سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه

طرح مسئله

«فتنه» واژه‌اى است که همه از آن وحشت دارند و نتیجه‌اش را شوم و ناگوار مى‌دانند؛ چرا که فتنه حادثه پیچیده‌اى است که چیستی آن روشن نیست؛ ظاهرى فریبنده و باطنى پر از فساد دارد؛ جوامع انسانى را به بى‌نظمى، تباهى، دشمنى، جنگ، خونریزى و فساد اموال و اعراض مى‌کشاند و از همه بدتر اینکه کنترل‌شدنی نیست. در آغاز، چهره حق به جانبى دارد و ساده‌اندیشان را در پی خود مى‌کشاند و تا مردم از ماهیّت آن آگاه شوند، ضربه‌های خود را می‌زند.

فتنه‌ها نه تنها توده‌ها را به دنبال خود می‌کشاند و آنها را گرفتار سوء رفتار می‌نماید؛ که شخصیّت‌هاى بزرگ اجتماعى، دینى، علمى و سیاسى را نیز فریب می‌دهد و سرمایه‌هاى مادی و معنوی را به تباهی می‌کشاند، از این‌رو شناخت فتنه‌ها، نشانه‌ها و پیامدهای آن، امری ضروری و یکی از رسالت‌های اندیشمندان، آگاهی‌بخشی به مردم در مورد فتنه‌هاست.

یکی از موضوعاتی که در سخنان امام علی(ع) در نهج‌البلاغه جلب توجه می‌کند، مسئله فتنه است؛ چرا که جامعه اسلامی در عصر امام علی(ع) به خصوص در دوره زمامداری حضرت، گرفتار انواع فتنه‌ها بود، جنگ‌هایى که در دوران حکومت ایشان به وقوع پیوست، نمونه بارزى از فتنه بودند. در «جنگ جمل»، «عایشه» همسر پیامبر(ص) را بر شتر سوار کردند و دو نفر از صحابه پیامبر(ص) ـ که سوابق به‌نسبت خوبى در اسلام داشتند، آتش فتنه را بر اثر هوا و هوس و وسوسه‌هاى شیطانی، برافروختند و بانگ اختلاف را در امّت اسلامى سر دادند.

در این میان، مسلمانان بسیاری در آتش این فتنه کشته شدند، خانه‌هاى زیادى ویران شد و سرانجام با تدبیر امیرمؤمنان على(ع) آتش این فتنه خاموش گشت. به دنبال آن، فتنه «شامیان» و «جنگ صفّین» با ادّعاى واهى خونخواهى عثمان به راه افتاد و سرانجام با بر سرِ نیزه کردن قرآن‌ها و تحمیل حکمیت به امام، این جنگ به ظاهر تمام شد؛ اما هنوز شعله‌اش خاموش نشده بود که فتنه سوم از آن برخاست و گروهى آتش جنگ نهروان را زیر پوشش «حکم، تنها حکم خداست» برافروختند.

معنا‌شناسی فتنه

این واژه در اصل از «فَتْن» (بر وزن فَعْل) گرفته شده و به معنى قرار دادن طلا در آتش براى ظاهر شدن میزانِ خلوصِ آن از ناخالصى است. «أصل الفَتْن‌ِ: إِدخالُ الذَّهب‌ِ النّارَ لِتُظهرَ جَودَتَهُ مِن ر‌ِداءَتِه». (راغب اصفهانی، بی‌تا: 371)فتنه واژه مشترکى است که گاه بر گرفتارى و بلایى که به انسان مى‌رسد، اطلاق مى‌شود؛ چنان‌که مى‌گویند:

زید مفتون است و مقصودشان این است که سوگى به او رسیده و مال یا عقل او را از میان برده است. خداوند متعال مى‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ» (بروج / 10) یعنى کسانى که زنان و مردان مسلمان را در مکه شکنجه مى‌دادند تا از اسلام برگردند. این واژه گاهی به آزمون و سنجش معنى مى‌شود. مى‌گویند طلا را مفتون کردم؛ یعنى در کوره نهادم تا عیار آن را روشن سازم و دینار مفتون؛ یعنى دینار سره.

این کلمه به معنای سوزاندن هم می‌آید، چنان‌که خداوند مى‌فرماید: «روزى که آنان در آتش مفتون مى‌شوند». (ذاریات / 13) در مورد نقره هم گفته مى‌شود: نقره آتش دیده. به زمین سنگلاخ هم فتین گفته مى‌شود؛ یعنى گویى سنگ‌هاى آن را در کوره نهاده‌اند. گاهى هم بر گمراهى اطلاق مى‌شود و گفته مى‌شود مرد فاتن و مفتن؛ یعنى گمراه از حق. خداوند متعال فرموده است: «ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ» (صافات / 162) یعنى گمراهان.

هر کس بگوید خدایا من به تو از فتنه پناه مى‌برم و منظورش گمراهى، بلا و سوختن در آتش باشد، جایز است. ولى اگر منظورش امتحان و سنجش باشد، جایز نیست، زیرا خداوند متعال بر مصلحت داناتر است. حق اوست که بندگان را بیازماید؛ نه از این جهت که خودْ احوال ایشان را بداند؛ بلکه براى اینکه برخى از بندگانش حال برخى دیگر را بدانند. (ابن ابی‌الحدید، بی‌تا: 18 / 249)

این واژه در هر موردی که نوعى فشار و شدت وجود داشته باشد، به‌کار مى‌رود، مانند: امتحان که معمولاً با فشار و مشکل همراه است؛ عذاب که نوع دیگرى از شدت و فشار است؛ فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام مى‌گیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که متضمن نوعى فشار و شدت است.

معنى اصلى فتنه، به نظر برخی، همان آزمون و سنجش باشد و معانى دیگر معانى بعدى‌اند. علامه طباطبایی می‌نویسد:واژه فتنه به معنای هر عملی است که برای آزمایش حال هر چیزی انجام می‌گیرد. بدین جهت هم به خود آزمایش و هم به ملازمه‌های غالبی آن را فتنه می‌گویند. فتنه شدت و عذابی است که متوجه مردودین در این آزمایش؛ یعنی گمراهان و مشرکان، می‌شود. (طباطبایی، 1384: 2 / 89)

انواع فتنه در نهج‌البلاغه

مطالب فراوان و گوناگونی از امیرمؤمنان(ع) در نهج‌البلاغه در باب فتنه نقل شده است. در این مقاله با نگاهی اجمالی به این سخنان، برخی از ابعاد فتنه را بررسی می‌کنیم، هرچند واژه‌های فتنه یا آشوب همواره مفهومى از فساد را در بر دارد که بیش از دیگر مفاهیم و جنبه‌هاى فتنه، به ذهن می‌رسد؛ اما در یک نگاه کلی می‌توان فتنه‌ها در جوامع انسانى را به دو نوع تقسیم کرد:

1. رویدادهایی که جنبه آزمایش و امتحان دارند: این‌گونه حوادث براساس نظام حکیمانه حاکم بر عالم هستی رخ می‌دهند.

2. رویدادهایی که در برخی جوامع از درآمیختن حق و باطل به‌وجود مى‌آید و طراحان آن به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند تا از تفکیک حق از باطل جلوگیرى ‌شود و فضای جامعه را با وضعیت غبارآلودی که درست می‌کنند، جولانگاه خواسته‌ نفسانی خود قرار می‌دهند و انسان‌های بسیاری را قربانی مطامع خود می‌کنند.

1. فتنه به معنای آزمایش الهی

واژه «فتنه» در سخنان امام(ع) گاه به معنای آزمایش‌ الهی به‌کار رفته است که همه مردم به‌گونه‌ای دچار آن هستند، حضرت از همین رو توصیه می‌کند که نباید کسی از این‌گونه فتنه‌ها به خدا پناه ببرد؛ زیرا این‌گونه فتنه‌ها به عنوان سنت‌های الهی در مورد همه انسان‌ها جریان دارند.لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بکَ مِنَ الْفِتْنَةِ ـ لِأ‌َ نَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ ـ وَ لَکِنْ مَن‌ِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّات‌ِ الْفِتَن‌ِ ـ فَإ‌ِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ ـ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُ کُمْ فِتْنَةٌ ـ وَ مَعْنَى ذَلِکَ أ‌َنَّهُ یَخْتَبرُهُمْ ـ بالْأَمْوَال‌ِ وَ الْأَوْلَاد‌ِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِر‌ِزْقِهِ ـ وَ الرَّاضِیَ بقِسْمِهِ ـ وَ إ‌ِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بهِمْ مِنْ أَنْفُسِهمْ ـ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ ـ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَ یَکْرَهُ الْإ‌ِنَاثَ ـ وَ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَال‌ِ وَ یَکْرَهُ انْثِلَامَ. (شریف رضی، 1387: خ 92)

مباد کسى از شما بگوید، خدایا از فتنه و آزمون به تو پناه مى‌برم. زیرا کسى نیست که آزمایش نشود، امّا آن که پناه مى‌برد باید از فتنه‌هاى گمراه‌کننده پناه ببرد چون خداى سبحان مى‌فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ». این بدان معناست که خداوند مردم را به وسیله مال و فرزندشان مى‌آزماید، تا کسى که از روزى خود ناراضى است، و کسى که نسبت به نصیب خود راضى است، آشکار گردد، اگرچه خداوند از خود آنان بدانها آگاه‌تر است. امّا آزمون براى آن است که کارهاى شایسته، پاداش و کیفر براى خودشان روشن شود. زیرا بعضى از مردم، فرزندان پسر را دوست دارند، و از داشتن دختران ناراضى‌اند، و بعضى دیگر مال فراوان مى‌خواهند و از پریشان‌حالى ناراحتند.

این نوع فتنه‌ها در واقع بروز رویدادهایى‌اند که آدمى را با نظر به ابعاد مختلفى که دارد، سر دو یا چند راهى قرار مى‌دهند، که بعضى از آن راه‌ها، مطابق اصول و قوانین عالى حیات، به مقصد کشیده شده‌اند و بعضى دیگر، خلاف جهت آن اصول می‌باشند و به سقوط و بدبختى‌ها می‌انجامند.این‌گونه فتنه‌ها از ضرورت‌هاى محرک بشر به سوى پیشرفت‌ است و موجب تحریک احساس حق‌جویى و حق‌یابى آدمیان مى‌شود.

در حقیقت این یکى از جلوه‌هاى حکمت خداست که از خمود و رکود آدمى، در موقعیت‌هاى تثبیت شده‌اش، جلوگیرى مى‌نماید؛ چرا که این دنیا آزمایشگاهی است که ابعاد و نیروهای آدمیان را به فعلیت می‌رساند، آنها را در زنجیر حوادث هستی می‌گستراند و پس از جدایی روح از بدن، نتایج آن فعلیت‌ها نمودار می‌یابد و انسان‌ها با شخصیتی تشکل یافته از آن نتایج، رهسپار ابدیت می‌گردند (جعفری، 1375: 3 / 324)

از این‌رو مى‌توان گفت: هر انسان هشیار در همه دوران زندگى، با فتنه جدیدى روبه‌رو است. امروز یک خواسته شهوانى و غریزه حیوانى سر راه او را مى‌گیرد و او را به هیجان در مى‌آورد که اگر آن غریزه را اشباع کند، راهى مخالف اصول و قوانین عالى حیات پیش گرفته است و اگر از آن چشم بپوشد، راه حق را پیموده، پله بلندى از حیات تکاملى را زیر پا گذاشته و از آن بالا رفته است.

عنصر اساسى این نوع فتنه‌ها که «آزمایش» و «تحریک احساس حق‌جویى و حق‌یابى آدمیان» است، در قرآن مجید به عنوان یکى از مشیت‌هاى الهى گوشزد شده است. این معنى عبارت است از عامل تحرک و هیجان درونى که در آن، اصول و قوانین به تلاطم مى‌افتند و حتى حاکمیّت شخصیت براى ایجاد آرامش و قرار گرفتن در مسیر صحیح، متزلزل مى‌گردد: وَ کَذ‌لِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ ببَعْض‌ٍ لِیَقُولُوا أ‌َهؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهمْ مِنْ بَیْننا أ‌َ لَیْسَ اللَّهُ بأَعْلَمَ بالشَّاکِر‌ِینَ. (انعام / 53)و بدین‌سان بعضى از آنان را به وسیله بعضى دیگر مفتون ساختیم، تا بگویند آیا اینان [= مردم با ایمان که بینوایان جامعه شمرده مى‌شوند] هستند که میان ما مورد احسان خدا قرار گرفته‌اند، آیا خداوند به سپاسگذاران داناتر نیست؟

امیرمؤمنان على(ع) با اشاره به فلسفه آزمایش‌های الهى، مى‌فرماید:وَ إ‌ِنْ کانَ سُبْحانَهُ أَعْلَمَ بهِمْ مِنْ أ‌َنْفُسِهمْ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الأَفْعالُ الَّتِی بها یُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقاب. (شریف رضی، 1387: ح 93)گرچه خداوند به روحیه بندگانش از خودشان آگاه‌تر است؛ ولى آنها را امتحان مى‌کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است، از آنها ظاهر گردد.

منظور این است که صفات درونى انسان به‌تنهایى نمى‌تواند معیار ثواب و عقاب باشد؛ مگر زمانى که در لابه‌لاى اعمال انسان، خودنمایى کند. خداوند بندگان را مى‌آزماید تا آنچه را در درون دارند، در عمل آشکار سازند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و شایسته پاداش و کیفر او گردند.امام (ع) درباره فلسفه آزمایش‌ها می‌فرماید:قد کَشَفَ الخلقَ کشفةً لا أ نَّه جَهلَ ما أخفوه من مصون اسرارهم ومکنون ضمائرهم، «ولکن لیبلُوَهُم أیُّهمَ أحسن عملا»، فیکون الثواب جزاءً والعقاب بواءً. (شریف رضی، 1387: خ 144)

خداوند متعال [به‌وسیله آزمایش‌ها] در این دنیا درون مردم را آشکار می‌کند؛ نه از آن جهت که اسرار نهانی آنها پوشیده است، نمی‌داند و از آنچه در دل‌های آنان مخفی است، آگاهی ندارد؛ بلکه برای آنکه آنان را در مجرای آزمایش قرار بدهد تا کسی که کار نیک انجام می‌دهد [در عرصه وجود] بروز کند و کسی که کار ناشایست مرتکب می‌گردد، شایسته کیفر شود، و در نتیجه، پاداش جزای عمل صالح و کیفر عمل ناصالح تحقق یابد.اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمى‌شد و میوه‌هاى اعمال بر شاخسار درخت وجود انسان نمایان نمى‌گشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام.

2. فتنه به معنای آشوب

گاهی حوادث و رویدادهایی در زندگی مردم رخ می‌نماید که از آنها به فتنه و آشوب تعبیر می‌شود؛ زیرا رویدادها و حوادثی که جنبه فتنه و آشوب دارند، عبارت‌اند از فعالیت‌ها و هیجان‌های سر در گم‌کننده درباره حوادث و واقعیت‌هایى که ابعاد مرکب از حق و باطل دارند؛ البته ممکن است، حوادث و واقعیت‌‌ها در مسیر خود، بدون سر و صدا و بدون تحریک از جویبار اجتماع عبور کنند و به راه خود بروند. در این حالت فتنه بروز نمی‌کند. همچنین اگر هیجان و فعالیتی برای تشخیص حق از باطل باشد، جنبه آشوبگری به خود نمی‌گیرد و کنترل‌شدنی است.

زمانی که حوادث و پدیده‌ها به عنوان عامل تحریک‌آمیز، انسان‌هایی را به هیجان و فعالیت وادار می‌کنند و با هدف آشوب به جریان می‌افتد، و باعث غوطه‌وری واقعیت‌ها در تاریکی می‌گردند و حق را با باطل در هم می‌آمیزند، جنبه فتنه می‌یابند؛ زیرا امورى که حق محض یا باطل محض‌اند، میدانى به آشوبگران نمى‌دهند.

بیشترین مطالب امام(ع) در نهج‌البلاغه مربوط به حوادث و رویدادهایی است که جنبه آشوب دارد و برخی با آمیختن حق با باطل و غبارآلود کردن فضا، مردم بسیاری را با خود همراه می‌کنند و با غوغاسالاری و نسبت دادن‌ دروغ به اهل حق، عرصه‌های اجتماع را به میدان یکه‌تازی‌های خود تبدیل می‌کنند؛ چنان‌که معاویه در نامه‌هایی که به امام علی(ع) می‌نوشت، حضرت را به عامل تفرقه میان مردم، به راه‌اندازنده جنگ، و رشک برنده بر خلفای پیشین، معرفی می‌کرد و خلافت او را غیر شرعی اعلان می‌نمود؛ و حتی به امام هشدار می‌داد که با این کارهایی که انجام می‌دهد، اعمال نیک خود را حبط و سابقه درخشانش را در نظر مردم از بین می‌برد! (حسینی خطیب، 1367: 3 / 11؛ ابن ابی‌الحدید، بی‌تا: 14 / 42)مسلّم است که این‌گونه ابهام‌انگیز نمودن واقعیت‌ها به وسیله سودجویان و مقام‌پرستان، مى‌تواند فتنه‌هاى بسیار تاریک و اضطراب‌انگیزى براى مردم معمولى به وجود بیاورد.

الف) سرچشمه پیدایش فتنه‌

امام (ع) سرچشمه پیدایش فتنه در جوامع اسلامی را در خطبه پنجاه مورد توجه قرار می‌دهد و دو ریشه اصلى برای آن بیان می‌کند:

1. پیروى از هواى نفس؛

2. احکام دروغین خودساخته مخالف کتاب خدا (بدعت‌گذارى در دین خدا).

إنّما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع و أحکام تبتدع، یخالف فیها کتاب اللّه، و یتولّى علیها رجال رجالا على غیر دین اللّه، فلو أنّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین، و لو أنّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسُنُ المعاندین، و لکن یُؤخَذ من هذا ضِغثٌ، و من هذا ضغث فَیُمزجان فهنالک یستولی الشّیطان على أولیائه، و ینجو «الّذین سبقت لهم من اللّه الحسنى». (شریف رضی، 1387: خ 50)

آغاز پیدایش فتنه‌ها پیروى از هوا و هوس‌ها و بدعت‌هایى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته یا هواپرست آگاه) به پیروى آنان بر مى‌خیزند و بر خلاف دین خدا، از آنها حمایت مى‌کنند. اگر باطل از آمیختن با حق جدا مى‌گردید، بر کسانى که خواهان حق‌اند، پوشیده نمى‌ماند و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص مى‌شد، زبان دشمنان از آن قطع مى‌شد؛ ولى بخشى از این گرفته و بخشى از آن مى‌شود و این دو را به هم مى‌آمیزند و اینجاست که شیطان بر دوستان و پیروان خود مسلّط مى‌شود و «تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بودند»، از آن نجات مى‌یابند.

این دو اصل در همه‌جا به چشم مى‌خورد، گروهى از فتنه‌جویان به اصل نخست تمسّک مى‌جویند و گروهى به اصل دوم و گروهى هم به هر دو؛ البته روشن است که بدعت‌هاى ویرانگر در جامعه اسلامى، ناگهانى و یا با آگاهى کامل مردم به انحراف از مکتب، بروز نمى‌کند؛ بلکه به وسیله هواها و خودپرستى‌ها به‌تدریج بروز می‌یابند.

وقتی هواپرستان توانستند بدعت‌ها را بر جامعه حاکم کنند، نوبت به ظهور فتنه‌ها و آشوب‌ها مى‌رسد، زیرا طبیعى است که بدعت‌ها هر اندازه هم ماهرانه و عوام‌فریبانه عرضه شوند، بالأخره با متن واقعیت‌های دین که با قرآن‌محورى، حفظ سنت و فعالیت عقول سالم پاکان براى خردمندان جامعه تثبیت شده است، ناهماهنگ و موجب بروز آراء، عقاید و تأویل‌ها و تفسیرهای شخصى مى‌گردد. به این ترتیب شعله‌هاى فتنه و آشوب زبانه مى‌کشد و گروه‌بندى‌ها شروع مى‌شود.

آمیختن حق با باطل برای رسیدن به اهداف شوم

امام(ع) در ادامه به این نکته اساسی اشاره می‌کند که فتنه‌جویان برای رسیدن به اهداف شوم، حق را به بازى می‌گیرند و آن را در راستای هوى و هوس و قدرت‌پرستى خود، با باطل می‌آمیزند و از فضاى آلوده جامعه، میدانى براى تاخت و تاز خود می‌سازند: «فلو أن الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین ... .» هنگامى‌که انسان دچار بیمارى خودخواهی می‌شود، هر اندازه استعداد و قوه مؤثر در زندگى مردم داشته باشد، به همان اندازه از آمیختن حق و باطل و شورش علیه ارزش‌ها و تباه‌سازی جان آدمیان، بهره خواهد برد.

1. اگر صاحب اندیشه قوى باشد، در برهم زدن خطوط حق و باطل از راه اندیشه، ماهرتر خواهد بود. حتى اگر مقدمه‌ها و قضایایى که با اندیشه‌اش مى‌خواهد از آنها نتیجه بگیرد، داراى محتوا و قابلیت استنتاج حق باشند، آنها را به سوى اغراض پلید توجیه خواهد کرد. چنانچه خوارج براى مبارزه با یگانه حامى حق و حقیقت على بن ابی‌طالب(ع) شعار «لا حُکْمَ إلَّا لِلَّه‌ِ؛ حکم نیست؛ مگر از خدا یا از آنِ خدا؛ سر ‌دادند و از این قضیّه که محتواى صحیح دارد و مأخوذ از قرآن مجید1است، برای مقاصد باطل خود بهره جستند، لذا وقتى امیرمؤمنان(ع) این شعار را شنید، فرمود:

کلمة حق یراد بها الباطل نعم أنه لا حکم الا لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمرة إلا لله و أنه لابد للناس من أمیر بر أو فاجر یعمل فى إمرته المؤمن و یتمتع فیها الکافر ... . (شریف رضی، 1387: خ 40)سخنى حق است که باطل از آن اراده شده است. آرى، حکمى نیست؛ مگر از آنِ خدا؛ ولى اینها مى‌گویند حاکمیت نیست؛ مگر از آنِ خدا! در صورتى که حاکم براى مردم لازم است؛ چه نیکوکار باشد، چه فاسق تا انسان باایمان بتواند با اعمال نیک زندگى کند و کافر هم براى خود، بهره‌ ببرد ... .

2. اگر حافظه نیرومند داشته باشد «منِ تورم‌یافتة آن بیمار» از آن واحدها و قضایاى موجود در حافظه برای مخلوط کردن حق و باطل استفاده مى‌کند که چند پهلو و جذب‌کننده نشاط و شگفتى مردم باشد.

3. در صورت تسلّط بر الفاظ و هنر بیان، به‌خصوص هنر شعر در جوامعی که تحت‌تأثیر الفاظ و احساس‌های شعرى قرار مى‌گیرند، از آن براى آرایش باطل استفاده مى‌کند.

4. گاهی چهره علمى و قیافه فلسفى به خود می‌گیرد؛ زیرا این چهره در اغواى ساده‌لوحان به خصوص نوباوگان کاروان معرفت تأثیر به‌سزایى دارد. این روش گاهى خود جوفروشان گندم‌نما را هم به این باور می‌رساند که به مردم گندم مى‌فروشند.

5. مهارت فراوانى در نشان دادن اشراف بر حقایق عالم دارند. موقع سخن گفتن و نوشتن چنان می‌نمایند که گویا خداوند در آفرینش عالم هستى و به خصوص انسان‌ها، با اینها مشورت و مطابق تمایل آنان، دست به کار خلقت زده است؛ براى همین با نوعی قیمومیت و فرمانروایى که براى خود قائل‌اند، فرمان‌هایی صادر می‌کنند و دل ساده‌اندیشان ناآگاه را مسخّر می‌سازند؛ به‌گونه‌ای که آنان خود را می‌بازند و در شعاع جذابیت آنان، مانند لوحه بى‌اختیار، زیر دست نقاش چیره‌دست، قرار مى‌گیرند. (جعفری، 1375: 27 / 50)

ب) چگونگی شکل‌گیرى و سرچشمه فتنه‌ها

یکی از نکته‌های مهم درباره فتنه‌ها در نهج‌البلاغه، چگونگی شکل‌‌گرفتن آنهاست. امام(ع) چگونگی شکل‌گیری آنها را با تشبیه‌های بسیاری بیان فرموده است.

1. انعقاد نطفه فتنه‌ها، همانند جنین

امام(ع) شکل‌گیری فتنه‌ها را به جنین تشبیه می‌کند که به پنهانى پرورش می‌یابد و ناگهان متولّد مى‌شود، یا مانند آسیابى مى‌شمارد که نخست قطب و محور آن را برپا مى‌سازند، سپس سنگ آسیا به چرخش در مى‌آید. تجربه‌های تاریخى نیز نشان مى‌دهد که فتنه‌ها مراحل کمونى دارند و که بر اثر عوامل مختلف اجتماعى شکل مى‌گیرند و ناگهان مانند آتشفشان منفجر می‌شوند و آنچه را که در درون دارند ظاهر مى‌سازند.

وَ تَثَبَّتُوا فِی قَتَام‌ ِ الْعِشْوَة‌ِ، وَاعْو‌ِجَا‌ج الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوع‌ ِ جَنینهَا، وَ ظُهُور‌ِ کَمِینهَا، وَانْتِصَاب‌ِ قُطْبهَا، وَ مَدَار‌ِ رَحَاهَا. (شریف رضی، 1387: خ 151)هنگامى‌که گرد و غبار حوادث ناشناخته بر مى‌خیزد و پیچیدگى‌هاى فتنه هنگام تولّد نوزاد آن آشکار مى‌شود و باطن آن ظاهر مى‌گردد، قطب و محور آن بر جاى خود قرار مى‌گیرد و آسیاى آن به حرکت در مى‌آید.

2. رشد فتنه‌ها همانند رشد جوان

امام(ع) مراحل رشد و ظهور فتنه‌ها را پس از شکل‌گیرى این‌گونه بیان مى‌کند:تَبْدَأُ فِی مَدَار‌ِجَ خَفِیَّة، وَ تَؤُولُ إ‌ِلَى فَظَاعَة جَلِیَّة. شِبَابُهَا کَشِبَاب‌ِ الْغُلاَم‌ ِ، وَ آثَارُهَا کَآثَار‌ِ السِّلاَم‌ ِ. (همان)اینکه فتنه‌ها پس از شکل‌ گرفتن، کم‌کم از مراحل ناپیدا شروع به حرکت مى‌کنند و سرانجام به صورت خطرناک آشکار مى‌شوند. رشد آنها همچون رشد جوانان (سریع است) و آثارشان (بر پیکر جامعه) مانند آثار سنگ‌هاى سخت و محکم.

امام(ع) در این عبارت هشدار می‌دهد که فتنه را ساده مشمارید؛ زیرا راه‌هایى که فتنه‌ها براى رسیدن به مقصد سپرى مى‌کنند، مخفى، باریک و پیچیده است که بیشتر مردم سطحی‌نگر نمى‌توانند آنها را تشخیص بدهند و چه بسا که ناآگاهانه، با کمال جدیّت در همان راه‌ها گام برمی‌دارند و در کمال بى‌توجهى، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، برای همین امیرمؤمنان(ع) براى هشیار بودن هنگام فتنه‌ها، جدى‌ترین هشدارها را مى‌دهد و مى‌فرماید:اداره‌کنندگان فتنه‌ها، آنها را چنان آرایش و پیرایش مى‌دهند که هر انسان ساده‌لوحی را به آسانى فریب مى‌دهند و شخصیت و هویت او را بدون دادن مجالى براى اندیشیدن و به خود آمدن، مى‌ربایند و چه بسا که او را به خدمتگزار جدى فتنه و نتایج آن تبدیل مى‌نمایند. (همان: خ 151)

3. فتنه‌ها؛ درآغاز، مشتبه‌کننده، در پایان، بیدار‌کننده!

امام(ع) در ادامه خطبه، به دو اصل مهم در مورد فتنه‌ها اشاره می‌فرماید. یکی اینکه فتنه‌ها در آغاز ناشناخته‌اند و حتی بسیاری از خواص را به اشتباه می‌اندازند؛ زیرا فتنه‌هایى که به‌دست بشر و با تفکّرهای او بروز مى‌کند، هرگز به عنوان فتنه و با علائم و مختصّات فتنه که همه‌فهم باشد، بروز نمى‌کند؛ یعنى این‌گونه نیست که وقتى فتنه‌اى در جامعه سر بر مى‌آورد، علامت‌ها و مختصّات فتنه‌بودن آن‌چنان روشن باشد که همگان بتوانند بفهمند؛ زیرا به‌وجودآورندگان فتنه‌ها به‌خاطر برخورداری از آگاهی و مهارت‌های لازم در ایجاد فتنه، سعی می‌کنند حق و باطل را درهم بیامیزند و باعث به اشتباه افتادن ساده‌لوحان که اکثریت افراد جامعه را تشکیل می‌دهند، بشوند.

لازم به یادآوری است که مقصود از آمیختن حق و باطل آن نیست که این دو موضوع در یکدیگر فرو مى‌روند و یک پدیده واحد تفکیک‌ناشدنی به وجود مى‌آورند؛ زیرا این دو ضد هرگز یکى نمى‌شوند، بلکه منظور نزدیک شدن آن دو به یکدیگر است؛ به‌گونه‌ای که اداره‌کنندگان فتنه و آشوب مى‌توانند یکى از آن دو را به وسیله تلقین و صحنه‌سازى‌، هشیارانه حذف و دیگرى را جلوه بدهند.

مثلاً حق را حذف و باطل را بنمایانند و آن مردم را از حق موجود در آن حادثه محروم بسازند، مانند استخدام قیافه‌هایى که در جامعه به خوبى، پاکیزگى و اخلاص شناخته شده‌اند یا سابقه درخشانی دارند، مثل‌ همان روشی که در جنگ جمل و نهروان به کار گرفته شد و عمر سعد درکربلا انجام داد و با فریاد «یا خیل الله ارکبوا و ابشروا بالجنة» دستور آغاز جنگ علیه پاک‌ترین انسان‌های روی زمین؛ یعنی امام حسین(ع) و یاران پاک حضرت را صادر کرد و یا استفاده از شعاری مانند دفاع از حق محرومان، ستمدیدگان و... .

این بعد منفی فتنه‌هاست که باعث تباهی واقعیت‌ها و سوء استفاده از ارزش‌ها، هدف‌ها، وسیله‌ها و اصول و قوانین می‌شود.از طرفی، گروه حامیان حق، دست از حق‌خواهى برنمى‌دارند، و در برابر تحریف واقعیت‌ها می‌ایستند و افشاگری می‌کنند و در نتیجة فعالیت‌هاى دو طرف، در جامعه آشوب به وجود می‌آید.

اصل دوم این است که فتنه‌ها هنگام پایان یافتن بیدارکننده‌اند؛ زیرا فتنه‌گرانی که ماهیّت خود را زیر چهره ساختگى حق و انگیزه‌های انسانی و ارزشی پنهان کرده بودند و بسیاری را به دنبال خود می‌کشیدند؛ با فروکش کردن حوادث و خوابیدن گرد و غبار فتنه، چهره واقعى‌شان رخ می‌نماید و عوامل و انگیزه‌هاى ایجاد فتنه آشکار می‌شود.

این بعد مثبت فتنه آثار مفیدی دارد، مانند بروز محتویات درونی انسان‌ها، آگاهی‌بخشی برای تشخیص و تفکیک حق و باطل، هشیاری و بیداری بیشتر انسان‌ها درباره حق و باطل؛ اما باید توجه داشت که جنبه مثبت در مقابل جنبه منفى بسیار ناچیز است؛ زیرا عبرت‌‌گرفتن و تجربه‌اندوزى در رویدادها، براى مردم معمولى به قدرى اندک است که گویى آن رویدادها در فضا به وجود مى‌آیند و در فضا هم نابود مى‌گردند و کارى با آن مردم ندارند، و همین مردم هستند که بهترین دستاویز آشوبگران در تلاطم‌ها و فتنه‌ها مى‌شوند و هدف‌گیرى‌ پیشروان در سرتاسر تاریخ نیز پر از استفاده از این مردم است.

4. فتنه‌ها؛ همانند گردبادها

فتنه‌ها گردباد گونه‌اند: یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیَاح‌ ِ، یُصِبْنَ بَلَداً و یُخْطِئْنَ بَلَداً. (شریف رضی، 1387: خ 93)فتنه‌ها مانند گردبادها به بعضى از شهرها برمی‌خورند و از کنار بعضى مى‌گذرند! در این استعاره‌ به چند مطلب اشاره شده است که به اختصار توضیح می‌دهیم:

یک. اختلاف‌ها منشأ فتنه‌ها

همان‌گونه که گردبادها بر اثر وزشِ دو جبهه قوىّ باد در دو جهت مخالف، پدید می‌آیند؛ فتنه‌ها نیز بیشتر از اختلاف‌ها بر می‌خیزند؛ از یک سو انسان‌های هوا پرست، فضاى جامعه را تیره و تار می‌سازند، و از سوی دیگر انسان‌های بیدار، قیام می‌کنند و چون فتنه‌گرها با آمیختن حق و باطل برای فتنه‌ها زمینه‌سازی می‌کنند و اکثر مردم نیز قدرت تشخیص واقعیت‌ها را ندارند. حاصل برخورد جبهه حق و باطل، ایجاد حوادث گردبادگونه می‌شود؛ به‌گونه‌ای که در جامعه ناامنی ایجاد می‌شود و همه‌چیز را از بیخ و بن برمى‌کند و نابود می‌سازد!

دو. فراگیر نبودن فتنه‌ها

امام (ع) در این فراز می‌فرماید: «یُصِبْنَ بَلَداً و یُخْطِئْنَ بَلَداً؛ به بعضى از شهرها برخورد مى‌کنند و از کنار بعضى می‌گذرند».این سخن اشاره به این نکته دارد که فتنه‌ها، هیچ قانونى را به رسمیّت نمی‌شناسند. ممکن است در یک شهر، همه‌چیز را به آتش کشد و در کنار آن، شهر دیگرى در امان بماند؛ زیرا زمینه‌هاى ظهور و بروز فتنه‌ها در همه شهرها یکسان نیست؛ بنابراین اگر آثارى از فتنه در شهرهایى دیده نشد، نباید فریب خورد؛ زیرا ممکن است همان فتنه، شهر دیگری را به‌خاطر آمادگى‌هایش، هدف قرار دهد. (مکارم شیرازی، 1381: 4 / 231)

سه. درگیرکردن شخصیت‌ها

گربادها همه‌چیز را با خود می‌چرخانند و می‌برند. فتنه‌ها همین کار را با شخصیّت‌هاى بزرگ (اجتماعى، دینى، علمى و سیاسى) مى‌کنند. به همین دلیل، در برابر حوادث اجتماعى باید خوش‌بینی‌ها را تا حدّى کنار گذاشت و درباره کسانى که روى صحنه و پشت صحنه‌اند، دقّت کرد و فریب سوابق آنها را نخورد؛ چرا که یکی از ترفندهای صحنه‌گردانان، استفاده از چهره‌های مثبت و با سابقه خوب است.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. ابن ابی‌الحدید، عزالدین، بی‌تا، شرح نهج‌البلاغه، قاهره، داراحیاء التراث العربی، چ 2.

3. البحرانی، ابن‌میثم، 1375، ‏شرح نهج‏البلاغه، ترجمه قربانعلی محمد مقدم، مشهد مقدس، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.

4. جعفری، محمدتقی، 1375، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 7.

5. حسینی خطیب، سید عبدالزهراء، 1367، مصادر نهج‌البلاغه، ج 3، بیروت، نشر دارالزهراء، چ 4.

6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، بی‌تا، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه.

7. شوشتری، محمدتقی، 1376، بهج‌الصباغة فی شرح نهج‌البلاغة، تهران، ‏امیرکبیر.

8. شریف رضی، 1387 ق، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، بیروت، بی‌نا.

9. طباطبایی، سید محمدحسین، 1384، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 20.

10. مدرس وحید، میرزا احمد، 1402 ق، شرح نهج‌البلاغه، قم، بی‌تا.

11. مکارم‌ شیرازی، ناصر و همکاران، 1381، پیام امام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ 2.

پی نوشت:

 1.إِن‌ِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ نیست حکم، مگر از آنِ خدا. (انعام / 57)

نقی غیاثی/ مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی همدان

محمدجواد هراتی/ استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه بوعلی سینا همدان

منبع: فصلنامه قرآن و متون اسلامی شماره4




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 خرداد 2 :: 3:50 صبح :: نویسنده : شمس

درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 158
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 177783