تصمیم برای اشغال ایران از مرداد ماه سال 1320 اتخاذ شده بود و برنامه آن در سوم شهریور اجرا شد . ساعت چهار بامداد دوشنبه سوم شهریور، دو اتومبیل سیاه رنگ همزمان از سفارتخانههای انگلیس و شوروی که در مجاورت یکدیگر قرار دارند خارج شدند و در سکوت و تاریکی شب به سوی یک مقصد ،خانه منصور نخست وزیر ایران که در حوالی پیچ شمیران قرار داشت ، روان شدند ، هر دو اتومبیل در حدود ساعت چهار و پانزده دقیقه در برابر درب خانه نخست وزیر توقف کردند. اسمیرنوف سفیر شوروی از اتومبیل او و سر بولارد وزیر مختار انگلیس از اتومبیل دوم پیاده شدندو پس از چند ثانیه گفتگو با یکدیگر به اتفاق زنگ در خانه نخست وزیر را به صدا در آوردند. " (1)
موضوعی که موجب شده بود سفیر دو کشور قدرتمند در آن وقت شب به در خانهی منصور کشیده شوند ،تسلیم کردن یک یادداشت کوتاه بود. اما وقتی منصور این یادداشت را مطالعه میکرد ،دستهایش میلرزید و رنگش پریده تر و زردتر میشد . زیرا این یادداشت از حملهی هماهنگ روس و انگلیس به مرزهای شمالی و جنوبی ایران خبر میداد .
وقتی نخست وزیر علت این حمله را سؤال کرد، هر دو سفیر اظهار بیاطلاعی نمودند. زمانی که سفیر روس و انگلیس خداحافظی کرده و از منزل نخست وزیر خارج شدند، اغلب شهرهای شمالی و جنوبی کشور مورد حملهی قوای زمینی ،هوایی و دریایی روس ،انگلیس قرار داشت اخبار موحش و جانگدازی از همه جا میرسید . خبر رسید قدری بعد از نیمه شب ناوهای جنگی انگلیس به ساحل خرمشهر نزدیک شده و با شلیک توپ به بندر حمله بردند و ناوهای ایران را سحرگاه از پای در آوردند چند دقیقه بعد خبر رسید که سرتیپ بالیندر فرماندهی نیروی دریایی را کشتند و قایق هندی و انگلیسی دربندر پیاده شدند... چند دقیقه بعد خبر بمباران هوایی اهواز رسید. در همین موقع خبرهای موحش دیگری از شمال ،حمله به آذربایجان ،نقاط مرزی و بمبارانهای هوایی واصل گردید: سربازخانهها هدف قرار داده میشود ترس و وحشت همهی مردم را فراگرفته ،قشون خارجی به سرعت پیشرفت میکند و بسیاری از خانوادهها از شهر فرار میکنند"(2)
رضاخان که اصلا انتظار چنین حملهای را از سوی متفقین نداشت،به سرعت روحیهی خود را باخت و دستور داد سفرای روس و انگلیس به کاخ سلطنتی دعوت شوند. سفرای هر دو کشور در ساعت 10 صبح در کاخ شاه حضور یافتند اما با جوابهای مبهم خود بیش از پیش رضاخان را نگران کردند. او به علت بی خبری از اوضاع و احوال جهانی ، نمیتوانست علت حملهی متفقین به ایران را درک کند.
علت حمله متفقین به ایران :
اگر چه بهانه متفقین برای حمله وجود عدهای آلمانی در ایران بود،اما به نظر میرسد که علت اصلی اشغال ایران ، چیز دیگری بوده است ، چرچیل درخاطرات خود دربارهی اشغال ایران مینویسد : " لزوم ارسال انواع و اقسام ساز و برگ و مهمات برای شوروی از یک طرف و اشکالات روزافزون راه اقیانوس منجمد شمالی و نقشههای استراتژیکی متفقین در آینده از طرف دیگر بیش از پیش ما را بر آن میداشت که برای استفاده کامل از ایران به منظور ارتباط با شوروی اقدام فوری معمول داریم چاههای نفت ایران به منزله عامل مهمی در جنگ به شمار میرفت عده کثیری از آلمانیها در تهران استقرار یافته و جبهه آلمان در ایران روز به روز بهتر میشد به هم خود در نقشهی شورش در عراق و اشغال سوریه از طرف انگلیس و فرانسه که در فاصلهی کمی صورت گرفت ،نقشههای هیتلر را در خاورمیانه مواجه با اشکالات بسیار نمود. بنابراین ما از موقعیت استفاده کرده و بر آن شدیم که به روسها دست اتحاد بدهیم و به اتفاق مبادرت به لشکر کشی به ایران نماییم " (3)
اقدامات دستگاه دبپلماسی ایران:
بعد از ظهر سوم شهریور مجلس شورای ملی جلسه فوق العادهای برقرار نمود و مسئله را بررسی نمود همچنین هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضا خان در این جلسه اعلام کرد که تصمیم برای خروج از کشور گرفته است البته با توجه به توصیههای اطرافیان از تصمیم خود برای کناره گیری بازگشت و تصمیم گرفت دولت را تغییر دهد با استعفای دولت منصور ،رضاخان شخصا به درب منزل محمدعلی فروغی سیاستمدار کهنه کار نزدیک به انگلستان رفت و او را برای تشکیل کابینه مأمور نمود فروغی که از بستر بیماری به کاخ نخست وزیری رفته بود تلاش خود را برای آرام کردن اوضاع به کار گرفت. رضا خان هنوز فکر میکرد که با مذاکره میتوان متفقین را از ادامهی حمله منصرف سازد.
او به علت بیخبری از علل واقعی حمله به ایران ، نمیتوانست تصمیم درستی بگیرد و همچنان دستورات ضد و نقیض صادر میکرد اما سرانجام با وساطت فروغی ، متفقین پذیرفتند که در صورت کنارهگیری رضاخان ،محمدرضا پهلوی را به تخت سلطنت بنشانند. بنابراین راه حل نهایی ،اشغال ایران و کناره گیری رضا خان و واگذاری مقام امور به متفقین بود و دستگاه دیپلماسی ایران ،ناکارآمدی خود را کاملا نشان داد. رضا خان تصور میکرد پیمان دفاعی سعدآباد که میان چهار کشور ایران ،ترکیه ،افغانستان و عراق منعقد شده بود،موجب میشود که این کشورها به دفاع از ایران برخیزند . اما کشورهای عضو پیمان ،حتی از ابراز تأسف هم خودداری نمودند و متفقین بدون هیچ مانعی در ایران پیروز شدند. رضاخان حتی دست به دامان آمریکا نیز شده اما تمام تلاشها بیهوده بودند در روز سوم شهریور 1320 رضا شاه در حالتی یأس آلود تلگرافی به فرانکلین روزولت رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا که هنوز وارد جنگ نشده و بی طرفی خود را حفظ کرده بود مخابره کرد و از او خواست که برای جلوگیری از تجاوی قوای روس و انگلیس به ایران وساطت نماید. " (4)
اما بنابر شواهد موجود ،انگلیس از قبل آمریکا را در جریان نقشه اشغال ایران قرار داده بود و اشغال ایران موافقت آمریکا صورت گرفته بود روزولت در جواب رضا خان ،اعلام کرد که تمام تلاش خود را به کار خواهد برد تا جریان به صورت صلح آمیز مؤثر حل و فصل قرار گیرد. اما در عمل هیچ عمل خاصی انجام نداد در مراحل بعدی جنگ ،نیروهای نظامی آمریکا نیز وارد ایران شدند و به قوای اشغالگر روس و انگلیس پیوستند.
اقدامات نظامی ایران :
رضا خان برای نوسازی و تجهیز ارتش ایران ،هزینهی گزافی بر ملت ایران تحمیل کرده بود. اگر مردم ایران ظلم و ستم رضا خان را میدیدند و سرنیزه ارتش رضا شاهی را در وقایع مسجد گوهرشاد و اشغال نظامی قم و سرکوب عشایر معترض، بر پیکره خود احساس میکردند،حداقل امیدوار بودند که ارتش قوی ایران ،با تجهیزات مدرن خود میتواند در مقابل قوای خارجی ،استقلال مملکت را حفظ کند.
شاه نیز به هر مناسبت قوای نظامی خود را به رخ مردم میکشید و با خرید سلاحهای جدید،ارتش را مجهزتر می نمود "همه ساله در سوم اسفند در میدان جلالیه (پارک لاله کنونی در انتهای خیابان بلوار کشاورز ) قوای حاضر ارتش در تهران ،سان و رژه میدادند این میدان به همین منظور ساخته شده بود... ساعت 2 بعد از ظهر از طرف خیابان پهلوی ( ولیعصر کنونی ) شیپور خبردار به صدا در آمده ،مأمورین انتظامی هر یک در جای خود ایستاده ،کوچکترین صدا و حرکتی دیده نمیشد حتی اسبهای سواره نظام و توپخانه بیحرکت ایستاده و در عالم خود برای مردان صادره اهمیتی قائل بودند. در این موقع اتومبیل بزرگی آهسته و با طمأنینه از طرف خیابان پهلوی رو به جلالیه در حرکت بود. بعد از رسیدن رولزرویس رضا شاه به میدان رژه سرلشکر فرمانده میدان فرمان ادای احترام میداد. " (5)
رضا خان سوار بر اسب با غرور تمام به سان دیدن از سربازان میپرداخت . اما درست 7 ماه بعد از آخرین سان دیدن رضاخان از ارتش ظاهرا مقتدر ایران ،ایران با کمترین مقاومت از قوای متفقین شکست خورد. اولین اقدام و واکنش نظامی ارتش شاهنشاهی ،تشکیل " قرارگاه کل بزرگ ارتشتاران " بود " سرلشکر ضرغامی ضمن شرفیابی روز سوم شهریور به خدمت شاه دستور صیحی برای تشکیل ستاد جنگ دریافت کرد. " (6)
معمولا اینگونه اقدامات در جنگها موجب وحدت فرماندهی و تسریع امور و جلوگیری از تصمیمات غیر کارشناسی میگردد و به اوضاع جنگ سرو سامان میدهد اما در مورد ستاد بزرگ ارتشتاران این قضیه کاملا برعکس بود. ارتش پوشالی ایران با دستورات این ستاد مختصر انسجام خود را نیز از دست داده و در واقع سر رشتهی امور کاملا در دست انگلیس و فراماسونها بود و تمام کارها برای مقابله با قوای اشغالگر ، ظاهر سازی و مضحک بود. تصمیماتی که از سوی این ستاد اتخاذ شد، " خیلی عامیانه و دور از عمل و اندیشه بود. " (7)
اولین اقدام این ستاد ،ضبط کامیونها و بارکشهای مردم به بهانه حمل و نقل تجهیزات به جبهه نبرد بود! " 20 سال تمام قسمت عمدهی بودجهی کشور خرج تسلیحات و تهیهی مهمات شده بود ولی روز سوم شهریور ماه ستاد جنگ خود را مجبور میدید از کامیونها و بارکشهای مردم استفاده کند البته اگر این کار به منظر انجام خدمت مفیدی صورت می"رفت خیلی خوب بود ،ولی بدبختانه در مورد انجام این امر، سوءاستفادههای عجیب و غریبی سند و در مدت کمتر از 7 و 8 روزکه اوضاع آشفتهای در مرکز وجود داشت ،عدهی زیادی از مأمورین به نوایی رسیده و جیبهای خود را پر کردند. " (8)
از جمله استفادههای این کامیونها در یکی از استانهای کشور ، حمل و نقل اثاثیه منزل فرمانده لشکر به سمت تهران بود! در زمانی که بسیاری از سربازان به دلیل کمبود آب و آذوقه در جبههها جان دادند ،فرماندهان نظامی ،به سرعت به سمت داخل کشور فرار کردند و حتی حاضر نشدند از وسایل زندگی خود بگذرند. در اعلامیه شماره یک ستاد ارتشتاران ،ضمن اشاره به حمله متفقین به ایران، از مقاومت دلیرانه ارتش سخن گفته شد بنابراین اعلامیه" در کلیهی مناطق شمالی و باختری ،روحیه اهالی بسیار خوب و عموما تقاضای دخول در صفوف ارتش و حرکت به سمت جبههها را برای دفاع از میهن مینماید. " (9)
اما از آنجا که در واقع درگیری وجود نداشت و متفقین به راحتی در حال پیشروی به سمت تهران بوند، اعلامیه های بعدی صادر نشد! آخرین شاهکار ستاد بزرگ ارتشتاران ،اعلام ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازان بود. به دستور این ستاد، درب تمام پادگانهای تهران باز شد و سربازان پس از تحویل وسایل مربوط به ارتش به خیابانها سرازیر شدند : صحنهای که موجب ترس و وحشت مردم تهران شد . هجوم سربازهایی که لباس مناسب در بر نداشتند و برای سیر کردن خود مجبور به گدایی بودند و هنوز هم در دستههای چند ده نفره با حال زار و نزار در حرکت بود، پایانی بود بر تمام اقدامات پهلوی اول در ساختن ارتش مدرن! زمانی که رضا خان از ترخیص سربازان آگاه شد ،به شدت عصبانی شد و اعضای ستاد را حضار کرد.
او که از شدت عصبانیت قادر به کنترل خود نبود این افسران را به خیانت به شاه و مملکت متهم نمود. وی ضمن ضرب و شتم افسران ارشد ستاد، با خشم و فریاد زد: " حیف است که پاگون افسری روی دوش اینها باشد . اینها هرگز لایق سربازی نیستند ". بعد با خشم جلو رفت و سردوش آنها را کند . بلا فاصله به دستور رضا شاه ، دو نفر از امرای ارتش در اطاقهای کاخ سعدآباد زندانی شدند." (10)
البته پس از استعفای رضا خان و روی کار آمدن دولت جدید،این افسران آزاد شدند. زیرا این افراد جز اجرای دستور کاری نکرده بودند . سیاستمداران و فرماندهان نظامی نزدیک به دولت انگلیس با کارشکنی و اقدامات مورد لزوم هرگونه مقاومتی را غیر ممکن ساختند. البته در مراحل اولیه جنگ ،سربازان ایرانی ،سعی کردند که در مقابل دشمنان ایستادگی کنند، اما ضعف و خیانت فرماندهان ،موجب شد که این مختصر مقاومت نیز درهم بشکند . پس از پایان جنگ صندوقهای پر از سلاحهای آخرین مدل برنو که حتی یکبار هم استفاده نشده بودند، از انبارهای ارتش کشف شد.
این سلاحها که در نوع خود بینظیر بودند،توسط آلمان به ایران فروخته شده بود و شاید از سلاح متفقین نیز قویتر بود. اما جاسوسان انگلیسی اجازه ندادند که به موقع این اسلحهها در اختیار سربازان قرار گیرد. سربازان ایرانی با دست خالی تا حد ممکن مقاومت کردند و اگر کمک به آنها میرسید و فرماندهی مرکزی در تهران به سرعت دستور ترک مخاصمه را نمیداد شاید میتوانستند بیشتر هم مقاومت نمایند.
" تفنگداران انگلیسی هندی و بلوچ به کمک نیروی دریایی و نیروی هوایی در آبادان پیاده شدند و جنگ مختصری در خیابانها در گرفت که حدود 50 تن انگلیسی و هندی زخمی شدند.. نیروی دیگری که از خانقین حرکت کرده بود با 5000 سرباز تفنگدار ایرانی مقابل شد که با شلیک چندی گلوله توپ تار و مار شدند و نیروی انگلیسی به زودی به کرمانشاه رسید" (11)
سربازان ایرانی احساس تعلقی نسبت به دفاع از شاه نداشتند . زیرا مردم اصولا از شاه پشتیبانی نمیکردند. فرماندهان نیز پیش از سرنوشت مملکت به فکر جیب خود بودند. " گر چه ارتش ایران در باختر جنوب باختر و شمال ( گیلان ) به مقاومت محدودی در برابر نیروهای مهاجم دست زد ، اما نوعی مسامحه ،بی بندو باری ،تنبلی و میل به گریز و عدم تماس با دشمن در فرماندهان ایرانی مشاهد میشد که بیشتر از رفاه طلبی و تن پروری امیران لشکرها ،دست و پا بسته و محدود بودن فوقالعاه آنان در برابر دستورات ضد و نقیض و گاه ابلهانه مرکز که بدون آگاهی از موقعیت جغرافیای و سوق الجیشی محل صادر میشد و مهمتر از همه از نداشتن نیروی هوایی ، ضد هوایی مؤثر ،توپخانه و تانک و بالاخره وسایل نقلیهی تندرو برای حمل و نقل نیروهای پیاده سرچشمه میگرفت و با توده به اینکه همهی هشدارها قبلی فرماندهای لشکرها در دو ماهه گذشته از سوی ستاد ارتش نادیده گرفته شده یا بی اهمیت انگاشته شده بود. " (12)
رضاخان خود نمیتوانست در برابر انگلیس مقاومت کند،چون سلطنت خود را مدیون آنها بود. بنابراین فرماندهان و سربازان ارتش او نیز چنین توانی را نداشتند.احساس مرغوبیت و مجذوبیت رضا شاه و رژیم او نسبت به انگلستان از دربار و فرماندهی کل قوا و دولت و امیران به فرماندهان لشکر در 18 منطقه نظامی کشور سرایت کره بودو چون برای روسها خشونتی مهیب و برای انگلیسیها ،قدرت و جاذبهای شیطانی و خارقالعاده قائل بودند دست زند به هر اقدامی را در مقابل آنان بیهوده میدانستند چون این عقیده در اذهان آمران و افسران ارتش به شدت رسوخ داشت که رضا شاه را انگلیسی ها آوردهاند و رضا شاه و دربار و دولت و ارتش او را ساخته ی سیاست (پلیتیک) انگلیسیها از در عناد با دست پروردهی دیرین خود برخاسته بودند،میل به مقاومت در برابر انلگستان داشتند. (13)
ارتش پرزرق و برق رضاخان به سرعت فروپاشید نیروی دریای جنوب ایران که متشکل از دو ناو به نامهای ببر و پلنگ بود، در همان حملات اولیهی انگلیسیها غرق شد و سربازان در هر گوشه پراکنده شدند بسیاری از آنها به دلیل گرمای هوا و نرسیدن آب به پادگانهای جنوب ، در بیابانها از تشنگی هلاک شدندو بقیه نیز با فروختن اسلحهی خود به عشایر و مردم عادی ،هزینه بازگشت به دهات خود را فراهم کرده و خدمت سربازی را ترک مینمودند.
استعفای رضاخان:
با صلاحدید نخست وزیر جدید ،محمد علی فروغی ، رضا خان استعفا داد ،به این امید که سلطنت فرزندش ، محمدرضا تضمین گردد. او در استعفا نامهی خود نوشت: " نظر به اینکه من همهقوای خود را در این چند ساله مصروف به امور کشوری کرده و ناتوان شدهام ، حس میکنم که اینکه وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوانتری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد . بنابراین امر سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفریض کردم و از کار کناره نمودم از امروز که روز 25 شهریور ماه 1320 است عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه نسبت به من از پیروی مصالح کشور میکردند ،نسبت به ایشان بکنند. " (14)
سفیر انگلیس ،سردیدبولارد در خاطرات خود برکناری رضاخان را اجتناب ناپذیر میدانست به علت نفرت مردم از پهلوی ، چارهای جز کنار گذاشتن او نبود به گفتهی او مردم ایران ،" خود را رو در روی شاهی میدیدند که نه قادر بودند او را از کار برکنار کنند و نه میتوانستند اعمال و رفتارش را کنتر ل نمایند" (15)
پس از استعفای رضاخان به یکباره ابهت رضاخان از بین رفت او که از ترس دستگیری توسط نیروهای سرخ شوروی به سمت نیروهای انگلیس فرار میکرد در همه جا با نفرت مواجه میشد . زمانی که برای ادامه سفر ، به بنزین نیاز داشت ،فرماندار ،از دادن بنزین به او خودداری کرد تا محمدرضا پهلوی پا در میانی کرد و بنزین مورد نیاز را در اختیارش قرار دادند. رضاخان خود را تسلیم نیروهای انگلیسی نمود و به سوی تبعیدگاه خود جزیره موریس فرستاده شد رضا خان که پس از استعفا نیز حاضر به جدا شدن از جواهرات سلطنتی نبود با چمدانهایی پر از جواهر به سمت خلیج فارس حرکت کرد اما در آنجا دو کشتی انگلیسی منتظر او بودند یک کشتی مأمور بردن جواهرات به مقصدی نامعلوم بود (که هرگز سرنوشت این جواهرات مشخص نشد )و کشتی دیگر مأمور انتقال رضاخان بود. رضا خان ایران را ترک کرد و ویرانهای به مراتب خراب تر از زمان ابتدای سلطنش باقی گذارد. "
رضا شاه مانند دیگر دیکتاتورهای ایران در عصر طولانی تاریخ این کشور ،افراد لایق و کاردان و با استعدادی را که در سالهای نخست زمامداری پیرامونش کرد آمده بودند به تدریج از اطراف خود پراکنده و در سالهای آخر جز مشتی چاپلوس بی فکر تهی مغز مداهنه گو در اطراف خود کسی را باقی نگذاشت " با رفتن رضا خان کسی غمگین نشد و هیچ کس او را در تاریخ ایران نستود سالهای بعد زمانی که پسرش قدرت مطلقه را در دست داشت ،با ترس و لرز و با اقدامات امنیتی شدید جسدش به ایران بازگردانده شد حتی جسد او نیز نفرت مردم را بر میانگیخت . رضا خان با قلدری به سلطنت رسید و با خواری از سلطنت کنار کشید و سالهای سلطنش جز نکبت بر این مملکت نیفزود. فتح راحت و بی دغدغه ایران توسط متفقین یک ثمرهی دیگر نیز برای دولتهای در حال جنگ داشت زمانی که مردم انگلیس از ضربات خرد کنندهی هیتلر به ستوه آمده بودند و احساس ناامیدی می کردند به انتظار دیدن صحنههایی هر چند کوچک از پیروزی قوای متفقین نشسته بودند و اشغال ایران این فرصت را برای انگیسیها فراهم نمود.
" فیلمبرداران انگلیسی از عملیات جنگی ارتش انگلستان در آبادن و بندر شاپور [امام ] فیلمبرداری کردند که در هفتههای بعد فیلمهای تهیه شده برای تقویت روحیهی مردم لندن و دیگر شهرهای انگلستان که تا آن زمان ضربات سختی از آلمانیهای خورده بودند در سینماهای لندن و دیگر شهرهای انگلستان به نمایش گذارده شد." (16)
اما شوروی که بیش از انگلیس در معرض حملات آلمان بود برای واقعی جلوه دادن پیروزیهی خود در ایران و دلگرم کردن اتباع خود ،چنان شهرهای بی دفاع ایران را بمباران میکردند که گویی برلین را فتح کردهاند!شاید علت خشونت بیش از حد شوروی در قبال ایرانیان و به خاک و خون کشیدن تبریز و آذربایجان نیز فراهم کردن خوراک تبلیغاتی برای اقناع مردم شوروی بود. " خلبانان شوروی در ایران بیداد میکردند زیرا قصد داشتند خبر یک پیروزی مهم خود را از طریق رسانههای گروهی به مردم شوروی بدهند" (17)
اشغال ایران چنان نیروی متفقین را سر مست کرده بودکه با خوشحالی خبرهای آنرا در بی بی سی و سایر رادیوها اعلام میکردند و آنچه در این میان مغفول مانده بود، مردم بیپناه و هراسان شهرهای ایران بود که تحت فشار قوای اشغالگر و ناامنی و قحطی سر میکردند....