که در درجه ی دوم اهمیت قرار گرفته اند و رده ی دوم مقامات سیاسی و فعالیت های بازرگانی کشور را اشغال می کنند. مجموع این خانواده ها که 200 خانواده می شوند، جایگزین قدرت و نفوذ 1000 فامیلی شده اند که امریکایی ها در گذشته از آن به عنوان خانواده ی حاکم بر ایران نام می بردند. گزارش سیا در تشریح نهادهای سیاسی در ایران می نویسد:
«دولت و پارلمان در ایران فاقد اختیار و قدرت نهادهای مشابه در حکومت دموکراسی هستند و عملاً جز صحه نهادن بر تصمیمات شاه و اجرای آن نقشی ایفا نمی کنند.»
شاه بعد از روی کار آمدن کارتر در سال 1977، درصدد جلب رضایت وی برآمد. نخست دولت سیزده ساله ی هویدا را تغییر داد و جمشید آموزگار تحصیل کرده ی امریکا را به صدارت گماشت و راهی آن کشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به کاخ سفید که موجب پرتاب گاز اشک آور از طرف پلیس و اشک ریختن کارتر و مهمانانش شد، آغاز ناخوشی برای این سفر بود. اما شاه در همان دیدار نخستین با رییس جمهور جدید امریکا سر تسلیم فرود آورد و متعهد شد از افزایش قیمت نفت جلوگیری کند. در این مذاکرات، شاه جای هیچ گله و شکایتی برای امریکایی ها باقی نگذاشت، به طوری که در بازگشت اعتماد به نفس خود را باز یافته و بار دیگر با خیال راحت بر اریکه ی سلطنت تکیه زده بود. ولی مشکلات اقتصادی و نابسامانی های ناشی از ریخت و پاش های گذشته از یک طرف و تشدید مخالفت ها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشی از آن، به تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید که مهار آن روز به روز دشوارتر می شد. آموزگار در کار خود فرو مانده و هویدا هم که به وزارت دربار منصوب شده بود، از هیچ گونه کارشکنی در کار دولت فروگذار نمی کرد و سرانجام با انتشار مقاله ی توهین آمیز نسبت به امام خمینی« قدس سره» در روزنامه ی اطلاعات در 17 دی 1356، کاری ترین زهر خود را به حکومت آموزگار ریخت.
این مقاله به ابتکار هویدا تهیه و شاه بر انتشار آن صحه گذاشت و حتی لحن آن را تندتر کرد. سرانجام دولت آموزگار از کار بر کنار شد و شاه شریف امامی را که مهره انگلیسی ها بود روی کار اورد تا بتوانددر کنار حمایت امریکا، رضایت انگلستان را نیز جلب نماید. انخاب شریف امامی به نخست وزیری هم هیچ یک از انتظارات شاه را بر نیاورد. عقب گرد ناگهانی رژیم در برابر مخالفان و آزادی مطبوعات، به گسترش فعالیت های مخالف رژیم انجامید. اقدام شتابزده ی رژیم در برقراری حکومت نظامی، فاجعه ی 17 شهریور میدان ژاله (شهدا) را آفرید. انعکاس جهانی این فاجعه رژیم را از اجرای مقررات حکومت نظامی بازداشت و تظاهرات و اعتصابات تازه ای را به دنبال آورد.
تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و کشته و زخمی شدن تعدادی از آن ها، تظاهرات بی سابقه ی 14 آبان را در تهران به دنبال داشت. شاه همان روز با هلیکوپتر بر فراز شهر پرواز کرد و پس از مشاهده ی شعله های آتش که از صدها نقطه ی شهر زبانه می کشید، به کاخ نیاوران بازگشت و سفیران امریکا و انگلیس را نزد خود فرا خواند تا تصمیم خود را به تشکیل یک دولت نظامی به آن ها ابلاغ کند. سفیر امریکا نظر موافق واشنگتن را با استقرار یک دولت نظامی اعلام داشت. سفیر انگلیس نیز گفت:
دولت انگلستان آنچه را که اعلی حضرت به مصلحت کشور خود تشخیص دهند، تأیید می کند. شاه پس از این ملاقات حکم نخست وزیری ارتشبد ازهاری را امضا کرد و فردای آن روز ضمن اعلام تشکیل دولت نظامی گفت که صدای انقلاب ملت را شنیده و قول می دهد که اشتباهات گذشته جبران شود.
دولت نظامی در همان چند روز اول ناتوانی خود را در اداره ی امور کشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حکومت نظامی هم عملاً کارآیی خود را از دست داد، زیرا مقررات حکومت نظامی در مورد منع اجتماعات اجرا نمی شد. حکومت نظامی به ویژه در مورد مطبوعات سختگیری کرد، ولی نویسندگان مطبوعات زیر بار سانسور نرفتند و دست به اعتصاب زدند و مردم بیش از پیش برای آگاهی از آنچه در کشورشان می گذشت به رادیوهای بیگانه روی آوردند. گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بخصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ی ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت، پاسخ ردّ داد. شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.
با روشن شدن جرقه های اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیام های مردمی به رهبری امام خمینی قدس سره و کشتار 17 شهریور و برگزاری مراسم چهلم های مختلف شهدا در تهران، تبریز، اصفهان ،مشهد و ...، و اعتصاب کارگران شرکت ملی نفت و چاپ مقاله توهین آمیز احمد رشیدی مطلق علیه امام« قدس سره»، کنترل امنیت کشور از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج شد و پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردید.
در آن تاریخ همه ناظران سیاسی متفق القول بودند که حل بحران، با حضور شاه در ایران امکان پذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد کرد. شاه نیز پس از عدم موفقیت دولت نظامیازهاری در برقراری نظم و آرامش و رقع اعتصاب ها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، راه دیگری جز خروج از کشور نداشت. تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیررسمی بود. مشایعت کنندگان، نخست وزیر، رؤسای مجلسین، وزیر دربار، رییس ستاد ارتش و گروهی از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره یگان های گارد شاهنشاهی بود. مقارن ساعت یازده و نیم صبح، شاه و همسرش، با یک هلیکوپتر وارد فرودگاه شدند.
شاه در مصاحبه ی کوتاهی به خبرنگاران گفت:
«مدتی است احساس خستگی می کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می کنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.»
در مورد مدت سفر گفت:
«این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین کنم.»
ساعت نیم بعد از ظهر، شاه و همسرش تهران را به مقصد مصر ترک کردند.
در آخرین روزها فرح کوشید تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفویض مقام نیابت سلطنت به وی، طبق قانون اساسی جلب نماید. شاه نپذیرفت و گفت این کار مشکلی را حل نخواهد کرد. سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را بر قرار ترجیح داد. از اعضای خانواده ی سلطنتی تنها فرح مانده بود که او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفت و رژیم سلطنتی کمتر از یک ماه پس از فرار شاه سقوط کرد و طومار عمر رژیم سرتاسر ظلم و جور 2500 ساله ی شاهنشاهی روز 22 بهمن 1357، درهم پیچیده شد.
پی نوشتها:
1- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ص 314-313.
2- محمود طلوعی، پدر و پسر، ناگفته ها و ناشنیدنی ها از زندگی و روزگار پهلوی ها، ص 753-751.
منابع : وبلاگ انقلاب نور - سایت اداره کل پژوهش و آموزش صدا و سیما
رضا شاه بعد از تنها سفر خارجیاش به ترکیه در 12 خرداد 1313، تحت تأثیر اقدامات غربگرایانه آتاتورک قرار گرفت، در این دوره نیز شایعاتی درباره ممنوعیت حجاب در مدرسههای دخترانه پخش شد، ولی قانونی در این راستا تصویب نشد. او که شدیداً تحت تأثیر بیحجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، این مسئله را پس از یک سال از گذشت سفر به ترکیه در آذر 1314 به محمود جم «رئیسالوزرا» چنین بازگو کرد:
" نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد."
"
در پی آن بخشنامه? کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه در تاریخ 27 آذر 1314 از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دی ماه فرمان اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضا شاه در 17 دی سال 1314 طی جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تاکید کرد.
در واقع رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه، از رفع حجاب زن ها صحبت میکرد و به هیأت دولت میگفت: «ما باید صوره و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامهی مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء معاونین باید پیشقدم شوید... به حکمت، وزیر فرهنگ، دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند».
در خاطرات افراد متعددی که خود آنها از دست اندرکاران حکومت رضا خانی بودند، تحمیلی بودن واقعه کشف حجاب کاملا مشهود است. بدالملوک بامداد مینویسد: «... به اشاره اعلیحضرت رضا شاه...، عدهای از زنان فرهنگی انتخاب... و به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتی تشکیل بدهند... این جمعیت در جلسات بعد نام کانون آزادی را برای خود اختیار کرد». این کانون به ریاست خانم دولتآبادی وظیفه داشت برای متجدد کردن بانوان تلاش کند، به دلیل مقاومت اجتماعی، کانون عملا کاری از پیش نبرد، قرار شد در مدارس تدریجا مجالس جشن و سرور با روی باز و بدون حجاب برگزار گردد.
"
البته انتشار این خبر با واکنشهای اجتماعی مواجه گردید که نخستین واکنش را علمای شیراز بروز دادند. در فروردین 1314 دختران مدرسه "مهر آیین شیراز" را مجبور کرده بودند که بدون حجاب در مراسمی حاضر شوند. در این رابطه علمای شیراز تلگرافی اعتراض آمیز به شاه زدند و این در شرایطی بود که شاه آماده میشد تا بر برداشتن حجاب زنان دربار و ملکه و دخترانش آنان را با غافله تمدن غربی همراه سازد.
جریان اجبار محصلین به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود که واقعه خونین مسجد گوهرشاد پیش آمد. با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شده بود. اما فقدان رهبری منسجم و خشونت عوامل شاه باعث شد نه تنها این اعتراض ظهور پیدا نکند بلکه شاه را مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب نماید. که همانطور که گفته شد مقدمات امر این گونه بودکه در هفده دی ماه 1314 ش. در دانشسرای عالی تهران مراسمی برگزار گردید. در این مراسم همسران صاحب منصبان، همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام «روز آزادی زن» و «کشف حجاب» نامگذاری شد.
حکمت وزیر فرهنگ آن زمان که خود در آفرینش کشف حجاب فعال بود در مورد تبعات این واقعه مینویسد:«بلافاصله بعد از مراسم 17 دی دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافهها و رقاصخانهها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و... برحسب دستور وزارت کشور به زنان بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب میکردند....»
"
در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» نیز آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند... بعضی از مأمورین زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده [و] پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا توی خانهاش تعاقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده،... من این حرکات وحشیانهی مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم...»
درباره واقعه خونین مسجد گوهرشاد نیز در تاریخ اسناد بسیاری وجود دارد که ماجرا اینطور بوده است، به دنبال اقدامات رضاشاه درباره اصرار بر کشف حجاب، واعظ مسجد گوهرشاد چند روزی را پی در پی به نفی و مخالفت با این جریان می پردازد و مسجد می شود محل اجتماع و سخنرانی علیه اسلام زدایی تا اینکه اجتماعات مردمی وسیعتر و اعتراضات گستردهتر می شود.
به همین خاطر به شهربانی مشهد دستور داده می شود وعاظ معروف را دستگیر کنند. عدهای از وعاظ خراسان دستگیر شدند اما روحانیون و خطبا خصوصا شیخ محمدتقی نیشابوری معروف به بهلول در افشای سیاست اسلام زدایی رضاشاه مصممتر شدند تا اینکه سرانجام به دستور رضاشاه در روزهای 20 و 21 تیر ماه 1314 شمسی مسجد گوهرشاد که مملو از جمعیت معترض بود مورد حمله قشون قزاق قرار گرفت و مسجد گوهرشاد به خاک و خون کشیده شد و در نتیجه آن بیش از دو هزار تا پنج هزار تن به شهادت رسیدند و حدود هزار و پانصد نفر به اسارت نیروهای قزاق در آمدند.
"
با اجرای قانون کشف حجاب، بخشی از زنان که مسنتر و سنتی بودند عملاً در خانه محبوس شدند. وزارت فرهنگ حکم داد از ورود زنان باحجاب به دانشگاه جلوگیری شود و معلمان زن مدرسهها و استادان زن دانشگاهها مجبور شدند بی حجاب به کلاس درس بروند. در تهران و سایر شهرها ماموران شهربانی به دختران دانشآموز و زنانی که حجاب داشتند لزوم اجرای قانون را گوشزد می کردند.
این مسئله در شهرهای کوچکتر نمود بیشتری داشت و حضور زنان بیحجاب در مجامع به هیچوجه برای مردم قابل تحمل نبود. در بعضی شهرها مردم علیرغم وجود مأمورین محافظ مسلح از زنان بیحجاب به آنها حمله میکردند و درگیری به وجود میآوردند، یا به تمسخر آن زنان میپرداختند که نتیجه آن نیز درگیری مردم و مأمورین بود. در بعضی نقاط دیگر مردم از بیرون آمدن از خانه و معاشرتهای عمومی خوددداری میکردند تا خود را از عواقب این حکم مصون نگهدارند.
شاید شدیدترین و در حین حال قابل تأمل ترین نوع مقابله با کشف حجاب - بر اساس برخی اسناد - اقدام برخی خانواده ها به مهاجرت از کشور بود. در چندین سند به این نکته اشاره شده است که در مناطق مرزی ایران با افغانستان و عراق، برخی افراد و به خصوص عشایر در صدد انجام چنین اقدامی برآمده اند و برخی نیز مهاجرت کرده اند.
برای مثال در گزارش از ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ 27/4/1315 با اشاره به اینکه: «چون اطلاعات واصله حاکی بود که مأمورین امنیه در سرحدات برای برداشتن چارقد مستمسک به خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع شخصی خودشان را در نظر میگیرند» خاطرنشان گردیده: «ادامه این ترتیب، ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین نقاط سرحدی پس از رفع محصول (کشاورزی)به طرف افغانستان کوچ نمایند».
"
در همین راستا در گزارش دیگری از خرمشهر به تاریخ 8/11/1314 صراحتاً از مهاجرت چندین خانواده به عراق اشاره شده و می افزاید: «... از خرمشهر اهالی به طور قاچاق در نتیجه تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفته اند... قونسول بصره هم خبر مزبور را تأیید کرده» در ادامه از لزوم اتخاذ تدابیری برای معاودت آنان سخن به میان آمده است.
حجت الاسلام و المسلمین فلسفی نیز در خاطرات خود درباره واقعه کشف حجاب می گوید: "توطئه کشف حجاب از ماجرای کشف حجاب و جنایاتی که رضاخان و مزدورانش در حق زنان و مردم و نوامیس مسلمین انجام میدادند، خاطراتی بسیار تلخ دارم که واقعا نمیدانم چگونه بیان کنم. مناظری میدیدم که از بس سنگین و سخت بوده، نمیتوانستم بایستم و نظارهگر باشم. با عجله رد میشدم که نبینم.
فراموش نمیکنم روزی پیرزنی که موهای سفیدش را حنا بسته بود، چادر به سر کرده بود و زیر چادرش هم روسری داشت که آن زمان چارقد میگفتند. ناگهان یک پاسبان پلید سر رسید و چار را از سر پیرزن کشید. اما وقتی چارقد را کشید مقداری از موی سر زن هم کنده شد. پیرزن بیچاره سر برهنه بر زمین نشست و نمیدانست چه باید بکند. عمل آن مأمور جهانی با آن زن محترم در آن سن و سال، خیلی دردآور و تأسف بار بود.
"
در همان روزها از طرف دولت به مردم دستور داده بودند که اهالی هر محل مجلسی بگیرند و زنها و دخترهایشان را بدون حجاب به آنجا بیاورند تا بیحجابی عادی شود. خدا میداند که در اوائل کار در محلات شهر چه خبر بود. وقتی میگفتند امشب مجلس در این کوچه برگزار میشود، مردم مسلمان و متدین و زنهای شریف و با عفت نمیدانستند چه بکنند. آنها لباس گشادی میپوشیدند و سر را با یک پارچه بزرگ میبستند.
من بارها دیدم که عدهای با این هیأت به طرف مجلس جشن میرفتند، اما زار و زار بر بدبختی خود اشک میریختند. با این وضعف مجلس بلا و مجلس مصیبت به نام مجلس جشن بر پا میشد و رژیم گمان میکرد که مردم مسلمان ننگ بیحجابی را پذیرفتهاند. آن روزگار گذشت، اما تاریخ تلخی بود. آن قدر تلخ، که هرگز از یاد نمیرود. هر وقت بعضی از آن مناظر را به یاد میآورم بیاختیار حالت تأثر و گریه به من دست میدهد."
این فشارها تا جایی بود که بعد از تبعید رضا شاه در سال 1320 که فشارها کم تر و به مرور از بین رفتن، جمعی از زنان یزد در نامه ای به مجلس شورای ملی از ظلم و ستمی که در دوره رضا خان در پی دستور الزامی شدن کشف حجاب، رفته است، بر اساس سند زیر گزارشی برای مجلس فرستاده اند:
[تظلم زنهای یزد به مجلس شورای ملی، 23 مهر 1320]
مجلس شورای ملی، شماره 5310، مورخه 23/7/1320
" بعدالعنوان – به عرض میرسانیم در این موقع که اراده شاهنشاه ما به پایه قانون مشروطیت استوار زبان و قلم آزاد شما نمایندگان ملت میتوانید برای بیچارگان و ستمدیدگان دادرسی فرمائید متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و یا روزنامهها مطالعه میشود؛ هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده نیست که به واسطه یک روسری یا چادرنماز در مجلهها حتی از خانه به خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمیکنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم میشد که تا بحال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه لطمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده جان سپردند و چقدر از ترس و حرص فلج شدند وچقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به هر اسمی و رسمی گرفته شده خدا میداند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان میافتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار میکردند بهترین رفتار آنها با ما با همان چکمهها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول ما زیادتر، لذا استدعای عاجزانه داریم اولا انتقام ما ستمدیدگان را از این جابران بکشید و هندوستان که این قدر ادیان مختلف هست همه آزاد هستند مخصوصا مسلمانان دارای حجاب هستند لذا از نمایندگان محترم مسلمان کلیه ملت ایران استدعا داریم استراحاما حال، دیگر دست ظلم و تعدی و شکنجه از سر ما زنهای مسلمان ایران کوتاه و ماها را آزاد فرمائید در خاتمه با تقدیم امضای جمعی از زنهای یزد – رونوشت برابر اصل است ".
1 دی:
* در پی اهانتهای صورت گرفته در مراسم تشییع آیتالله منتظری از سوی جمعی از فرصت طلبان و همچنین تخریب اموال عمومی، مردم قم برای دومین روز با تجمع در برابر بیت امام راحل خواستار برخورد قانونی با مسببین حوادث اخیر در این شهر شدند. معترضین سپس در برابر بیت یوسف صانعی تجمع کرده و با شعارهایی همچون «شهر مقدس قم، جای منافقین نیست» خواستار برخورد با وی به علت حاشیه سازیها و حمایت وی از اراذل و اوباش شده و با امضای طوماری خطاب به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اعلام «عدم صلاحیت مرجعیت صانعی» از سوی جامعه مدرسین را مطالبه نمودند.
* آیتالله نوریهمدانی در دیدار جمعی از اعضای نیروی دریایی سپاهپاسداران شهید محلاتی تهران ضمن محکوم کردن شعارهای ساختار شکنانه سرداده شده توسط برخی افراد در مراسم تشییع پیکر آیتالله منتظری گفت: «سکوت در برابر این شعارهای ساختار شکنانه جایز نیست.» وی از برخی شعارهای سرداده شده در مراسم تشییع پیکر آیتالله منتظری بشدت انتقاد کرده و گفت: سکوت در برابر شعارهایی که دیروز در قم داده شد جایز نیست؛ زیرا تمام ارزشها در هم شکسته شد. ما چگونه باید جواب زحمات امام راحل، خونهای شهیدان اسلام و قرآن را بدهیم؟ ایشان همچنین با اشاره به رهبری حضرت آیتالله خامنهای یاد آور شد: «برخیها دلشان میخواهد نظام اسلامی و ولایی ما را به هم بزنند به همین جهت تمام حملات را به سمت ولایت فقیه نشانه گرفتهاند. اگر ولایت کنار برود تسلط استکبار بر کشور آسان خواهد شد. من در جلسهای به علمای تهران گفتم شما وظیفه دارید این مطلب را که نظام ما اسلامی و ولایی است به مردم بفهمانید؛ زیرا پس از قرنها تلاش و کوشش نظام ولایی در ایران به وجود آمده و باید این نظام را نگه داریم.» وی از شعارهای انحرافی روز جهانی قدس نیز انتقاد کرد و گفت: «شعار جمهوری ایرانی، دهن کجی به اسلام و آرمانهای امام راحل است. شعار «نه غزه نه لبنان» که در روز جهانی قدس توسط برخی افراد سر داده شد، نوعی دهن کجی به تمام آرمانها، حرکات و شعارهای اصیل انقلاب اسلامی است که ما نباید در برابر آن بنشینیم و تنها تماشاگر باشیم… دین مبین اسلام تماشاگر بودن، بی تفاوتی و سکوت در برابر منکرات را قبول ندارد.»
* «اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه خود، میرحسین موسوی را از ریاست فرهنگستان هنر برکنار و علی معلم دامغانی را جایگزین وی کردند».
2 دی:
* مردم قم برای سومین روز متوالی در اعتراض به هتک حرمت نظام اسلامی و ولایت فقیه در حاشیه تشییع جنازه مرحوم منتظری، دست به تجمع زدند. راهپیمایان که در میان آنان جمع کثیری از بانوان نیز حضور داشتند با عبور از خیابان معلم، خیابان شهدا، و صفائیه در مقابل بیت حضرت آیتالله نوری همدانی تجمع کرده و حمایت خود را از مواضع این مرجع تقلید اعلام کردند.
حاضران همچنین با سردادن شعارهایی از قبیل «مرجع تقلید ما تشکر تشکر»، از سخنان روشنگرانه و مواضع مقتدرانه حضرت آیتالله نوری همدانی در حمایت از نظام و ولایت فقیه و همچنین محکومیت اقدامات ساختار شکنانه اخیر قدردانی کردند. آیتالله نوری همدانی در قسمتی از سخنانش در جمع معترضین گفت: «کسانی که فکر کردهاند با این حرکتها میتوانند ریشه ولایت فقیه را سست کنند سخت در اشتباهند؛ امروز که بیش از 20 سال از ارتحال امام خمینی (ره) میگذرد آیتالله خامنهای توانستهاند این نظام را به خوبی اداره کنند و باعث شدهاند این نظام رشد و پیشرفت بسیاری داشته باشد.»
وی در ادامه تأکید کرد: «چه منکری بالاتر از سلطه استکبار بر کشورهای اسلامی؟ چه منکری بالاتر از اینکه عدهای از داخل کشور به دشمنان اسلام چراغ سبز نشان دهند و چه منکری بالاتر از اینکه عدهای با دشمنان اسلام یعنی اوباماها، سارکوزیها و مرکلها ارتباط داشته باشند؟»
* «پس از آنکه مردم قم در تجمعاتی که در روز تشییع آیتالله منتظری در مسجد اعظم قم و همچنین روز بعد از آن در مقابل بیت امام راحل برگزار کردند، بشدت نسبت به بی حرمتیهای صورت گرفته توسط حامیان موسوی اعتراض کرده و با امضای طوماری خطاب به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خواستار خلع لباس یوسف صانعی شدند، امروز نیز مردم خشمگین اصفهان، از ساعات اولیه صبح با حضور در مسجد سید اصفهان، نسبت به هتک حرمت صورت گرفته در برنامه تشییع آیتالله منتظری اعتراض کردند.
پس از آنکه مردم قم در تجمعاتی که در روز تشییع آیتالله منتظری در مسجد اعظم قم و همچنین روز بعد از آن در مقابل بیت امام راحل برگزار کردند، بشدت نسبت به بی حرمتیهای صورت گرفته توسط حامیان موسوی اعتراض کرده و با امضای طوماری خطاب به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خواستار خلع لباس یوسف صانعی شدند
3 دی:
* چهارمین روز از تجمعات اعتراضآمیز مردم قم در حرم حضرت معصومه (س) برگزار شد. مردم قم همچنین در ادامه حرکت خود با تجمع در مقابل بیت مقام معظم رهبری در قم با سر دادن شعار «درود بر رهبر آگاه ما، مسیر او روشنگر راه ما» و «مرجع انقلابی، تشکر تشکر» ضمن تجدید بیعت با آرمانهای رهبر معظم انقلاب، حمایت خود را از مواضع روشنگرانه آیتالله نوری همدانی در حمایت از مقام عظمای ولایت اعلام کردند. تظاهرکنندگان قمی همچنین با سردادن شعارهای «خواص بیبصیرت، مایه ننگ ملت»، «دشمن سید علی، دشمن دین خداست»، «منافقین پلید، دشمن خون شهید» و… آمادگی خود را برای عزیمت به تهران برای دفع فتنه اعلام کردند.
4 دی:
* مردم قم بار دیگر در اعتراض به هتک حرمت نظام اسلامی و ولایت فقیه از فتنهگران اعلام انزجار کردند. پنجمین روز متوالی از تجمعات مردم قم در حالی شکل گرفت که آنان بعد از اقامه نماز جمعه با برپایی تظاهراتی از حرم مطهر حضرت معصومه(س) تا میدان شهدای این شهر به سردادن شعارهای مختلف پرداخته و به سران فتنه هشدار دادند. مردم قم با شعارهایی نظیر «صانعی مرگ بر تو، مرگ بر تو»، «موسوی دستگیر بشه، فتنه زمینگیر میشه»، و… از مسئولان خواستند که با سران فتنه برخورد جدی داشته باشند.
* «تصمیم دیرهنگام شورای عالی انقلاب فرهنگی به برکناری موسوی از ریاست فرهنگستان هنر که طی یکسال گذشته عملاً این نهاد هنری را به مرکز طراحی فتنه علیه نظام اسلامی تبدیل کرده بود و در ضمن پس از انتخابات علیرغم ژستهای آزادمنشانه از دریافت حقوق چندمیلیونی فرهنگستان دریغ نکرد، با واکنش عصبانی و تند حامیان وی روبهرو شده و این افراد میکوشند با انتشار یادداشتها، مصاحبهها و اخباری علیه علی معلم دامغانی وی را منصرف کنند. این افراد دامنه هتاکیهای خود علیه علی معلم را همچنین به تماسهای تلفنی و ارسال پیامکهای اهانتآمیز به وی کشانده و حتی در تماس با منزل او، سخنان اهانتآمیزی مطرح کردهاند.»
5 دی:
* «فتنهگران در شب عاشورای حسینی با حضور در حسینیه مقدس جماران به سردادن شعارهای انحرافی پرداخته و همزمان با حضور خاتمی در حسینیه سوت و کف زدند. در این مراسم که اجرای آن به عهده سهیل محمودی بود، خاتمی در حسینیه جماران وارد شد و همزمان با حضور وی حضار با سوت و کف به استقبال وی رفتند. در این حین، مشاجرههای لفظی میان هتک حرمتکنندگان شب عاشورا و عدهای دیگر که به این رفتار معترض بودند، بالا گرفت و در ادامه منجر به زدوخوردهایی شد. در ادامه برنامه در حالی که خاتمی سخنرانی خود را آغاز کرده بود، درگیری میان افراد در محوطه بیرونی حسینیه جماران آغاز شد و سپس نیروی انتظامی با ورود به محل تلاش کرد کنترل اوضاع را بهدست بگیرد. برخی افرادی که با نیروی انتظامی درگیر شده بودند، پس از متفرق شدن، اقدام به صدمه زدن به اموال شهروندان از جمله تعدادی از اتومبیلهای پارک شده در خیابان یاسر منتهی به جماران کردند. در داخل حسینیه جماران و اواسط سخنرانی خاتمی نیز در حالی که چندین بار هتک حرمت شب عاشورا توسط فتنهگران با اقدام به کف زدن تکرار شد، درگیریها بالاگرفت و تعدادی از حاضران با سردادن شعارهایی مانند «منافق حیا کن، جماران را رها کن» خواستار خروج این افراد از حسینیه شدند و خاتمی با مشاهده این وضع سخنرانی خود را قطع کرد و توسط محافظانش بلافاصله به بیرون منتقل شد. سپس درگیری میان افراد در حسینیه بار دیگر به بیرون از این محل نیز سرایت کرد که نیروی انتظامی اقدام به متفرق کردن برهمزنندگان نظم منطقه کرد. در حالی که این مراسم و سخنرانی خاتمی در آن نیمهتمام مانده بود، ترافیک ناشی از درگیریهای پراکنده در خیابان نیاوران ایجاد شد که نیروهای انتظامی پس از دقایقی کنترل ترافیک منطقه را نیز در دست گرفتند.»
6 دی:
ظهر عاشورا در حالی فرا می رسد که مردم سراسر کشور در هیئات مختلف مشغول به عزاداری سالار شهیدان هستند. در این حین جمعی از اراذل و اوباش با نام جنبش سبز که از روزهای قبل با تبلیغات شبکههای خبری خارجی از حضور میلیونی و سبز خود در خیابانها خبر داده بودند، با استفاده از عدم حضور تودههای مردم در خیابانها به علت شرکت در مراسم عزاداری روز عاشورا، در برخی خیابانهای تهران حاضر شده و ضمن سر دادن شعارهایی چون «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «یاحسین، میرحسین» و… به اماکن عمومی و نیروی انتظامی حمله ور شده و ضمن ایجاد خسارت فراوان به بیت المال، منجر به کشته شدن 7 نفر از شهروندان می شوند.
این عده با حمله به یک هیأت عزاداری در میدان جمهوری اسلامی تهران، به عزاداران حسینی که در حال اقامه نماز ظهر عاشورا بودند، سنگ پرانی کرده و تعدادی از آنها از جمله امام جماعت آن حجت الاسلام صالحان را زخمی می کنند. همچنین به آتش کشیدن قرآن کریم و بنرهای عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) به همراه سوت و کف از دیگر اقدامات این افراد در ظهر عاشورا می باشد. این عده با حضور گسترده مردم در خیابانها متواری می شوند. انتشار فیلمهایی از حضور فائزه هاشمی رفسنجانی در جمع اغتشاشگران روز عاشورا بیش از پیش بر ابهام برخی اتفاقات ماههای اخیر می افزاید. وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام می کند که در جریان اغتشاشات تهران که طی آن فتنهگران به دستههای عزاداری سوگواران سیدالشهدا(ع) حمله کرده و همچنین تعدادی از خودروهای عمومی و شخصی و برخی اماکن عمومی را به آتش کشیدند، تعدادی از عناصر گروهک تروریستی منافقین دستگیر شده اند.
تیمهای ترور ضدانقلاب در اقدامی مشکوک یکی از نزدیکان میرحسین موسوی را بطور مشکوک به قتل می رسانند.
7 دی:
مردم قم در حرکتی خودجوش هتک حرمت عاشورا و شعارهای ضد انقلابی و ساختار شکنانه در برخی خیابانهای تهران را محکوم می کنند.
دانشجویان و مردم مشهد مقدس نیز با پوشیدن کفن، در مهدیه این شهر تحصن کرده و خواستار محاکمه سران فتنه و برخورد جدی با حرمتشکنان عاشورای حسینی در تهران می شوند.
8 دی:
آیتالله نوری همدانی با صدور بیانیهای هتک حرمت به مقدسات در عاشورای حسینی را محکوم و اعلام می کنند که مردم در برابر اینگونه اعمال ضد عاشورایی ساکت نمیمانند.
آیتالله جعفر سبحانی با صدور بیانیهای هتک حرمت به مقدسات اسلامی و سیدالشهدا(ع) و تخریب اماکن عمومی را محکوم و اعلام می دارند: «هرگز فکر نمیکردیم که در چنین روز مقدسی که حتی پیروان ادیان دیگر نیز نسبت به آن روز احترام قائل هستند و در برخی از کشورهای غیراسلامی عاشورای حسینی تعطیل رسمی است، چنین رویداد دور از اخلاق انسانی رخ دهد و قداست آن روز شکسته شود».
راهپیمایان تهرانی همزمان با بسیاری از نقاط کشور در خیابانهای تهران حضور پیدا می کنند تا انزجار و خشم خود از حرمت شکنی نسل جدید منافقین به ساحت حضرت سیدالشهدا (ع) را اعلام کنند
آیتالله مکارم شیرازی با صدور بیانیهای وقایع عاشورای تهران و هتک حرمت به سرور و سالار شهیدان را محکوم و اعلام می کنند: «هدف مغرضان فقط ویران کردن کشور و تجزیه آن و سپردن به دست بیگانگان است که قطعاً با هوشیاری وفاداران به اسلام و نظام هرگز به اهداف شوم خود نخواهند رسید».
مردم شیراز در برابر بیت علی محمد دستغیب و یوسف صانعی تجمع کرده و نسبت به حمایتهای آنان از اقدامات ساختارشکنانه اراذل و اوباش طی وقایع اخیر اعلام انزجار می کنند. همزمان مردم و دانشجویان مشهدی نیز با تجمع مجدد در برابر بیت یوسف صانعی در این شهر با شعار «روحانی واقعی، مخالف صانعی» از مواضع وی اعلام برائت می کنند.
9 دی:
راهپیمایان تهرانی همزمان با بسیاری از نقاط کشور در خیابانهای تهران حضور پیدا می کنند تا انزجار و خشم خود از حرمت شکنی نسل جدید منافقین به ساحت حضرت سیدالشهدا (ع) را اعلام کنند، در ادامه نیز با شعارهایی نظیر «لعن علی عدوک یا حسین، خاتمی و کروبی و میرحسین»، «هرجا که اغتشاشه، فائزه رد پاشه»، «جمهوری اسلامی شعار مسلمین است، جمهوری ایرانی حرف منافقین است»، «خامنهای کیست علی زمان، مرگ بر این خوارج نهروان»، «به کوری منافق بسیجی بیدار است، برای هر بسیجی شهادت افتخار است»، «ما منتظریم تا علی اذن دهد، چشم سران فتنه را کور کنیم»، «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر موسوی»، «مرگ بر کروبی»، «مرگ بر خاتمی»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر منافق»، «کروبی بیسواد، آلت دست موساد»، «وقت عزا دست میزنه فائزه، سکوت هاشمی براش جایزه؟»، «سی سال توی جبههها، بسیجیها رو زدن، صدام حسین نتونست، با میرحسین اومدن»، «حرف ما یک کلام، محاکمه والسلام»، «جنبش اشرافیت، گوگوش شده حامی ات»، «مرگ بر سه حسین، صدام حسین، باراک حسین، میرحسین» و… نسبت به سران فتنه خشم خود را ابراز می کنند. همچنین راهمپیمایان هنگامی که در مقابل بانک صادرات شعبه کالج که در روز عاشورا توسط اغتشاشگران به آتش کشیده شده بود تجمع کردند، با نشاندادن این ساختمان شعارهای این «سند جنایات موسوی است»، «ما عاشق حسینیم، دشمن میرحسینیم» و… را سر می دهند.برآوردها از جمعیت راهپیمایان در تهران قریب به 5 میلیون نفر است. این راهپیمایی نقش مهمی در ادامه موضع گیریهای برخی خواص و سران فتنه دارد.
سردار رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران می گوید: «قطع به یقین حالتی که در موضوع کشتهشدن سید علی موسوی انجام شده مبین آن است که وی در مسیری قرار گرفته و در حال حرکت ترور شده است».
علی اکبر محتشمی پور، رئیس کمیته غیرقانونی صیانت از آرای موسوی پس از قریب به 4 ماه سکوت در برابر شعار «نه غزه نه لبنان» طیف متبوعش، با بیان اینکه کسانی که به عمد شعار «نه غزه، نه لبنان» را میدهند خائن هستند، می گوید: «ما باید طرفدار مظلوم باشیم و جان خود را فدای آرمانهای بلند اسلام بکنیم
امام راحل در تاریخ دوم فروردین آخرین سال عمر شریف خود، در پیامی به مهاجرین جنگ تحمیلی بر "لزوم استقامت در مقابل هجوم نظامی، سیاسی و فرهنگی جهانخواران" تاکید کردند. متن این پیام به شرح زیر است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
خدمت خواهران و برادران و فرزندان عزیز مهاجرین جنگ تحمیلی ـ ایّدهماللّه تعالی
با سلام و درود به پیشگاه مقدس مولود نیم? شعبان و آخرین ذخیر? امامت حضرت بقیةاللّه ـ ارواحنا فداه ـ و یگانه دادگستر ابدی و بزرگ پرچمدار رهایی انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعی او، سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک میکنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز میشوند.
سلام بر ملت بزرگ ایران که با فداکاری و ایثار و شهادت راه ظهورش را هموار میکنند و سلام بر شما خواهران و برادران مهاجر که بدون شک در جنگ تحمیلی از کسانی هستید که صدم? فراوان روحی و جسمی و مالی خورده اید. شما عزیزان در زمان یورش وحشیان? صدام پس از روزها دفاع قهرمانانه اضطراراً محل زندگی و راحتی خود را ترک نموده و حقیقتاً به زندگی پر مشقت در نقطهای دور از خانه و کاشان? خویش تن داده اید. شما مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی، لحظه لحظ? جنگ و سختیهای آن را درک کرده اید. ان شاءاللّه جمهوری اسلامی در آیندهای نه چندان دور شهرها و روستاهای شما را بهتر از قبل در اختیار شما خواهد گذاشت، ولی باید خود به کمک مسئولان آمده و در نوسازی و مهیاسازی شهر و روستاهاتان آنان را یاری نمایید. بحمداللّه فرزندان خردسال آن روز شما، امروز جوانانی شده اند
که مانند سایر برادران و خواهران خود از میهن اسلامی شان دفاع خواهند کرد.
همه می دانند که تحمل هشت سال فشار و سختی فقط برای اسلام عزیز بوده است، لذا مسئولین باید در دفاع از اسلام محکمتر از همیشه با تمام توان در مقابل تجاوز نظامی، سیاسی و فرهنگی جهانخواران بایستند، چرا که امروز دنیای استکبار خصوصاً غرب خطر رشد اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ را علیه منافع نامشروع خود درک کرده است.
امروز غرب و شرق به خوبی می دانند که تنها نیرویی که می تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خورده اند و تصمیم گرفته اند که به هر وسیل? ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادی خودفروخت? خود از منافقین و لیبرالها و بیدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ می دهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کرده اند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجّه می زنند.
من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت نبسته ام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللّه اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفر? افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده های همکاری آنان با امریکا از لان? جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع می کنند، پیش ملت عزیز و شهید داد? ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شده اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد.
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقط? شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که خداوند بر هم? مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در ادار? هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.
مردم عزیز ایران که حقاً چهر? منوّر تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختیها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالای کشور به وظیف? اساسی شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبق? مستضعف فشار می آورد، ولی هیچکس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیای امروز و پایه ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کرده اند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این
امر هم افتخار می کنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بیشهادت میسر نیست.
من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می خواهم که از هیچکس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارز? جهانی خود علیه غرب و شرقیم.
مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست می خوریم و نابود می شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه های دار می روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب اللّه در جهان به اسارت گرفته می شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیف? اسلامی خود عمل کنیم.
امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است. بسیج عمومی آنان در دفاع از یک خود فروخته و نویسند? مزدور گویای این واقعیت است و شاید آنان این همه فضاحت و بی آبرویی شان را به خاطر رسیدن به هدف شوم خود پیشبینی نکرده بودند که امروز با سرافکندگی و خواری از کرد? خود پشیمان و با ذلت مراجعت میکنند.
احتمالاً قضی? مبارزه با حجاب زنان مسلمان در فضای آموزشی، حرکتی انحرافی برای کمرنگ کردن جلو? عظیم دفاع جهان اسلام از رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ می باشد. گر چه خود این واقعه هم از دردهایی است که ملتهای اسلامی گرفتار آن شده اند که چگونه در دنیای به اصطلاح آزاد، الزام زنان و دختران مسلمان به رفع حجاب عین دموکراسی است و فقط ما که گفته ایم کسی که به پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ توهین کند و اجماع فقهای مسلمین فتوا به اعدام آن می دهند، خلاف آزادی است! راستی چرا دنیا در برابر کسی که اجازه ندهد تا دختران مسلمان به دلخواه خود با پوشش اسلامی در دانشگاهها درس بخوانند یا تدریس کنند، ساکت نشسته است؟ جز این است که تفسیر و تأویل آزادی و استفاده از آن در اختیار کسانی است که با اساس آزادی مقدس مخالفند؟ امروز خداوند ما را مسئول کرده است، نباید غفلت نمود. امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت. من باز می گویم هم? مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان ـ به خیال خام خودشان ـ بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمی گذارند.
البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی می کنیم و آنها باید با جدیت به کار خود ادامه دهند که ان شاءاللّه در انجام وظیف? بزرگ الهی و سیاسی خود موفق خواهند بود.
از خداوند متعال می خواهم تا مهاجرین عزیزمان را هر چه زودتر به خانه و کاشان? خود برساند و تلخی غربتها و سختیها را به شیرینی مراجعتشان مبدل سازد.
در خاتمه لازم است از هم? کسانی که از مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی پذیرایی کرده و می کنند و همچنین از مسئولین محترم بنیاد مهاجرین که زحمات زیادی متحمل شده اند، تشکر و قدردانی نمایم. والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته.
روح اللّه الموسوی الخمینی
تصمیم برای اشغال ایران از مرداد ماه سال 1320 اتخاذ شده بود و برنامه آن در سوم شهریور اجرا شد . ساعت چهار بامداد دوشنبه سوم شهریور، دو اتومبیل سیاه رنگ همزمان از سفارتخانههای انگلیس و شوروی که در مجاورت یکدیگر قرار دارند خارج شدند و در سکوت و تاریکی شب به سوی یک مقصد ،خانه منصور نخست وزیر ایران که در حوالی پیچ شمیران قرار داشت ، روان شدند ، هر دو اتومبیل در حدود ساعت چهار و پانزده دقیقه در برابر درب خانه نخست وزیر توقف کردند. اسمیرنوف سفیر شوروی از اتومبیل او و سر بولارد وزیر مختار انگلیس از اتومبیل دوم پیاده شدندو پس از چند ثانیه گفتگو با یکدیگر به اتفاق زنگ در خانه نخست وزیر را به صدا در آوردند. " (1)
موضوعی که موجب شده بود سفیر دو کشور قدرتمند در آن وقت شب به در خانهی منصور کشیده شوند ،تسلیم کردن یک یادداشت کوتاه بود. اما وقتی منصور این یادداشت را مطالعه میکرد ،دستهایش میلرزید و رنگش پریده تر و زردتر میشد . زیرا این یادداشت از حملهی هماهنگ روس و انگلیس به مرزهای شمالی و جنوبی ایران خبر میداد .
وقتی نخست وزیر علت این حمله را سؤال کرد، هر دو سفیر اظهار بیاطلاعی نمودند. زمانی که سفیر روس و انگلیس خداحافظی کرده و از منزل نخست وزیر خارج شدند، اغلب شهرهای شمالی و جنوبی کشور مورد حملهی قوای زمینی ،هوایی و دریایی روس ،انگلیس قرار داشت اخبار موحش و جانگدازی از همه جا میرسید . خبر رسید قدری بعد از نیمه شب ناوهای جنگی انگلیس به ساحل خرمشهر نزدیک شده و با شلیک توپ به بندر حمله بردند و ناوهای ایران را سحرگاه از پای در آوردند چند دقیقه بعد خبر رسید که سرتیپ بالیندر فرماندهی نیروی دریایی را کشتند و قایق هندی و انگلیسی دربندر پیاده شدند... چند دقیقه بعد خبر بمباران هوایی اهواز رسید. در همین موقع خبرهای موحش دیگری از شمال ،حمله به آذربایجان ،نقاط مرزی و بمبارانهای هوایی واصل گردید: سربازخانهها هدف قرار داده میشود ترس و وحشت همهی مردم را فراگرفته ،قشون خارجی به سرعت پیشرفت میکند و بسیاری از خانوادهها از شهر فرار میکنند"(2)
رضاخان که اصلا انتظار چنین حملهای را از سوی متفقین نداشت،به سرعت روحیهی خود را باخت و دستور داد سفرای روس و انگلیس به کاخ سلطنتی دعوت شوند. سفرای هر دو کشور در ساعت 10 صبح در کاخ شاه حضور یافتند اما با جوابهای مبهم خود بیش از پیش رضاخان را نگران کردند. او به علت بی خبری از اوضاع و احوال جهانی ، نمیتوانست علت حملهی متفقین به ایران را درک کند.
علت حمله متفقین به ایران :
اگر چه بهانه متفقین برای حمله وجود عدهای آلمانی در ایران بود،اما به نظر میرسد که علت اصلی اشغال ایران ، چیز دیگری بوده است ، چرچیل درخاطرات خود دربارهی اشغال ایران مینویسد : " لزوم ارسال انواع و اقسام ساز و برگ و مهمات برای شوروی از یک طرف و اشکالات روزافزون راه اقیانوس منجمد شمالی و نقشههای استراتژیکی متفقین در آینده از طرف دیگر بیش از پیش ما را بر آن میداشت که برای استفاده کامل از ایران به منظور ارتباط با شوروی اقدام فوری معمول داریم چاههای نفت ایران به منزله عامل مهمی در جنگ به شمار میرفت عده کثیری از آلمانیها در تهران استقرار یافته و جبهه آلمان در ایران روز به روز بهتر میشد به هم خود در نقشهی شورش در عراق و اشغال سوریه از طرف انگلیس و فرانسه که در فاصلهی کمی صورت گرفت ،نقشههای هیتلر را در خاورمیانه مواجه با اشکالات بسیار نمود. بنابراین ما از موقعیت استفاده کرده و بر آن شدیم که به روسها دست اتحاد بدهیم و به اتفاق مبادرت به لشکر کشی به ایران نماییم " (3)
اقدامات دستگاه دبپلماسی ایران:
بعد از ظهر سوم شهریور مجلس شورای ملی جلسه فوق العادهای برقرار نمود و مسئله را بررسی نمود همچنین هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضا خان در این جلسه اعلام کرد که تصمیم برای خروج از کشور گرفته است البته با توجه به توصیههای اطرافیان از تصمیم خود برای کناره گیری بازگشت و تصمیم گرفت دولت را تغییر دهد با استعفای دولت منصور ،رضاخان شخصا به درب منزل محمدعلی فروغی سیاستمدار کهنه کار نزدیک به انگلستان رفت و او را برای تشکیل کابینه مأمور نمود فروغی که از بستر بیماری به کاخ نخست وزیری رفته بود تلاش خود را برای آرام کردن اوضاع به کار گرفت. رضا خان هنوز فکر میکرد که با مذاکره میتوان متفقین را از ادامهی حمله منصرف سازد.
او به علت بیخبری از علل واقعی حمله به ایران ، نمیتوانست تصمیم درستی بگیرد و همچنان دستورات ضد و نقیض صادر میکرد اما سرانجام با وساطت فروغی ، متفقین پذیرفتند که در صورت کنارهگیری رضاخان ،محمدرضا پهلوی را به تخت سلطنت بنشانند. بنابراین راه حل نهایی ،اشغال ایران و کناره گیری رضا خان و واگذاری مقام امور به متفقین بود و دستگاه دیپلماسی ایران ،ناکارآمدی خود را کاملا نشان داد. رضا خان تصور میکرد پیمان دفاعی سعدآباد که میان چهار کشور ایران ،ترکیه ،افغانستان و عراق منعقد شده بود،موجب میشود که این کشورها به دفاع از ایران برخیزند . اما کشورهای عضو پیمان ،حتی از ابراز تأسف هم خودداری نمودند و متفقین بدون هیچ مانعی در ایران پیروز شدند. رضاخان حتی دست به دامان آمریکا نیز شده اما تمام تلاشها بیهوده بودند در روز سوم شهریور 1320 رضا شاه در حالتی یأس آلود تلگرافی به فرانکلین روزولت رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا که هنوز وارد جنگ نشده و بی طرفی خود را حفظ کرده بود مخابره کرد و از او خواست که برای جلوگیری از تجاوی قوای روس و انگلیس به ایران وساطت نماید. " (4)
اما بنابر شواهد موجود ،انگلیس از قبل آمریکا را در جریان نقشه اشغال ایران قرار داده بود و اشغال ایران موافقت آمریکا صورت گرفته بود روزولت در جواب رضا خان ،اعلام کرد که تمام تلاش خود را به کار خواهد برد تا جریان به صورت صلح آمیز مؤثر حل و فصل قرار گیرد. اما در عمل هیچ عمل خاصی انجام نداد در مراحل بعدی جنگ ،نیروهای نظامی آمریکا نیز وارد ایران شدند و به قوای اشغالگر روس و انگلیس پیوستند.
اقدامات نظامی ایران :
رضا خان برای نوسازی و تجهیز ارتش ایران ،هزینهی گزافی بر ملت ایران تحمیل کرده بود. اگر مردم ایران ظلم و ستم رضا خان را میدیدند و سرنیزه ارتش رضا شاهی را در وقایع مسجد گوهرشاد و اشغال نظامی قم و سرکوب عشایر معترض، بر پیکره خود احساس میکردند،حداقل امیدوار بودند که ارتش قوی ایران ،با تجهیزات مدرن خود میتواند در مقابل قوای خارجی ،استقلال مملکت را حفظ کند.
شاه نیز به هر مناسبت قوای نظامی خود را به رخ مردم میکشید و با خرید سلاحهای جدید،ارتش را مجهزتر می نمود "همه ساله در سوم اسفند در میدان جلالیه (پارک لاله کنونی در انتهای خیابان بلوار کشاورز ) قوای حاضر ارتش در تهران ،سان و رژه میدادند این میدان به همین منظور ساخته شده بود... ساعت 2 بعد از ظهر از طرف خیابان پهلوی ( ولیعصر کنونی ) شیپور خبردار به صدا در آمده ،مأمورین انتظامی هر یک در جای خود ایستاده ،کوچکترین صدا و حرکتی دیده نمیشد حتی اسبهای سواره نظام و توپخانه بیحرکت ایستاده و در عالم خود برای مردان صادره اهمیتی قائل بودند. در این موقع اتومبیل بزرگی آهسته و با طمأنینه از طرف خیابان پهلوی رو به جلالیه در حرکت بود. بعد از رسیدن رولزرویس رضا شاه به میدان رژه سرلشکر فرمانده میدان فرمان ادای احترام میداد. " (5)
رضا خان سوار بر اسب با غرور تمام به سان دیدن از سربازان میپرداخت . اما درست 7 ماه بعد از آخرین سان دیدن رضاخان از ارتش ظاهرا مقتدر ایران ،ایران با کمترین مقاومت از قوای متفقین شکست خورد. اولین اقدام و واکنش نظامی ارتش شاهنشاهی ،تشکیل " قرارگاه کل بزرگ ارتشتاران " بود " سرلشکر ضرغامی ضمن شرفیابی روز سوم شهریور به خدمت شاه دستور صیحی برای تشکیل ستاد جنگ دریافت کرد. " (6)
معمولا اینگونه اقدامات در جنگها موجب وحدت فرماندهی و تسریع امور و جلوگیری از تصمیمات غیر کارشناسی میگردد و به اوضاع جنگ سرو سامان میدهد اما در مورد ستاد بزرگ ارتشتاران این قضیه کاملا برعکس بود. ارتش پوشالی ایران با دستورات این ستاد مختصر انسجام خود را نیز از دست داده و در واقع سر رشتهی امور کاملا در دست انگلیس و فراماسونها بود و تمام کارها برای مقابله با قوای اشغالگر ، ظاهر سازی و مضحک بود. تصمیماتی که از سوی این ستاد اتخاذ شد، " خیلی عامیانه و دور از عمل و اندیشه بود. " (7)
اولین اقدام این ستاد ،ضبط کامیونها و بارکشهای مردم به بهانه حمل و نقل تجهیزات به جبهه نبرد بود! " 20 سال تمام قسمت عمدهی بودجهی کشور خرج تسلیحات و تهیهی مهمات شده بود ولی روز سوم شهریور ماه ستاد جنگ خود را مجبور میدید از کامیونها و بارکشهای مردم استفاده کند البته اگر این کار به منظر انجام خدمت مفیدی صورت می"رفت خیلی خوب بود ،ولی بدبختانه در مورد انجام این امر، سوءاستفادههای عجیب و غریبی سند و در مدت کمتر از 7 و 8 روزکه اوضاع آشفتهای در مرکز وجود داشت ،عدهی زیادی از مأمورین به نوایی رسیده و جیبهای خود را پر کردند. " (8)
از جمله استفادههای این کامیونها در یکی از استانهای کشور ، حمل و نقل اثاثیه منزل فرمانده لشکر به سمت تهران بود! در زمانی که بسیاری از سربازان به دلیل کمبود آب و آذوقه در جبههها جان دادند ،فرماندهان نظامی ،به سرعت به سمت داخل کشور فرار کردند و حتی حاضر نشدند از وسایل زندگی خود بگذرند. در اعلامیه شماره یک ستاد ارتشتاران ،ضمن اشاره به حمله متفقین به ایران، از مقاومت دلیرانه ارتش سخن گفته شد بنابراین اعلامیه" در کلیهی مناطق شمالی و باختری ،روحیه اهالی بسیار خوب و عموما تقاضای دخول در صفوف ارتش و حرکت به سمت جبههها را برای دفاع از میهن مینماید. " (9)
اما از آنجا که در واقع درگیری وجود نداشت و متفقین به راحتی در حال پیشروی به سمت تهران بوند، اعلامیه های بعدی صادر نشد! آخرین شاهکار ستاد بزرگ ارتشتاران ،اعلام ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازان بود. به دستور این ستاد، درب تمام پادگانهای تهران باز شد و سربازان پس از تحویل وسایل مربوط به ارتش به خیابانها سرازیر شدند : صحنهای که موجب ترس و وحشت مردم تهران شد . هجوم سربازهایی که لباس مناسب در بر نداشتند و برای سیر کردن خود مجبور به گدایی بودند و هنوز هم در دستههای چند ده نفره با حال زار و نزار در حرکت بود، پایانی بود بر تمام اقدامات پهلوی اول در ساختن ارتش مدرن! زمانی که رضا خان از ترخیص سربازان آگاه شد ،به شدت عصبانی شد و اعضای ستاد را حضار کرد.
او که از شدت عصبانیت قادر به کنترل خود نبود این افسران را به خیانت به شاه و مملکت متهم نمود. وی ضمن ضرب و شتم افسران ارشد ستاد، با خشم و فریاد زد: " حیف است که پاگون افسری روی دوش اینها باشد . اینها هرگز لایق سربازی نیستند ". بعد با خشم جلو رفت و سردوش آنها را کند . بلا فاصله به دستور رضا شاه ، دو نفر از امرای ارتش در اطاقهای کاخ سعدآباد زندانی شدند." (10)
البته پس از استعفای رضا خان و روی کار آمدن دولت جدید،این افسران آزاد شدند. زیرا این افراد جز اجرای دستور کاری نکرده بودند . سیاستمداران و فرماندهان نظامی نزدیک به دولت انگلیس با کارشکنی و اقدامات مورد لزوم هرگونه مقاومتی را غیر ممکن ساختند. البته در مراحل اولیه جنگ ،سربازان ایرانی ،سعی کردند که در مقابل دشمنان ایستادگی کنند، اما ضعف و خیانت فرماندهان ،موجب شد که این مختصر مقاومت نیز درهم بشکند . پس از پایان جنگ صندوقهای پر از سلاحهای آخرین مدل برنو که حتی یکبار هم استفاده نشده بودند، از انبارهای ارتش کشف شد.
این سلاحها که در نوع خود بینظیر بودند،توسط آلمان به ایران فروخته شده بود و شاید از سلاح متفقین نیز قویتر بود. اما جاسوسان انگلیسی اجازه ندادند که به موقع این اسلحهها در اختیار سربازان قرار گیرد. سربازان ایرانی با دست خالی تا حد ممکن مقاومت کردند و اگر کمک به آنها میرسید و فرماندهی مرکزی در تهران به سرعت دستور ترک مخاصمه را نمیداد شاید میتوانستند بیشتر هم مقاومت نمایند.
" تفنگداران انگلیسی هندی و بلوچ به کمک نیروی دریایی و نیروی هوایی در آبادان پیاده شدند و جنگ مختصری در خیابانها در گرفت که حدود 50 تن انگلیسی و هندی زخمی شدند.. نیروی دیگری که از خانقین حرکت کرده بود با 5000 سرباز تفنگدار ایرانی مقابل شد که با شلیک چندی گلوله توپ تار و مار شدند و نیروی انگلیسی به زودی به کرمانشاه رسید" (11)
سربازان ایرانی احساس تعلقی نسبت به دفاع از شاه نداشتند . زیرا مردم اصولا از شاه پشتیبانی نمیکردند. فرماندهان نیز پیش از سرنوشت مملکت به فکر جیب خود بودند. " گر چه ارتش ایران در باختر جنوب باختر و شمال ( گیلان ) به مقاومت محدودی در برابر نیروهای مهاجم دست زد ، اما نوعی مسامحه ،بی بندو باری ،تنبلی و میل به گریز و عدم تماس با دشمن در فرماندهان ایرانی مشاهد میشد که بیشتر از رفاه طلبی و تن پروری امیران لشکرها ،دست و پا بسته و محدود بودن فوقالعاه آنان در برابر دستورات ضد و نقیض و گاه ابلهانه مرکز که بدون آگاهی از موقعیت جغرافیای و سوق الجیشی محل صادر میشد و مهمتر از همه از نداشتن نیروی هوایی ، ضد هوایی مؤثر ،توپخانه و تانک و بالاخره وسایل نقلیهی تندرو برای حمل و نقل نیروهای پیاده سرچشمه میگرفت و با توده به اینکه همهی هشدارها قبلی فرماندهای لشکرها در دو ماهه گذشته از سوی ستاد ارتش نادیده گرفته شده یا بی اهمیت انگاشته شده بود. " (12)
رضاخان خود نمیتوانست در برابر انگلیس مقاومت کند،چون سلطنت خود را مدیون آنها بود. بنابراین فرماندهان و سربازان ارتش او نیز چنین توانی را نداشتند.احساس مرغوبیت و مجذوبیت رضا شاه و رژیم او نسبت به انگلستان از دربار و فرماندهی کل قوا و دولت و امیران به فرماندهان لشکر در 18 منطقه نظامی کشور سرایت کره بودو چون برای روسها خشونتی مهیب و برای انگلیسیها ،قدرت و جاذبهای شیطانی و خارقالعاده قائل بودند دست زند به هر اقدامی را در مقابل آنان بیهوده میدانستند چون این عقیده در اذهان آمران و افسران ارتش به شدت رسوخ داشت که رضا شاه را انگلیسی ها آوردهاند و رضا شاه و دربار و دولت و ارتش او را ساخته ی سیاست (پلیتیک) انگلیسیها از در عناد با دست پروردهی دیرین خود برخاسته بودند،میل به مقاومت در برابر انلگستان داشتند. (13)
ارتش پرزرق و برق رضاخان به سرعت فروپاشید نیروی دریای جنوب ایران که متشکل از دو ناو به نامهای ببر و پلنگ بود، در همان حملات اولیهی انگلیسیها غرق شد و سربازان در هر گوشه پراکنده شدند بسیاری از آنها به دلیل گرمای هوا و نرسیدن آب به پادگانهای جنوب ، در بیابانها از تشنگی هلاک شدندو بقیه نیز با فروختن اسلحهی خود به عشایر و مردم عادی ،هزینه بازگشت به دهات خود را فراهم کرده و خدمت سربازی را ترک مینمودند.
استعفای رضاخان:
با صلاحدید نخست وزیر جدید ،محمد علی فروغی ، رضا خان استعفا داد ،به این امید که سلطنت فرزندش ، محمدرضا تضمین گردد. او در استعفا نامهی خود نوشت: " نظر به اینکه من همهقوای خود را در این چند ساله مصروف به امور کشوری کرده و ناتوان شدهام ، حس میکنم که اینکه وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوانتری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد . بنابراین امر سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفریض کردم و از کار کناره نمودم از امروز که روز 25 شهریور ماه 1320 است عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه نسبت به من از پیروی مصالح کشور میکردند ،نسبت به ایشان بکنند. " (14)
سفیر انگلیس ،سردیدبولارد در خاطرات خود برکناری رضاخان را اجتناب ناپذیر میدانست به علت نفرت مردم از پهلوی ، چارهای جز کنار گذاشتن او نبود به گفتهی او مردم ایران ،" خود را رو در روی شاهی میدیدند که نه قادر بودند او را از کار برکنار کنند و نه میتوانستند اعمال و رفتارش را کنتر ل نمایند" (15)
پس از استعفای رضاخان به یکباره ابهت رضاخان از بین رفت او که از ترس دستگیری توسط نیروهای سرخ شوروی به سمت نیروهای انگلیس فرار میکرد در همه جا با نفرت مواجه میشد . زمانی که برای ادامه سفر ، به بنزین نیاز داشت ،فرماندار ،از دادن بنزین به او خودداری کرد تا محمدرضا پهلوی پا در میانی کرد و بنزین مورد نیاز را در اختیارش قرار دادند. رضاخان خود را تسلیم نیروهای انگلیسی نمود و به سوی تبعیدگاه خود جزیره موریس فرستاده شد رضا خان که پس از استعفا نیز حاضر به جدا شدن از جواهرات سلطنتی نبود با چمدانهایی پر از جواهر به سمت خلیج فارس حرکت کرد اما در آنجا دو کشتی انگلیسی منتظر او بودند یک کشتی مأمور بردن جواهرات به مقصدی نامعلوم بود (که هرگز سرنوشت این جواهرات مشخص نشد )و کشتی دیگر مأمور انتقال رضاخان بود. رضا خان ایران را ترک کرد و ویرانهای به مراتب خراب تر از زمان ابتدای سلطنش باقی گذارد. "
رضا شاه مانند دیگر دیکتاتورهای ایران در عصر طولانی تاریخ این کشور ،افراد لایق و کاردان و با استعدادی را که در سالهای نخست زمامداری پیرامونش کرد آمده بودند به تدریج از اطراف خود پراکنده و در سالهای آخر جز مشتی چاپلوس بی فکر تهی مغز مداهنه گو در اطراف خود کسی را باقی نگذاشت " با رفتن رضا خان کسی غمگین نشد و هیچ کس او را در تاریخ ایران نستود سالهای بعد زمانی که پسرش قدرت مطلقه را در دست داشت ،با ترس و لرز و با اقدامات امنیتی شدید جسدش به ایران بازگردانده شد حتی جسد او نیز نفرت مردم را بر میانگیخت . رضا خان با قلدری به سلطنت رسید و با خواری از سلطنت کنار کشید و سالهای سلطنش جز نکبت بر این مملکت نیفزود. فتح راحت و بی دغدغه ایران توسط متفقین یک ثمرهی دیگر نیز برای دولتهای در حال جنگ داشت زمانی که مردم انگلیس از ضربات خرد کنندهی هیتلر به ستوه آمده بودند و احساس ناامیدی می کردند به انتظار دیدن صحنههایی هر چند کوچک از پیروزی قوای متفقین نشسته بودند و اشغال ایران این فرصت را برای انگیسیها فراهم نمود.
" فیلمبرداران انگلیسی از عملیات جنگی ارتش انگلستان در آبادن و بندر شاپور [امام ] فیلمبرداری کردند که در هفتههای بعد فیلمهای تهیه شده برای تقویت روحیهی مردم لندن و دیگر شهرهای انگلستان که تا آن زمان ضربات سختی از آلمانیهای خورده بودند در سینماهای لندن و دیگر شهرهای انگلستان به نمایش گذارده شد." (16)
اما شوروی که بیش از انگلیس در معرض حملات آلمان بود برای واقعی جلوه دادن پیروزیهی خود در ایران و دلگرم کردن اتباع خود ،چنان شهرهای بی دفاع ایران را بمباران میکردند که گویی برلین را فتح کردهاند!شاید علت خشونت بیش از حد شوروی در قبال ایرانیان و به خاک و خون کشیدن تبریز و آذربایجان نیز فراهم کردن خوراک تبلیغاتی برای اقناع مردم شوروی بود. " خلبانان شوروی در ایران بیداد میکردند زیرا قصد داشتند خبر یک پیروزی مهم خود را از طریق رسانههای گروهی به مردم شوروی بدهند" (17)
اشغال ایران چنان نیروی متفقین را سر مست کرده بودکه با خوشحالی خبرهای آنرا در بی بی سی و سایر رادیوها اعلام میکردند و آنچه در این میان مغفول مانده بود، مردم بیپناه و هراسان شهرهای ایران بود که تحت فشار قوای اشغالگر و ناامنی و قحطی سر میکردند....