حجرالاسود سنگ سیاهی کنار کعبه است. سنگی به قطر حدود پنجاه سانتیمتر، به شکل بیضی و در قابی از نقره. حجرالاسود سنگی است که در رکن جنوب شرقى دیوار کعبه در ارتفاع 5/1 مترى نصب شده است، و حجاج هنگام حج، آن را لمس کرده و می بوسند. بوسیدن و لمس آن مستحب است و واجب مى باشد طواف از محاذى (مقابل) آن آغاز گردد و به همان جا ختم شود. این سنگ تاریخ عجیبی دارد. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصر اصلى کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدس، رسول خدا(ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایى را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت. از امام صادق (ع)روایت شده است که ما بین رکن یمانى و رکن حجرالاسود, هفتاد پیامبر که همه از گرسنگى وسختى مرده اند, مدفونند.
حجرالاسود از کجا آمده؟ درباره این که حجرالاسود از کجا آمده است، روایات فراوانی وجود دارد مبنی بر این که حجرالاسود هنگام هبوط حضرت آدم بر زمین، از بهشت آمده است، و آن گاه که حضرت آدم از بهشت رانده شد و در زمین حیران و سرگردان بود و هیچ انیس و مونسی نداشت، ناگهان چشمش به این سنگ که بسیار درخشنده و سفید بوده است خورد، و احساس کرد این سنگ برای او بسیار مأنوس است. سبب آن در روایات بسیاری، چنین بیان شده است. هنگامی که حضرت آدم(ع) در بهشت زندگی می نمود، این سنگ بسیار زیبا در کنار جایگاه آن حضرت قرار داشته و حضرت آدم هنگام رفت و آمد او را با پا به این سو و آن سو میزده است. لذا در هنگام مشاهده آن در زمین، حضرت آدم با این سنگ، احساس انس و الفت کرد و آن را در آغوش گرفت و بوسید و آن را همراه خود از سرزمین هند، که محل هبوط آدم از بهشت بوده است، به سوی سرزمین مکه حمل نمود، و در طول مسیر، هر جا که از فرط خستگی آن را بر زمین مینهاد، جبرئیل آن را برای حضرت آدم حمل مینمود، و از آن جا که حضرت آدم، مکانی برای استقرار نداشته، خداوند متعال خیمه ای از خیمه های بهشتی را در سرزمین مکه و محل کنونی کعبه، قرار داده و حضرت آدم(ع) حجرالاسود را در گوشه خیمه قرار داد. بعد از حضرت آدم، آن خیمه به آسمان برده شد و در مکان خیمه فرزندان آدم(ع) خانه ای از سنگ و گل ساختند و حجرالاسود را در همان مکان که حضرت آدم قرار داد گذاشتند. از امام باقر(ع)نقل شده که سه سنگ از بهشت آمده است: حجرالاسود, سنگ مقام ابراهیم و سنگ بنى اسرائیل که چشمه هاى آب از آن مى جوشید. حجرالأسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله اى دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جاى خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا(ص)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتى به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمت هاى مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند و آن را در محفظه اى نقره اى قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که براى بوسیدن و استلام لازم است، جاى گذاشته اند. در بسیارى از روایات آمده است که حجرالأسود از سنگ هاى بهشتى است و همراه آدم(علیه السلام) به زمین فرود آمد( کافى، ج 4، ص 184). حجرالاسود از بهشت همراه آدم (ع) به زمین آمد و در طوفان نوح (ع) زیر خاک رفت و ابراهیم (ع) آن را درآورد و در کعبه جاسازی کرد.
حجر الاسود نوعی فرشته بنابر برخی روایات حجرالاسود در اصل فرشته ای از مقرب ترین ملائکه نزد خدا محسوب بود. وقتی خداوند از ملائکه پیمان گرفت این فرشته نخستین فرشته ای بود که اقرار به بندگی خدا نمود. بدین جهت خدا او را امین قرار داد و او را با آدم در بهشت قرین کرد. این ملک در بهشت، در کنار آدم بود و ذکر خدا را به صورت آدم و عهدی را که خدای متعال از حضرت گرفته بود به وی یادآوری میکرد ولی وقتی که حضرت آدم از بهشت رانده شد و مدتی سرگردانی کشید، خدای متعال این ملک را به صورت سنگی سفید در زمین قرار داد و آن گاه که حضرت آدم او را دید، احساس انس و آرامش نمود؛ هر چند او را نشناخت تا این که خدای متعال او را به صورت نخست خود یعنی همان ملک درآورد و از آدم پرسید که کجاست عهد و میثاقی که خدای متعال از تو گرفت؟ در این هنگام آدم ناراحت شد و گریه و کرد و او را در آغوش گرفت. سپس فرشته دوباره به صورت سنگ درآمد و آدم او را با خود حمل نمود و در کنار خیمه ای که خدای متعال برای او از بهشت آورده بود، یا خانه ای که حضرت آدم با کمک فرشتگان ساخت، قرار داد. امام صادق علیه السلام فرمودند: این سنگ( حجر الاسود) یکی از بزرگ ترین ملک های مقرب خداست که اولین کسی بود که به عهود عالم زر بلی گفت و مقربترین شدو خداوند عهود انسانها را به او سپرده که در قیامت دوباره به شکل فرشته در می آید ،برای همین آنرا می بوسند و دست می کشند، برای تجدید عهد.
چگونگی قرار گرفتن حجرالاسود در رکن درباره چگونگی قرار گرفتن حجرالاسود در رکن باید گفت مکانی که هم اکنون حجرالاسود در آن مکان نصب شده است، مکانی است که خدای متعال در آن جا از آدم عهد و پیمان بندگی گرفت و این ملک در همین مکانی که الان جایگاه حجرالاسود است، قرار داشته و شاهد میثاق گرفتن بوده است و نخستین کسی بوده که لبیک گفته است. بدین جهت پس از تبدیل شدن به سنگ نیز در همان محل خود قرار داده شده است؛ یعنی بین درب و مقام جبرئیل. فرشته مذکور در این مکان، بر حضرت حجت(عج) فرود میآید و با آن حضرت بیعت میکند. محل ظهور امام عصر(ع) در همین مکان است. در هنگام ظهور، آن حضرت بر رکن تکیه میدهد و از حجرالاسود به مثابه شاهدی در مقابل وفای به عهد بنی آدم و محل عهد گرفتن از آدم در برابر بندگی خدای متعال استفاده و احتجاج میکند که چقدر به میثاق الهی که از شما گرفته شده است، وفادار بودید؟!روایات متعددی وجود دارد مبنی بر این که حجرالاسود در آغاز سنگی بسیار زیبا و سفید بوده است که بر اثر گناه بندگان و تماس دست گناهکاران با آن و اعمال کفار که با قربانی کردن گوسفند برای خدایان خود انجام میداده اند، تیره شده است. این سنگ سیاه، تاریخ خاموشی از نسلهای فراوان مؤمنانی است که در قرون و اعصار مختلف به این مکان آمده اند، و نیز زنده کننده خاطره استلام اولیای بزرگ الهی و نیایش آنها است که وقتی به این مکان مقدس می آمدند به پیشگاه الهی چنین عرضه میداشتند: خدایا، ما به عهد و پیمانی که با تو بسته ایم و میثاقی که از ما گرفتی وفا کرده ایم و پروردگاری غیر از تو نداریم.
لمس حجرالاسود به معنای نوعی پیمان حجرالاسود در رکن خانه کعبه قرار دارد و حجاج هنگام حج آن را لمس می کنند و می بوسند. این سنگ همواره در میان مسلمانان محترم و معزز بود. آن را مى بوسیدند و بدان تبرک مى جستند. امام باقر(ع) فرمود: حجرالاسود میثاق خداوند و لمس آن بیعت و پیمان با خدا است. در نقلى از ابن عباس آمده است که اگر کسى با رسول خدا(ص) بیعت نکرد و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول(ص) بیعت کرده است. همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما گناهانى که فرزندان آدم انجام دادند، سبب سیاه شدن آن گردید. (کافى، ج 4، ص 190)از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:«فالله تعالى یحییه یوم القیامة، له عینان یبصر بهما، و لسان ینطق فیشهد على من استلمه» ترجمه: «خداوند در روز قیامت، حجر الاسود را زنده مى کند، در حالى که دو چشم بینا و زبانى گویا دارد و شهادت مى دهد که چه کسى آن را استلام کرده است. »همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:«الحجر یمین الله فى أرضه، فمن مسحه، مسح یدالله»ترجمه; «حجرالاسود، دست خداوند در روى زمین است، کسى که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است. »امام صادق(علیه السلام) فرمود: در صورتى که کسى در اطراف حجر نبود و به راحتى امکان استلام و بوسیدن بود، آن را ببوسید و در وقت ازدحام، از دور، بر او تکبیر بگویید( کافى، ج 4، ص 404). همچنین حضرتش فرمود: از جمله چیزهایى که از زنان برداشته شده است، یکى هم استلام حجر الاسود است( من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 326). روزى عمر در حالى که حجر را مى بوسید، مى گفت: «تو را تنها به خاطر آن که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى بوسید، مى بوسم، وگرنه مى دانم که تو سنگى بیش نیستى و نفع و ضررى ندارى!»امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: حجر، هم سود دارد و هم زیان، «فهذا یشهد للمؤمن بالوفاء و یشهد على الکافر بالجحود»;«این سنگ وفاى مؤمن را نشان مى دهد و انکار کافر را». اکنون حاجیها وقتی طواف میکنند و به این سنگ میرسند، آن را میبوسند و روی آن دست میکشند و با سنگ پیمان میبندند. از پیامبر روایت شده است: «حجرالاسود، دست خداوند در زمین است. کسی که روی آن دست بکشد، با خدا پیمان میبندد. »وقتی خداوند فرزندان آدم را حاضر کرد، از آنها پیمان گرفت و بعد حجرالاسود را که فرشتهای بود فراخواند و امر کرد پیمان فرزندان آدم را در دل خود نگه دارد و دست کشیدن به حجرالاسود در واقع پیمان بستن با خداست. در روز قیامت حجرالاسود شهادت میدهد که چه کسانی نزد او با خدا بیعت کرده اند. پیامبر هر وقت به حج می رفت، حجرالاسود را با دست لمس میکرد و باری دیگر پیمان می بست. در روایات آمده است: زمانی که قلب جهان آماده ظهور امام زمان (عج) است، حضرت در کنار کعبه ظاهر میشود و کنار سنگ حجرالاسود میرود و به آن تکیه میدهد. حجرالاسود به شکل پرندهای سفید درمیاید و با آن حضرت بیعت میکند، سپس تمام عاشقان منجی با او بیعت میکنند و حجرالاسود شاهد این پیمانهاست. حاجیهایی که به مکه میروند، در کنار حجرالاسود دعا میکنند تا در روز ظهور امام زمان (عج) حجرالاسود شاهد بیعت آنها با حضرت باشد. هر دستی در آرزوی بوسیدن حجرالاسود است. حجرالاسود در آرزوی بوسیدن دست مهدی (عج).
سوء قصد ها نسبت به این سنگ در باور مسلمانان این سنگ از بهشت آمده است (روایتی از امام باقر) و ابراهیم و پسرش اسماعیل آن را یافتند و در ساختن کعبه از آن استفاده کردند. از امام صادق (ع)روایت شده است که قریش در زمان جاهلیت , کعبه را به قصد بازسازى منهدم ساختند. نزدیک بود درگیرى و قتل صورت گیرد. پس بر این اتفاق کردند که نخستین کسى که به مسجد الحرام وارد شود,داورى وى را در این باره بپذیریم. در این حال رسول خدا (ص)از در وارد شد و چون سخن آنها را شنید, دستور داد جامه اى بگستردند و خود, حجر را در آن نهاد و فرمان داد از هر قبیله یک نفر گوشهء جامه را بلند کنند. هنگامى که حجر محاذى جایگاه خود رسید, حضرت با دست مبارک خود حجر را برداشت و به جاى مخصوص نهاد. همچنین نوشته اند: در جنگ میان حجاج و عبدالله بن زبیر, کعبه منهدم گشت. سپس آن را بازسازى نمودند و خواستند حجرالاسودرا نصب کنند. هر یک از علما یا قضات یا زهاد که مى خواست آن را به جاى خود نهد, کعبه به لرزه مى آمد و سنگ مستقر نمى گشت. امام سجاد(ع)وارد شد و سنگ را از دست آنان گرفت و نام خدا را بر زبان جارى کرد و آن را درجاى خویش نصب نمود, بى آن که لرزش یا اضطرابى رخ دهد. صداى مردم به تکبیر بلند شد. در سال 317 هجری قرمطیان به مکه هجوم بردند و حجر الاسود را نیز به سرزمین خود، احساء بحرین بردند و آن سنگ مدت بیست و دو سال در آن جا بود تا اینکه در سال 339 در زمان حکومت مطیع لله عباسی با وساطت ابوعلی علوی، سنگ سیاه را که اکنون شکسته بود به کوفه منتقل کرده و آنگاه به جایگاه خود نصب نمودند. به هر حال در طول قرن ها، خانه کعبه بارها تجدید بنا یا بر اثر سوانح سیل، خراب شده، ولی جای این سنگ بهشتی هیچ گونه تغییری نکرده است(محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 96، ح 13، ص 216، باب فضل الحجر).
ماجراى نصب حجرالاسود به دست پیامبر اعظم (ص) حجرالاسود، از یادگارهاى جاوید پیامبران الهى است. این سنگ، افزون بر اینکه براى همه مسلمانان قداست و حرمت دارد، مورد احترام اعراب پیش از اسلام نیز بوده است. همچنین احادیث معتبرى از پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم و پیشوایان معصوم علیهم السلام درباره شرافت و فضیلت حجرالاسود وجود دارد و طواف که یکى از مناسک حج است، از برابر این سنگ آغاز مى شود و به آن ختم مى گردد. بر اساس نقل هاى تاریخى، از زمانى که حضرت ابراهیم علیه السلام به فرمان خدا حجرالاسود را بر دیوار کعبه نصب کرد، حوادثى پیش آمده که باعث شد این سنگ از جا کنده شود. یکى از این موارد، حادثه اى بود که چند سال پیش از بعثت حضرت محمد (ص) رخ داد و بر اثر سیل، دیوارهاى ساختمان کعبه آسیب دید. قبایل قریش تصمیم گرفتند آن را تعمیر و بازسازى کنند. کارها به گونه اى تقسیم شد که همه در افتخار تجدید بناى بخش هایى از کعبه سهم داشته باشند. کار با موفقیت به پایان رسید. اکنون نوبت قرار دادن حجرالاسود در جاى مخصوصش رسیده بود. بر سر اینکه کدام قبیله این افتخار را نصیب خود سازد، اختلاف شدیدى رخ داد. هیچ قبیله اى حاضر نبود اجازه دهد قبیله دیگرى این افتخار را نصیب خود سازد. کشمکش به جایى رسید که طایفه بنى عبدالدار تشتى پر از خون آوردند و با طایفه بنى عدى پیمان بستند که تا پاى جان ایستادگى کنند و نگذارند کس دیگرى جز بزرگ قبیله شان صاحب این افتخار شود. قبایل طى چهار یا پنج روز براى جنگ در آماده باش کامل به سر مى بردند تا اینکه أبو امیه که در آن زمان پیرترین مرد قریش بود، پیشنهاد داد همه قبایل براى جلوگیرى از خون ریزى، به داورى نخستین کسى که وارد مسجد شود، تن بدهند. از قضا، این نخستین کس، محمد صلى الله علیه و آله وسلم بود. از این رو، همه خشنود شدند؛ چرا که پیامبر را به صفت امانت دارى و سلامت نفس مى شناختند. سران قبایل پس از آنکه آن حضرت را در جریان موضوع مورد اختلافشان قرار دادند، از او خواستند داورى این اختلاف را بپذیرد. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم از آنان خواست پارچه اى بیاورند. سپس حجرالاسود را میان آن قرار داد. بعد از سران قبایل خواست هر یک گوشه اى از آن را بردارد. وقتى پارچه را برداشتند و بالا بردند، خود حضرت حجرالاسود را برداشت و در جایش قرار داد. پیامبر با این تدبیر هوشمندانه، از بحرانى که نزدیک بود زمینه ساز جنگى سهمگین و کینه توزانه شود، جلوگیرى کرد.
درس هایى از داستان نصب حجرالاسود رفتار مردان بزرگ و انسان ساز، همواره دربردارنده پیام ها و درس هاى بسیارى است که مى تواند راهگشاى زندگى جوانان باشد. از این رو، در این بخش به درس هایى مى پردازیم که مى توان از داورى حکیمانه حضرت رسول اعظم صلى الله علیه و آله وسلم در ماجراى نصب حجرالاسود به دست آورد.
1. مسئولیت پذیرى مسئولیت پذیرى، لازمه زندگى اجتماعى انسان است. انسان در برابر خویش، هم کیش، هم نوع و حتى طبیعت مسئولیت دارد و مورد بازخواست خداوند قرار خواهد گرفت. هر کس به فراخور ظرفیت روحى و سعه وجودى خود، در برابر دیگران احساس مسئولیت مى کند. از این رو، پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم با توجه به ظرفیت وسیع و بالاى روحى خود، درباره افراد و جوامع احساس مسئولیت بیشترى داشته است. قرآن کریم درباره اینکه انسان در برابر مسئولیت هاى خود مورد بازخواست قرار خواهد گرفت فرموده است: «أیحسب الإنسان أن یترک سدى؛ آیا آدمى مى پندارد که بیهوده، وانهاده مى شود؟»به راستى اگر این گونه بود، چه تفاوتى میان انسان با حیوانات وجود داشت و دیگر انسان به چه ویژگى و امتیاز برتر خود مى توانست بر خود ببالد.
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به من بیچاره زدند
امام على علیه السلام درباره مسئولیت پذیرى انسان در برابر هم کیشان و هم نوعان، در سخنى شیوا و منطقى، خطاب به مالک اشتر چنین مى فرماید: «الناس صنفان: إما أخ لک فى الدین أو نظیر لک فى الخلق؛ مردم دو دسته اند: یا برادران دینى تواند یا در آفرینش همانند تو». در فرهنگ اسلامى، دورى از محنت دیگران و بى تفاوتى در مورد آنان، به شدت نکوهش شده است. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم که اسوه مسلمانان است، همواره آنان را به مسئولیت پذیرى و اقدام در برابر هم فراخوانده است. تا جایى که اهتمام ورزیدن به کارهاى مسلمانان، ویژگى و نشانه مسلمانى دانسته مى شود؛ چنان که آن حضرت در این باره مى فرماید: «من أصبح و لم یهتم بأمور المسلمین فلیس منهم؛ کسى که روزش را بدون اهتمام ورزیدن به کارهاى مسلمانان آغاز کند، مسلمان نیست». نمونه اى از احساس مسئولیت آن حضرت را در داستان نصب حجرالاسود مى فهمیم که ایشان، مسئولیت داورى میان قبایل نزدیک به جنگ را پذیرفت. آن حضرت مى توانست با این توجیه که ممکن است طرفین اختلاف، داورى او را قبول نکنند، این قضاوت را نپذیرد، ولى احساس وظیفه و مسئولیت پذیرى پیامبر اعظم (ص)، موجب شد تا مشکل بزرگى حل شود و از مشکل بزرگ ترى که همان جنگ و خونریزى بود، جلوگیرى گردد.
2. مشارکت و همکارى انسان ها در زندگى اجتماعى خود، به تعاون و یارى کردن یکدیگر نیازمندند و راه رشد و ترقى جامعه، در گرو یارى دادن و یارى گرفتن از هم نوعان است. در جامعه اى که این عنصر وجود نداشته باشد، فقر و عقب ماندگى پدید خواهد آمد. قرآن کریم مسلمانان را به تعاون و یارى یکدیگر فراخوانده و چنین فرموده است: «تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الإثم و العدوان؛ در نیکوکارى و پرهیزکارى همدیگر را یارى کنید و در گناه و دشمنى دستیار هم نشوید». روشن است که یارى و تعاونى که اسلام به آن سفارش کرده، صرفا در جهت کارهاى مباح و حلال است، نه کارهاى حرام و ناپسند. همچنین یارى کردن در امور، نمودها و مصداق هاى زیاد و گوناگون دارد؛ مانند: امر به معروف و نهى از منکر، وقف کردن، صدقه دادن، انجام امور عام المنفعه و.... در سنت پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم نیز یارى به هم نوعان بسیار مورد توجه بوده است. آن حضرت مسلمانان را به همکارى و تعاون سفارش مى کرد و خود نیز ترویج دهنده این فرهنگ بود. ماجراى نصب حجرالاسود، یکى از نمونه هاى یارى دادن حضرت محمد (ص) به دیگران است.
3. گره گشایى و آشتى دادن زندگى دنیوى به علت گوناگونى خواسته ها و تضادها در منافع، محل تزاحم و اختلاف انسان هاست. اختلاف ها و کشمکش هایى که خاستگاه آن خواهش هاى نفسانى و خواست هاى بى مقدار دنیوى باشد، مورد نکوهش قرآن کریم قرار گرفته و نوعى عذاب شمرده شده است. به فرموده قرآن، گروه گروه شدن، تفرقه و اختلاف، عذاب است که بعضى از انسان ها به وسیله بعض دیگر آن را مى چشند. زمینه هاى اختلافات و دشمنى ها در بین افراد زمانى پیش مى آید که خوش بینى، اعتماد به دیگران و حسن معاشرت، جاى خود را به منفى نگرى، بى اعتمادى و سوء معاشرت بدهد. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم همواره مسلمانان را به اصلاح ذات البین سفارش مى کرد. اصلاح ذات البین، به معناى صلح دادن میان دو طرف است. این کار در نظر آن حضرت، از چنان اهمیتى بر خوردار است که مى توان براى آشتى دو طرف از دروغ بهره جست؛ هر چند دروغ از گناهان کبیره است. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم مى فرماید: «أصلح بین الناس و لو تعنى الکذب؛ بین مردم آشتى بر قرار سازید، گرچه با دروغ باشد. » همچنین آن حضرت آشتى دادن را بهترین نیکى و صدقه مى داند و مى فرماید: «أفضل الصدقة إصلاح ذات البین؛ بهترین صدقه، آشتى دادن بین دو نفر است».
4. تأثیرگذارى مثبت بر محیط مکه پیش از ظهور اسلام، محیط آلوده و فاسدى به لحاظ اخلاقى و اجتماعى داشته است. اما این محیط تأثیرى بر پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم نگذاشت. با اینکه آن حضرت در سن جوانى بود، ولى عقل و درایت و اراده اى استوار داشت. شهرت آن حضرت به ویژگى هاى پسندیده و نیک، باعث شده بود که مردم به او اعتماد کامل داشته باشند و از او در حل مشکلات خود مشاوره بخواهند. نمونه اى از شکوه شخصیت پیامبر اعظم (ص) در جریان نصب حجرالاسود آشکار مى شود. آنچه باعث جلب توجه اختلاف کنندگان به آن حضرت شد، بهره داشتن او از صفت «امانت دارى» بود. خودسازى و ویژگى امین بودن پیامبر، موجب شد تا ایشان در حل اختلاف بین قبایل و افراد، نقش مثبت ایفا کند و توانایى تغییر محیط پیرامون خود را داشته باشد.
5. اهمیت مدیریت جنبه مدیریتى پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم در خانواده و اجتماع، درس هاى بسیارى مى آموزد. مدیریت آن حضرت در جنگ و صلح و مواجهه با مشکلات و وضعیت اجتماعى و تربیت نیروهاى با تقوا، شگفت آور است. یکى از مسائل مهم مدیریت، شیوه تصمیم گیرى او هنگام بحران هاست. در ماجراى حجرالاسود، شرایط، غیر عادى شده و مشکلات پیش بینى نشده و ناگهانى پیش آمده بود. در چنین شرایطى، ضوابط، هنجارها و قوانین مرسوم کارساز نخواهند بود. از این رو، مشکل فقط با خلاقیت مدیر حل مى شود. پیامبر اعظم (ص) با به کارگیرى روشى مبتکرانه، همراه با کنترل بحران پیش آمده، سعى در استفاده بهینه از آن کرد و رفتار و عمل ایشان در قالب مدیریت رفتارى، درس هاى بسیار و موشکافانه اى براى قبایل حاضر در صحنه داشت.
6. داورى عادلانه نام پیامبر اعظم (ص) و رفتار ایشان با عدالت پیوند خورده است. ویژگى هایى که پیامبر داشت، باعث شد او را در ماجراى حجرالاسود حکم و داور قرار دهند. علم، درایت، کاردانى، اخلاق پسندیده و هوشیارى آن حضرت، همه اختلاف کنندگان را از نتیجه کار خرسند کرد؛ به طورى که هیچ گروهى احساس نکرد در این داورى بر او ستم یا کم توجهى شده است. نکته مهم دیگر که داور خوب و عادل باید دارا باشد، پرهیز از نگاه جانب دارانه و تبعیض آمیز است که حضرت با داورى بى نظیر خود، بر گروهى یا کسى تبعیض روا نداشت. به راستى اگر پیامبر در این ماجرا به طرفدارى از قبیله اى خاص قضاوت مى کرد، چه روى مى داد؟ آیا دیگران راضى مى شدند؟ به یقین اختلاف ها شدیدتر مى شد و گره کار، کورتر. از این رو، تنها در سایه قضاوت عادلانه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله وسلم بود که اختلاف ها فروکش کرد.
|