سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه




موضوع مطلب :


یکشنبه 93 بهمن 26 :: 2:47 عصر :: نویسنده : شمس

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، نوشت:

رهبر معظم انقلاب در اردیبهشت ماه سال 1382 نسبت به تعبیر "آقازاده ها" که از سوی یکی از دانشجویان در دیدار با ایشان مطرح شد، واکنش نشان دادند.

در گزیده ی سخنان رهبری در جلسه ی پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی به نقل از سایت سلمان فارسی آمده است:

من نمی‌دانم منظور از «آقازاده‌ها» چیست. «آقازاده‌ها» یک عنوان کلّی است. یعنی فرزندان علما؟ فرزندان مسؤولان؟ یا فرزندان هر آقایی؟ بالاخره هر آقایی، فرزندش آقازاده است. آقازاده و غیر آقازاده ندارد؛ باید جلوِ همه را بگیرند و می‌گیرند؛ این‌طور نیست که کسی ملاحظه کسی را بکند. البته گاهی شایعه و حرف و گپ هم درست می‌کنند؛ همه آنها را باور نکنید؛ خیلی از آنها درست نیست.

ایشان همچنین در دیدار مرداد ماه سال 90 خود با دانشجویان مجددا تاکید فرمودند:

یکى از دوستان اشاره کردند که امیرالمؤمنین در فرمان خود به مالک اشتر فرموده‌اند که آدم‌هاى سوءاستفاده‌جو را رسوا کنید؛ شما گفته‌اید که افشاء نکنید. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نفرمودند موردى را که اثبات نشده، افشاء کنید. هیچ وقت چنین چیزى در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعاً از اسلام نیست.

ما چطور چیزى را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟ ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عده‌اى به چشم یک امر قطعى و واقعى به آن نگاه کنند، اما هیچ پشتوانه‌ى استدلالى نداشته باشد، جائى ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتى نداریم که این را بگوئیم. حتّى من در همان جلسه‌اى که اشاره کردند، از این بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى که ثابت شد، اصل نباید بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمى است، یک غلطى کرده، مجازات هم می‌شود؛ خانواده‌ى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى نکرده‌اند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجایى که خود نفس افشاء کردن، یک مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، یک جایى هست که نفس افشاگرى در یک مسئله‌ى ثابت‌شده، مصلحتى دارد؛ آنجا ایرادى ندارد. این، منطق ماست.

هیچ چیزى هم نه از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و نه از هیچ‌یک از ائمه‌ى هدى (علیهم‌السّلام) برخلاف این وجود ندارد. ما واقعاً حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعاً جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبون‌هاى گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ کرد.




موضوع مطلب :


یکشنبه 93 بهمن 26 :: 2:38 عصر :: نویسنده : شمس
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ‏ اللَّهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (ابراهیم: 5)
 
طبق این آیهی شریفه هرچند همه‌ی روزها و کل عالم هستی متعلق به خداوند متعال هستند، اما برخی روزها خصوصیات و ویژگیهایی دارند که باعث میشود از آن‌ها به «ایامالله» تعبیر شود.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه میفرمایند: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ. شکى نیست که مراد از ایام، ایام مخصوصى است و نسبت دادن ایام مخصوص به خدا با اینکه همه‌ی ایام‏ و همه موجودات از خداست، حتماً به‌خاطر حوادثى است که در آن ایام مخصوص به وجود آمده و امر خداى تعالى را ظاهر ساخته است که در دیگر ایام چنین ظهورى رخ نداده است. پس به‌طور مسلم مقصود از ایام خدا، آن زمان‏هایى است که امر خدا و آیات وحدانیت و سلطنت او ظاهر شده و یا ظاهر مى‏شود، مانند روز مرگ که در آن روز، سلطنت آخرتى خدا هویدا مى‏گردد و اسباب دنیوى از سببیت و تأثیر مى‏افتند و نیز مانند روز قیامت که هیچ‌کس براى دیگرى مالک چیزى نیست و براى کسى کارى نمى‏تواند بکند و همه‌ی امور، تنها به دست خدا است و نیز مانند ایامى که قوم نوح و عاد و ثمود در آن ایام به هلاکت رسیدند، چون این‌گونه ایام، ایامى هستند که قهر و غلبه‌ی الهى در آن ظاهر گشته و عزت خدایى، خودنمایى کرده است.
 
ممکن هم هست ایام ظهور رحمت و نعمت الهى، جزء این ایام بوده باشد؛ البته آن ایامى که نعمت‌هاى الهى آن‌چنان ظهورى یافته که در دیگر ایام به آن روشنى نبوده است، مانند روزى که حضرت نوح و یارانش از کشتى بیرون آمدند و مشمول سلام و برکات خدا شدند و روزى که ابراهیم (ع) از آتش نجات یافت و امثال این‌ها، زیرا این‌گونه ایام، مانند ایام مذکور دیگر، در حقیقت نسبتى به غیر خدا نداشته، بلکه ایام خدا و منسوب به اویند؛ همچنان‌که ایام امت‌ها و اقوام را به آن‌ها نسبت داده که از آن جمله است ایام عرب، مانند روز ذى‌قار و روز فجار و روز بعاث و امثال این‌ها.»[1]
 
در کنار این آیه‌ی شریفه در روایات ما نیز از سه روزِ ظهور، رجعت و قیامت، به‌عنوان «ایامالله» نام برده شده است. برای نمونه، از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: ایام‌الله سه روز است؛ روزی که امام زمان (عج) قیام بکنند، روز رجعت و روز قیامت.[2]الله (ص)، روز طوفان نوح (ع) و... نیز به‌عنوان «ایامالله» نام برده شده است. در روایات دیگر نیز از برخی ایام دیگر مانند روز غدیر، روز بعثت رسول
 
با مدنظر قرار دادن ادبیات دینی درباره‌ی یوم‌الله، پُرواضح است روزی که اراده‌ی خداوند تجلی می‌یابد در منابع دینی از آن تحت عنوان «یوم‌الله» یاد می‌شود. حال با لحاظ این معنا از یوم‌الله، ما شاهد این هستیم که حضرت امام خمینی (ره) در طول دوران نهضت اسلامی با تأسی از این سیره‌ی قرآنی از روزهایی با عنوان یوم‌الله یاد می‌کنند؛ روزهایی مانند 15 خرداد، 17 شهریور و 22 بهمن.
 
حضرت امام (ره) در همین رابطه میفرماید: «امر دومى که فرموده است خداى تبارک و تعالى به حضرت موسى: وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ؛ این‌ها را متذکر کن به ایام خدا. همه‌ی ایام مال خداست، لکن بعضى از ایام یک خصوصیتى دارد که براى آن خصوصیت، یوم‌الله مى‏شود. روزى که پیغمبر اکرم هجرت کردند به مدینه، این روز یوم‌الله است. روزى که مکه را فتح کردند یوم‌الله است. یومِ قدرت‏نمایى خداست که یک یتیم را که همه‌ رَفضَش کرده بودند، نمى‏توانست زندگى بکند تو وطن خودش، تو خانه‌ی خودش، بعد از چندى فتح مکه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطره‌ی او واقع شد و فرمود: أنتُمُ الطُّلَقَاء؛ دیگر آزادتان کردم، بروید. این یوم‌الله است. یوم خوارج، روزى که امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) شمشیر را کشید و این فاسدها را، این‏ غده‏هاى سرطانى را درو کرد، این هم یوم‌الله بود. این مقدس‌هایى که پینه بسته بود پیشانی‌شان، لکن خدا را نمى‏شناختند، همین‌ها بودند که کشتند امیرالمؤمنین را! قیام کردند در مقابل امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه)، از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او. براى خاطر آن قضایایى که در صفین واقع شد و امام (علیه‌السلام) دید که اگر این‌ها باقى باشند، فاسد مى‏کنند ملت را، تمامشان را کشت، الّا بعضى که فرار کردند. این یوم‌الله بود.»[3]الله یاد میکنند. سپس ایشان در ادامه‌ی بیانات خود از 15 خرداد و 17 شهریور به‌عنوان ایام
 
با مدنظر قرار دادن موارد فوق در تحلیل اینکه چرا در ادبیات انقلاب اسلامی از 22 بهمن به‌عنوان یوم‌الله یاد می‌شود، میتوان به این نکته اشاره داشت که مردم ایران به رهبری فقیهی جامعالشرایط که نایب عام امام معصوم (ع) در عصر غیبت است و طبق توقیع شریف اسحاق‌بن‌یعقوب حجت امام عصر (عج) بر مردم است، علیه رژیمی که مورد حمایت تمامی ابرقدرتهای دنیا بود، قیام کردند و در نهایت به پیروزی رسیدند و توانستند حکومتی اسلامی و مبتنی بر احکام اسلام را برپا دارند و در عصر مدرنیته و تفوق عقلانیت خودبنیاد، دین خدا را به عرصه‌ی مدیریت اجتماعی بازگردانند.
 
اینکه ملتی با دست خالی و البته با قدرت ایمان و تحت لوای رهبری فقیه از فقهای آل‌محمد (ص) و نایبی از نواب عام امام عصر (عج)، بتوانند بر رژیمی که به دوران قدرتمندی خود رسیده و مورد حمایت قدرت‌های بزرگ شرقی و غربی بوده است، پیروز شوند، این امر و اتفاق که تحت عنوان انقلاب اسلامی به وقوع پیوست را می‌توان از مظاهر بروز و ظهور سلطنت و قدرت قاهرهی الهی دانست که طبق آیهی شریفه که در ابتدای مطلب آمد و تفسیر مفسرین از آیه، میتوان این روز را «یومالله» نامید.
 
 
با مدنظر قرار دادن ادبیات دینی درباره‌ی یوم‌الله، پُرواضح است روزی که اراده‌ی خداوند تجلی می‌یابد، در منابع دینی از آن تحت عنوان «یوم‌الله» یاد می‌شود. حال با لحاظ این معنا از یوم‌الله، ما شاهد این هستیم که حضرت امام خمینی (ره) در طول دوران نهضت اسلامی، با تأسی از این سیره‌ی قرآنی، از روزهایی با عنوان یوم‌الله یاد می‌کنند؛ روزهایی مانند 15 خرداد، 17 شهریور و 22 بهمن.
 
 
حضرت امام (ره) نیز در موارد متعددی به این مطلب اشاره میکنند که ما دست خدا را در جریانات پیروزی انقلاب شاهد بودیم. برای نمونه، ایشان در جمع وکلای دادگستری در 7 اسفند 57، یعنی تنها دو هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میفرمایند: «شما ببینید در این بُرهه از زمان که تقریباً یکى دو سال بعدش نیست، البته اولش از خرداد بود، خرداد 42 بود و بعدش یک فترتى حاصل شد و از یک‌سال‌ونیم دو سال پیش از این شروع شد، این اجتماعى که الآن ملت ما کرده (که من اعتقادم این است که هیچ دستى نمى‏تواند این‌طور وحدت کلمه درست کند، الّا دست خدا) خدا این کار را کرد، این وحدت کلمه‏اى که بین همه اقشار پیدا شد. ماها همه که از هم دور بودیم، بدبین بودیم بعضمان آن‌وقت، حالا در تمام جاهاى ایران شما هرجا بروید... این معنا را نمى‏تواند یک نفر آدم درست کند. نمى‏تواند یک عده آدم درست کند. این معنا را خدا درست کرد. و لهذا من از اول‏ که دیدم یک همچو وحدتى پیدا شده است، یک همچو چیزى که دست کسى نمى‏تواند باشد، باید یک غیب در کار باشد، من امیدوار شدم. و لهذا هیچ‌وقت من هیچ سستى در کارم نبود براى اینکه من امید داشتم که خدا این کار را انجام مى‏دهد. از اول هم مى‏گفتم او باید برود، چاره ندارد. رفت! این‌طور هم شد به‌راحتى.»[4]
 
همچنین ایشان در جمع ایرانیان مقیم خارج از کشور در 28 مهر 57، تنها حدود چهار ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، میفرمایند: «من از خداى تبارک و تعالى سلامت همه‌ی شما را مى‏خواهم و من امیدوارم که ان‌شاء‌الله این سیلى که از جمعیت ایران به یک طرف متوجه شده است و به عقیده‌ی من به دست خدا پیدا شده است این و بشر نمى‏تواند این‌طور کار را بکند، من از خداى تبارک و تعالى مى‏خواهم و امیدوارم که این سیل خروشان، این هرزه‏ها و علف هرزه‏ها را ببرد به کنار و مملکت‌تان براى خودتان بشود و خودتان اداره کنید مملکت‌تان را. [ان‌شاء‌الله حضار].»[5]
 
فرجام سخن
 
اینکه در ادبیات انقلاب اسلامی از 22 بهمن به‌عنوان یوم‌الله یاد می‌شود، مؤید چند موضوع است. اول آنکه ادبیات انقلاب اسلامی و امام راحل عظیم‌الشأن ملهم از ادبیات دینی و از دل آن جوشیده است. لذا ما شاهد هستیم که تحلیل وقایع از سوی انقلابیون و امام (ره) در قالب همین ادبیات تحلیل می‌شده است و دوم آنکه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، که حضرت امام خمینی (ره) از آن به‌عنوان روز بازگشت از طاغوت به الله نام برده، از منظر ایشان یوم‌الله است. بدان معنا که در این روز، اراده‌ی الهی تجلی یافته و مبتنی بر این اراده، در شرایطی که هیچ‌کس انتظار نداشت، طی روندی پُرشتاب دین به عرصه‌ی مدیریت اجتماعی بازگشته است. سوم آنکه مفروض این دیدگاه این امر را تأیید می‌کند که بزرگ‌ترین کنش و اراده‌ی جمعی ایرانیان در طول تاریخ که در قالب انقلاب اسلامی رخ داد، در طول اراده‌ی الهی و در راستای تحقق آن بوده و لذا این‌گونه است که 22 بهمن یوم‌الله است.
 پی نوشت ها
[1]. ترجمه‌ی تفسیر المیزان، ج 12، ص 3-22.
[2]. الخصال للصدوق، ج 1، ص 108.
[3]. صحیفه‌ی امام (ره)، ج 9، ص 6-465.
[4]. صحیفه‌ی امام (ره)، ج 6، ص 40-239.
[5]. صحیفه‌ی امام (ره)، ج 4 ص 70.



موضوع مطلب :


چهارشنبه 93 بهمن 22 :: 6:36 عصر :: نویسنده : شمس

با کلید روی عکس آن را در اندازه ی واقعی ببینید .




موضوع مطلب :


یکشنبه 93 بهمن 19 :: 6:45 عصر :: نویسنده : شمس

واقعا حجاب مهم است؟ چرا تا این اندازه اسلام بر روی آن تاکید دارد به حدی که ضرورت حجاب مورد اتفاق شیعه و سنی است؟  و چرا برخی کشور های غربی و غیر اسلامی مانند فرانسه و ترکیه نسبت به آن این چنین حساسیت نشان می دهند و برای زنان محجبه محدودیت ایجاد می کنند؟ چرا نسبت به آنان تبعیض  قائل می شوند و انواع فشارها را بر آنها وارد می کنند؟ امروزه نمونه این فشارها را در این کشورها زیاد می بینیم به طور مثال می توان به اخراج پیرزنی از یک بیمارستان در ترکیه اشاره کرد که به علت داشتن همراه محجبه اخراج شد. اهمیت مسئله حجاب تا حدی است که سکولارها در ترکیه روسری را نماد اسلام سیاسی می دانند .

آنها به خوبی متوجه جایگاه زنان و حجاب آنان در عفاف جوامع اسلامی شده اند که به هر صورت در صدد ضربه زدن به آن هستند تا بتوانند از طریق آن به اهداف خود دست پیدا کنند.

بر خلاف ادعای غرب، زن در اسلام از جایگاه والایی برخوردار است، اهمیت مقام زن را در جمله ای زیبا از امام خمینی می شود درک کرد: (( از دامن زن مرد به معراج می رسد.))

با قدری تامل می توان به حقیقت این جمله دست یافت یقینا وقتی زنان جامعه ای خوب و باحیا باشند، مردان آن جامعه نیز از تربیتی صحیح و نیکو بهره مندخواهند بو د و تاثیر زنان بر زندگی مردان انکار ناپذیر است.

غربیان نیز به درستی این سخنان پی بردند و درصدد ضربه زدن به ما هستند، آنها فهمیده اند که از مواردی که می توان با آن به حیا زنان آسیب وارد کرد حجاب آنان است.

اماحجاب

در باب پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی مطرح شده است که غالبا این دلایل برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب بیان شده است. از جمله این دلایل عبارتند از: میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه فلسفی)، عدم امنیت و عدالت اجتماعی (ریشه اجتماعی)، پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشه اقتصادی)، حسادت و خود خواهی مرد(ریشه اخلاقی) و عادت زنانگی و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک  معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است که شهید مطهری در کتاب مسئله حجاب خود به بیان هر یک از این علل می پردازد و ضمن انتقاد به آنها، ثابت می کند که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچ یک ازاین جهات نظر نداشته است.

واقعا حجاب مهم است؟
فلسفه پوشش در اسلام

فلسفه پوشش در اسلام شامل مواردی می شود که هر کدام به جنبه های روانی، خانوادگی، اجتماعی، بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او برمی گردد. در واقع پوشش زن در اسلام در این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد.

زنان چون مظهر جمال خداوند هستند و همینطور به این دلیل است که میل به خود نمایی و خود آرایی دارند، پوشش در اسلام به آنها اختصاص یافته است و برای مردان هم مسئله کنترل نگاه بیان شده است.

اما در فلسفه پوشش در اسلام به آرامش روانی نیز توجه شده است که در اثر وجود حجاب و عفاف در زنان این آرامش برای جامعه به ارمغان می آید. در صورت عدم آن و از بین رفتن حریم میان زن و مرد هیجانها و التهابهای جنسی افزایش می یابد و باعث می شود که جامعه آرامش خود را از دست بدهد و دچار تزلل شده و افراد آن به بیماری های روحی مبتلا شوند، این با توجه به روح سرکش و غریزه اشباع نشدنی انسان قابل درک است.

جنبه دیگر فلسفه پوشش جنبه خانوادگی است که به استحکام پیوند خانوادگی برمی گردد، این کاملا واضح است که زن اگر زیبایی های خود را در خانه و برای همسر خود محدود کند هم به تقویت بنیان خانواده ی خود کمک می کند و هم به آرامش روانی جامعه و جلوگیری از ایجاد فساد در آن، با رواج یافتن التذاذهای جنسی در سطح جامعه و بیرون از محیط خانه باعث آسیب های اجتماعی از جمله گریز جوانان از ازدواج می شود.


حجاب

جنبه اجتماعی حجاب به استواری اجتماع مربوط می شود. همانطور که در مورد قبلی مطرح کردیم کشیده شدن التذاذهای جنسی از محیط خانه به اجتماع علاوه بر بروز آسیب های اجتماعی متفاوت، باعث تضعیف نیروی کار و فعالیت جامعه می شود

شهید مطهری در این باره می فرمایند که بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: ((حجاب موجب فلج کردن نیمی از افراد اجتماع است)) بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است. و این کاملا در کشورهای غربی معلوم است و چه رسوایی هایی که در اینباره در این جوامع پیش آمده و می آید.

و بالاخره آخرین جنبه که  بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او است موجب ارزش و احترام زن میگردد، زنان هر چقدر که در جامعه و در رفتارشان با نامحرمان عفیف تر و با وقار تر باشند بر ارزششان افزوده می شود و احترامشان بیشتر می شود و مردان اجازه هر نوع برخوردی با آنان را به خود نمی دهند.

حال غرب با توجه به حجاب و اهمیت آن در سلامت جوامع اسلامی سالهاست که درصدد ضربه زدن به آن درآمده تا بتواند از طریق آن به پاکی زنان ضربه وارد کند و از طریق این ضربه است به راحتی می تواند به تمامی جامعه آسیب زند و به سمت نیل باهداف خود پیش برود




موضوع مطلب :


یکشنبه 93 بهمن 19 :: 9:38 صبح :: نویسنده : شمس
< 1 2 3 4 5 >> >
درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 175799